• وبلاگ : نور اهلبيت *عليهم السلام
  • يادداشت : دخترم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ... در اين هنگام دست‌هايش را بر در گذاشت تا از باز کردنِ آن جلوگيري کند. او را کنار زده ولي باز کردنِ در دشوار شد. با تازيانه بر دست‌هايش زدم تا آن را رها کند. از شدّت درد، ناله و گريه‌اش بلند شد. نزديک بود نرم شوم و از آن‌جا باز گردم ولي کينه‌هاي علي و کشتار او از مشرکان عرب و مکر و افسون محمد!!! (صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) را به ياد آوردم. فاطمه خود را به در چسبانده بود تا باز نشود. چنان لگدي به دَر زدم که فرياد فاطمه را شنيدم؛ گفتي آن ناله مدينه را زير و رو کرد!...
    پاسخ

    :(

    مادر، من مهدي‌ام

    من مهـدي‌ام در دستْ تيغ انتقامم

    مادر! به قبر مخفي‌ات بادا سلامم

    اي قلب مجروحم کباب از غربت تو

    باريـده اشـکي قـرن‌هـا بـر تربت تو

    شب تا سحرها سوختم از سوز داغت

    بـودم چـراغ قبـر بـي شمـع و چـراغت

    عُمْـري بـرايت گـريـه همـچون ابـر کردم

    هم سوختم هم ساختم هم صبر کردم

    ديروز رو گردانْد امت يکـسر از تو

    امروز باشد مهدي‌ات تنهاتر از تو

    سلام! آره با خودتم.
    پاسخ

    سلام. اومدم وبتون.ولي نوقت نکردم بخونم بعدا خدمت مي رسم. التماس دعا

    سه چيزو با احتياط بردار، سه چيزو پاک نگه دار، سه چيزو به کار بگير،...

    پاسخ

    سلام. چند تا وب دارين شما:) موفق باشين. لينک عکسش از بين رفته وقت کردم عکس رو دوباره مي ذارم.

    اگرچه در کنارت حضور فيزيکي نداشتم اما هرگز از تو دور نبودم!... سلام! منتظرتم بيا!


    پاسخ

    سلام. با من هستين؟