سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فـزت و رب الکعبه

امشب این دل یاد مولا می کند       لیلة القـدر است و احیا می کند

بشنو ای گـوش دلها بی صدا                نغمه ی فـزت و رب الکعبه را

شب قدر شهادت امیرالمومنان علی (ع)

خون از سر مبارک على علیه السلام جارى شد و محاسن شریفش را رنگین نمود و در آن حال فرمود:

بسم الله و بالله و على ملة رسول الله فزت و رب الکعبة

سوگند به پروردگار کعبه که رستگار شدم.

سپس این آیه شریفه را تلاوت نمود: منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اخرى.

شما را از خاک آفریدیم و به خاک بر می‌گردانیم و بار دیگر از خاک مبعوث‏تان می‌کنیم

و شنیده شد که در آن وقت جبرئیل میان زمین و آسمان ندا داد و گفت:

به خدا سوگند ستون‌هاى هدایت در هم شکست و نشانه‏هاى تقوى محو شد و دستاویز محکمى که میان خالق و

مخلوق بود گسیخته گردید پسر عم مصطفى صلى الله علیه و آله کشته شد، على مرتضى به شهادت رسید و

بدبخت‏ترین اشقیاء او را شهید نمود.

تهدمت و الله ارکان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى قتل ابن عم المصطفى قتل على المرتضى قتله اشقى الاشقیاء

شب عفو است ومحتاج دعایم

ز عمق دل دعایی کن برایم

اگر امشب به معشوق رسیدی

خدا را در میان اشک دیدی

کمی هم نزد او یادی از ما کن

کمی هم جای ما او را صداکن

بگو یارب فلانی رو سیاه است

دو دستش خالی و غرق گناه است

بگو یارب تویی دریای جوشان

در این شب رحمتت بر وی بنوشان


پ.ن: با تشکر از همراهان پیام رسانی



کلمات کلیدی : شب قدر شهادت امیرالمومنان علی (ع) امام اول

معجزه شکافته شدن خانه کعبه برای ولادت حضرت امیرالمومنین علی (علی

سلام

امروز معجزه شکافته شدن خانه کعبه برای ولادت حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) رخ داده

سفارش می کنم روایت زیر رو بخونید زیباست.

میلاد امیر المومنین علی (ع)

در حریم کعبه شاه انس و جان آمد پدید                   آنچه مقصود دو عالم بود آن آمد پدید

احمد مُرسل که خود روح روان عالم است              بهر آن روح روان، روح روان آمد پدید

حبّ و بغضش می دهد از هالک و ناجی خبر          بهر نقد قلب و خالص امتحان آمد پدید

  

 *******

نه ماهه حامله بود

و او را درد زاییدن گرفته بود

پس در برابر خانه کعبه ایستاد

نظر به آسمان کرد و گفت:

پروردگارا من، به تو ایمان آورده ام

پس از توی به حق آن کسی که این خانه را بنا کرده سوال می کنم

و به حقّ این فرزندی که در شکم دارم و با من سخن می گوید

و به سخن گفتن خود مونس من گردیده است

و یقین دارم که او یکی از آیات جلال

و عظمت توست

که ولادت

او را

بر من

آسان گردانی.

 چون فاطمه از این دعا فارغ شد

دیوار خانه کعبه

شکافته شد

شکافته شدن دیوار کعبه

فاطمه

از آن شکاف

داخل کعبه و از دیده ها پنهان شد.

باز دیوار به اذن خدا

درست

شد.

 مردم خواستند در خانه را بگشایند

هر چه سعی کردند

درگشوده نشد.

 امری از جانب خدا در پیش بود.

فاطمه

سه روز

 در اندرون کعبه ماند.

 اهل مکه

در کوچه و بازار این قصه را نقل می کردند

و زنان در خانه ها این حکایت را یاد می کردند و تعجب می نمودند.

 

چون روز چهارم شد.

از آنجایی که گشوده شده بود

باز شکاف خورد.

*رکن یمانی*

فاطمه بنت اسد بیرون آمد

و اسد الله غالب (علی ابن ابی طالب*علیه السلام* )

را در دست خود داشت.


 گفت: ای مردم به درستی که حق تعالی مرا از میان خلق خود برگزید

و مرا بر زنان برگزیده ای که پیش از من بوده اند تفضیل داد

زیرا که حق تعالی

آسیه

دختر مزاحم را برگزید و او خدا را در موضعی که عبادت خدا در آنجا سزاوار نبود عبادت کرد.

مگر در حال ضرورت (یعنی خانه فرعون)

و مریم

دختر عمران را حق تعالی برگزید و ولادت عیسی را بر او آسان گردانید

و در بیابان درخت خشک را جنبانید و رطب تازه از برای او از آن درخت فرو ریخت.

 خداوند مرا اختیار کردو بر هر دو زیادتی داد و بر جمیع زنان عالمیان که پیش از من گذشته اند

زیرا که من فرزندی در میانِ خانه برگزیده او آورده ام

و سه روز در آن خانه محترم ماندم

و از میوه ها

و طعام های بهشت تناول کردم.

و چون خواستم بیرون آیم

در هنگامی که فرزند برگزیده من بر روی دست بود

هاتفی از غیب مرا ندا کرد

ای فاطمه!

این فرزند بزرگوار را

علی

نام گذار به درستس که من خداوند علی اعلی هستم

و او را از قدرت و عزّت و جلال خود آفریده ام و بهره کامل از

عدالت خود به او بخشیده ام

و نام او را از نام مقدس خود اشتیاق نموده ام

و او را به آداب خجسته خود تادیب نموده ام و امور خود را به او تفویض کرده ام

و او را بر علوم پنهان خود مطلع کرده ام

و در خانه محترم من متولد شده است.

و او اول کسی است که

بر روی خانه من اذان خواهد گفت

و بتها را خواهد شکست و آنها را از بالای کعبه به زیر خواهد انداخت

و مرا به عظمت و مجد و بزرگواری و یگانگی یاد خواهد کرد.

او امام و پیشوا

بعد از حبیب من و پیامبر من و برگزیده من از جمیع خلق من است.

محمد رسول من است

و علی وصی او خواهد بود

پس خوشا به حال کسی که او را دوست دارد و یاری کند

و وای بر حال کسی که فرمان او نبردو یاری او نکند و انکار حق او نماید.



کلمات کلیدی : میلاد امیرالمومنین امام علی شکاف خانه خدا

خدا از زبان علی سخن می گوید

امیرالمومنین(ع)
عبدالله ابن عمر می گوید:

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، در جواب کسی که سوال کرد: "در شب معراج، پروردگار با چه زبانی با شما گفتگو کرد؟" فرمودند:
با زبان علی ابن ابیطالب! عرض کردم: خدایا! تو بودی با من سخن گفتی یا علی بود؟
خداوند فرمود: ای احمد! من موجودی هستم نه چون موجودات دیگر، به مردم قیاس نشوم، و به مانندی توصیف نگردم.
تو را از نور خود آفریدم و علی را از نور تو آفریدم و بر راز دل تو مطلع هستم
و می دانم که محبوب تر از علی ابن ابیطالب در دل نداری، لذا با زبان او با تو سخن گفتم، تا دلت آرام شود.

(مناقب خوارزمی، ص 47)(مقتل الحسین خوارزمی، 42/1)


کلمات کلیدی :

امام علی (ع) معرّف قرآن حکیم

امام علی (ع) معرّف قرآن حکیم

استحقاق امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ برای بررسی ابعاد گوناگون قرآن، از دو جهت قابل اثبات است:
1. آن حضرت ـ علیه السّلام ـ از اهل‎بیت ـ علیهم السّلام ـ است و هر آنچه درباره‌ی استحقاق آن ذات‎های مقدس ـ برای تحلیل قرآن و معارف آن ـ رسیده است، شامل حضرت علی ـ علیه السّلام ـ نیز می‎شود.
2. روایت‌های ویژه‎ای درباره‌ی صلاحیت علمی و عملی شخص آن حضرت ـ علیه السّلام ـ رسیده است.


‎اهل‎بیت ـ علیهم السّلام ـ تنها شناساننده‌ی قرآن

یکی از ادلّه‌ی اولویت تعیینی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ واستحقاق حتمی آن‎ها برای بیان علوم و مفاهیم قرآنی ـ گذشته از حدیث ثقلین که سنّی و شیعه به سند و متن آن اعتقاد دارند ـ سخنان حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در باره‌ی عظمت اهل بیت عصمت ـ علیهم السّلام ـ است؛

چنان که آن حضرت در نهج‎البلاغه فرمود:
«هُم مَوضِعُ سِرّه ولَجَأ أَمره وعَیبَه‌ی عِلمه وموئل حِکَمِهِ وکُهوفُ کتبه و جبال دینه. بهم أَقام انحناء ظهره وأَذهب ارتعاد فرائصه»[1]

و «لا یقاس بآل محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ من هذه الأُمه‌ی أحَدٌ و لایُسوّی بهم مَن جَرَتْ نعمتهم علیه أَبداً. هُم أَساس الدّین و عماد الیقین... ولهم خصائص؛ حق‎الولایه‌ی وفیهم الوصیه‌ی والوراثه‌ی»[2]

و «بنا یُستَعطی الهُدی ویُستَجلی العَمَی»[3]

و «فیهم کرائم القران و هم کنوز الرحمان. إِن نَطَقوا صَدَقُوا و أِن صَمَتُوا لم یُسبَقوا»[4]

و «هم عَیشُ العلم و مَوتُ الجَهل. یخبرکم حلمُهم عن علمِهم و ظاهرهم عن باطنهم وَ صمتُهُم عن حِکمَ منطقهم. لایخالفون الحق ولا یختلفون فیه. هم دعائم الإسلام و ولائج الإعتصام، بهم عاد الحق إِلی نصابه وانزاح الباطل عن مقامه وانقطع لسانه عن مَنبَه‌ی. عَقَلوا الدین عَقلَ وِعایَه‌ی و رِعایه‌ی لاعقل سَماعٍ و رِوایه‌ی؛ فإِنّ رواه‌ی العلم کثیر و رعاتَه قلیل»[5]

و «أِنّ اللّه تَبارک وتعالی طَهَّرنا وَ عَصَمَنا و جَعَلَنا شهداء علی خلقه و حجباً علی عباده و جَعَلَنا مع القران وَ جعل القرآن مَعَنا لانفارقه ولایفارقنا»[6]

و «فأَین تذهبون وأَنّی تؤفکون... وبینکم عِتره‌ی نبیّکم و هم أَزمه‌ی الحق وَ أَعلام الدین وَالسِنه‌ی الصِدق، فَأَنزِلُوهم بأَحسَنِ مَنازل القرآن ورِدُوهُم وُرُود الهِیمِ العطاش. أَیّها الناس! خذوها عن خاتم النبیین ـ صلی اللّه علیه و آله ـ : أَنّه یموت مَن مات منّا ولیس بمیّت ویَبلی من بَلِیَ منّا ولیس ببالٍ»[7]

و «نحن شجره‌ی النبوّه‌ی ومحطّ الرساله‌ی ومختلف الملائکه‌ی ومعادن العلم وینابیع الحِکم»[8]و «إنّا صنائع ربّنا والناس بعدُ صنائع لنا»[9].

فضائل علمی و عملی اهل ‎بیت ـ علیهم السّلام ـ بیش از آن تعدادی است که در نهج‎البلاغه گردآوری شده است. هم‎چنین مجموع آن‎چه در کتاب مزبور آمده، به‎مراتب بیش از آن چیزی است که نقل کردیم.


مفاد آن‎چه که درباره‌ی عظمت اهل ‎بیت ـ علیهم السّلام ـ یادآوری شد، عبارت است از:
1. خاندان معصوم رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ حامل اسرار خدا، و صندوق دانش او، و قرارگاه کتاب‎های آسمانی خدا و سلسله‌ی جبال دین اویند.
2. هیچ‎کس از امّت اسلامی، همتای اهل ‎بیت عصمت ـ علیهم السّلام ـ نیست و با آن‎ها سنجیده نمی‎شود. آنان پایه‌ی دین، و ستون یقینند.
3. هدایت به وسیله‌ی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ عطا می‎شود و کوری باطنی انسان‎ها علاج می‎گردد.
4. حقیقت قرآن حکیم و آیات کریمه‌ی او درباره‌ی آن‎هاست و رموز آن در آن‎ها مستقر است و اینان، گنج‎های خدای رحمانند. اگر سخن بگویند، در گفتار خود صادقند و اگر ساکت شوند، چیزی آن‎ها را به سکوت محکوم نکرده است و مقهور هیچ مقام خارجی نبوده‎اند؛ بلکه چون خودشان صاحبان سخن و امیران کلامند، سخن گفتنْ اسیر آنان است و در اختیارشان قرار دارد؛ هرگاه مصلحت باشد، سخن می‎گویند و هر زمانی که سخن گفتن مصلحت نباشد، ساکت هستند.
5. آن‎ها حیات دانشند و علم به کمک آن‎ها زنده است. درباره‌ی حقّ، نه مخالفند و نه مختلف؛ به یاری آنان حق به حدّ لازم خود بر می‎گردد و باطل از جایگاهش بر کنار می‎شود.اینان، دین خدا را عاقلانه در خود جای می‎دهند و دستورهای آن‎را رعایت می‎کنند و به شنیدن و گفتن بسنده نمی‎کنند.
6. خدا آنان را از گزند گناه نگاه داشته و شاهدان اعمال بندگان خود قرار داده و آن‎ها را با قرآن قرین و قرآن را با آن‎ها همراه ساخته است؛ به گونه‎ای که هرگز قرآن را رها نمی‎کنند و قرآن نیز آنان را رها نمی‎کند.
7. هرکس که راهی جز راه خاندان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پیماید، گمراه است. زمامداران حق و پرچم‎های دین و زبان‎های صدق، حقیقت اهل بیت طهارت ـ علیهم السّلام ـ است و باید آن‎ها را به بهترین درجات قرآنی منزل داد و همانند شتران تشنه کام به کوثر زلال معرفت آنان وارد شد.
8. اگر ـ به ظاهرـ یکی ار آنان بمیرد، حقیقت ولایت و امامت او زنده است و حقیقت او هیچ‎گاه فرسوده نمی‎شود.
9. اهل بیت طهارت ـ علیهم السّلام ـ مخلوق و دست پرورده‌ی خدایند؛ ولی دیگران به این منظور پرورده می‎شوند که از برکات و حسنات علمی و عملی آن ذات‎های نورانی بهره‎مند شوند.

 

حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در نهج‎البلاغه درباره‌ی خود چنین فرمود:

«أَرَی‎نور الوحى والرساله‌ی وأَشمّ ریح النبوّه‌ی»[10]

و «إِنّى لعلی یقینٍ من ربّى وغیر شبهه‌ی من دینى»[11]

و «ما شککتُ فی الحق مُذ أُریته»[12]

و «وإِنّ معی لبصیرتى، ما لبّستُ ولا لُبِّسَ علىّ»[13]

و «إِنَّ الکتاب لَمَعى مافارقته مذ صحِبتهُ»[14]

و «بل اندمجت علی مکنون علم؛ لو بُحتُ به لَاضطربتم اضطراب الأَرشیّه‌ی فى الطَوِىّ البعیده‌ی»[15]

و «فَاسْأَلُونى قبل أَن تفقدونى، فوالّذى نفسى بیده! لاتسألونى عن شىء فیما بینکم و بین الساعه‌ی ولا عن فئه‌ی تهدى مائه‌ی وتُضِلُّ مِأئَه‌ی إِلّا أَنبَأتکم بناعقها وقائدها وسائقها ومُناخ رکابها ومحطّ رحالها...»[16]

و «أَنا بطرق السماء أَعلم منّى بِطُرُقِ الأَرض ولیس کلّ أصحاب رسول اللّه ـ صلّی الله علیه و آله ـ من کان یسأَله ویستفهمه... وکان لایمرّ بى من ذلک شىء إِلّا سَأَلْتُ عنه وحفظته»[17]

و «أَلَم أََعمَل فیکم بالثَقل‎الأکبر وأََترک فیکم الثقلَ‎الأَصغر»[18].

 

مفاد روایات گذشته
خلاصه‌ی آن‎چه که درباره‌ی عظمت علمی و عملی حضرت علی ـ علیه السّلام ـ نقل شد، عبارت است از:
1. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ نور وحی و رسالت را با چشم ملکوتی خود می‎دید و بوی نبوّت را با شامّه‌ی درونی خویش استشمام می‎کرد. در نهان انسان صالح، حواس دیگری وجود دارد که با برخی از آن‎ها بوهای غیبی را استشمام می‎کند؛ مانند استشمام بوی حضرت یوسف ـ علیه السّلام ـ توسط حضرت یعقوب ـ علیه السلام ـ : «إِنّی لأجد ریح یوسف لولا أَن تُفَنّدون».[19]
با بعضی حواس نیز منظره‎های غیبی را می‎بیند؛ مانند دیدن جهنّم توسط صاحبان یقین: «کلّا لو تعلمون علم الیقین × لتروُنّ الجحیم»[20]ـ و با برخی حواس دیگر، صدای فرشتگان غیبی را می‎شنود؛ مانند شنیدن صدای بشارت فرشتگان از سوی مؤمنان استقامت کننده: «إِنّ الّذین قالو ربّنا اللّه ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکه‌ی أَلّا تخافوا ولا تحزنوا وَ أََبشِروا بالجنّه‌ی الّتی کنتم توعدون».[21]
2. یقین به حقانیّت اصول و فروع دین ـ که در بین بندگان خدا کم‎تر وجود دارد ـ برای حضرت علی ـ علیه السّلام ـ حاصل بود و تحقّق آن از آسیب هر شبهه‎ای مصون بوده است.

3. آن حضرت ـ علیه السّلام ـ معارف الهی را با چشم ملکوتی خود مشاهده کرد. نه تنها با تفکر حصولی از آن‎ها آگاه شد، بلکه از همان لحظه‌ی ارائه‌ی ملکوت اشیا با یقین به سر می‎برد و هرگز گرفتار شک نشده بود.

4. بینش الهی آن حضرت ـ علیه السّلام ـ با وی بوده است. ایشان، نه خود مورد تلبیس قرار گرفت و نه دیگران را در اشتباه قرار داد.

5. قرآن کریم، همراه با آن حضرت ـ علیه السّلام ـ بود و هرگز او را رها نکرد.

6. اگر علمی را که آن حضرت ـ علیه السّلام ـ داشت برای دیگران اظهار می‎کرد، مایه‌ی اضطراب و لرزش آنان می‎شد؛ مانند لرزش ریسمان در چاه عمیق.

7. آن حضرت ـ علیه السّلام ـ فرمود: پیش از ارتحال من، هر آن‎چه خواستید از من بپرسید. قسم به کسی که جانم در دست اوست! هرگز از میان حوادثی که اکنون تا قیامت رخ می‎دهد، چیزی سؤال نمی‎کنید و از گروهی ـ که صدها نفر را هدایت می‎کند و صدها نفر را گمراه می‎سازد ـ نمی‎پرسید، مگر آن‎که من شما را از همه‌ی خصوصیات «جلودار» و «محرّک» و از دیگر شؤون آن آگاه می‎کنم.

مناقب علمی و عملی حضرت علی ـ علیه السّلام ـ به مراتب بیش از آن مقداری است که در نهج‎البلاغه آمده است؛ زیرا سراسر این کتاب شریف، بیان‎گر فضایل آن حضرت ـ علیه السّلام ـ است؛ چنان که فضایل مزبور، بیش از منقول آن است.
علی ـ علیه السّلام ـ یگانه شناساننده‌ی قرآن
ادلّه‌ی اولویت تعیینی شخص امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ نسبت به امت اسلامی برای بیان علوم و مفاهیم قرآنی، سخنان آن امام همام ـ علیه السّلام ـ درباره‌ی شخصیت علمی خود اوست که برخی از آن سخنان در حضور رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و با تقریر آن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ صادر شده است.

8. آن حضرت ـ علیه السّلام ـ فرمود: به راه‎های آسمان غیب از راه زمین حسّ و شهادت آگاه‎ترم.

9. آن حضرت ـ علیه السّلام ـ فرمود: آیا من در میان شما به ثقل اکبر یعنی قرآن کریم عمل نکردم و آیا در بین شما ثقل اصغر یعنی عترت ـ علیهم السّلام ـ را به ودیعت ننهادم؟

یادسپاری مهم
قرآن کریم نیز علم صحیح و تفسیر ناب قرآن حکیم را بهره‌ی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ می‎داند؛ زیرا طبق آیات «إِنّه لقران کریم فی کتاب مکنون لا یمسّها إِلّا المطهّرون»[22]، تماس علمی با کتاب مکنون ـ که باطن قرآن است و ظاهر قرآن نیز از آن پایین آمده است ـ فقط بهره‌ی پاک‎شدگان از نجاست وَهْم و رِجزِ خیال است که همانا اهل بیت عصمت ـ علیهم السّلام ـ هستد.
بر اساس آیه‌ی «إِنّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس أَهل البیت ویطهّرکم تطهیراً»[23]، اهل بیت عصمت ـ علیهم السّلام ـ که نه تنها از رجس گناه به دورند، بلکه از آثار رقیق آن نیز پاکند ـ شایسته‌ی تماس علمی با فرهنگ درونی و بیرونی قرآن کریم هستند. از این رو، تعریف و تبیین آنان نسبت به علوم و مفاهیم قرآن، بیانی ویژه است.

هماهنگی حقیقت علی ـ علیه السّلام ـ با حقیقت قرآن

خصوصیّت انسان کاملی ـ چونان علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ از لحاظ سخن گفتن درباره‌ی قرآن، با نقل گفتار کوتاهی از خود آن حضرت ـ علیه السّلام ـ روشن‎تر می‎شود.
«سهل بن حنیف انصاری» ـ که از محبوب‎ترین یاران امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ بود ـ پس از بازگشت از «صفّین» در کوفه درگذشت. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ پس از شنیدن خبر ارتحال سهل بن حنیف، چنین فرمود: «لو أَحَبَّنى جَبَل لتهافت»؛[24]اگر کوه، محبّت مرا در خود جای دهد و دوست من شود، متلاشی می‎شود و فرو می‎ریزد.

«سید رضی» (رحمه‎اللّه) در شرح جمله‌ی مزبور، چنین گفته است:
محنت و اندوه او (کوه) افزوده می‎شود و مصیبت‎ها با شتاب به او رو می‎کنند و این‎کار، جز برای پارسایان و پرهیزگاران و نیکان و برگزیدگان حاصل نمی‎شود؛ یعنی خوبان، هدف تیر بلا و غمند! حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در جای دیگر در این باره فرمود: «مَن أَحبّنا أَهل البیت ـ علیهم السّلام ـ فلیستعدً للفقر جلباباً»؛[25]یعنی هرکس ما خاندان عصمت و طهارت ـ علیهم السّلام ـ را دوست داشته باشد، باید مهیّا و آماده‌ی در برکردن جامه‌ی فقر و روپوش تهی‏دستی باشد».
شرح جناب سید رضی (رحمه‎اللّه) قابل قبول است و برخی از شواهد نقلی نیز آن‎را تأیید می‎کند؛ لیکن معنای دقیق‎تر گفتار یاد شده، این است که
حقیقت انسان کامل با حقیقتِ قرآن، کاملاً هماهنگ است؛ چنان که حدیث «ثَقَلَیْن» و جدا نبودن آن دو از یک‎دیگر و نیز همراهی قرآن با علی بن ابی‎ طالب ـ علیه السّلام ـ آن‎را تأیید می‎کند.
بنابراین، حکم ولایت و خلافت انسان کامل، حکم قرآن کریم است. پس، همان گونه که حقیقت قرآن، فراتر از آن است که کوه آن را تحمّل کند و نزول قرآن بر کوه، آن‎را متلاشی می‎کند، حقیقت ولایت انسان کامل نیز برتر از آن است که بر کوه حمل شود؛ زیرا پذیرش کوه نسبت به امور مادی محسوس، محفوظ است، لیکن تحمّل آن نسبت به امور غیرمادی معلوم نیست؛ بلکه عدم آن معلوم است.
بنابراین، می‎توان معنای: «لو أَحَبّنى جبل لتهافت» را هماهنگ با معنای این آیه دانست: «لو أَنزلنا هذا القران علی جبلٍ لرأَیته خاشعاً متصدّعاً من خشیه‌ی اللّه وتلک الأَمثال نضربها للنّاس لعلّهم یتفکّرون»[26]؛ اگر این قرآن را بر کوهی فرو می‎فرستادیم، یقیناً آن (کوه) را از بیم خدا فروتن و از هم‎پاشیده می‎دیدی؛ و این مَثَل‎ها را برای مردم می‎زنیم، باشد که آنان بیندیشند.
اگر چنین معنایی برای حدیث علوی ـ علیه السّلام ـ پذیرفته شود، به خوبی روشن می‎شود که استحقاق آن حضرت ـ علیه السّلام ـ برای تحلیل معارف قرآنی، استحقاق تعیینی است؛ زیرا آن حضرت ـ علیه السّلام ـ قرآن ناطق است و بهترین راه شناخت هر چیزی، آن است که آن شیء را از زبان خودش بشناسیم و معرفت قرآن از زبان امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ به منزله‌ی شناخت قرآن از زبان خود قرآن است.


--------------------------------------------------------------------------------
[1] . نهج‎البلاغه،خطبه‌ی 2، بند 11؛ آنها مواضع اسرار خدایند و ملجاء فرمانش، ظرف علم اویند و مرجع احکامش، پناهگاه کتابهای او هستند و کوه‌های استوار دین او، به وسیله آنان خمیدگی پشت دین راست نمود و لرزشهای وجود آن را از میان برد.
[2] . همان، خطبه‌ی 2؛ احدی از این امت را با آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ مقایسه نتوان کرد آنان که ریزه‌خوار خوان نعمت آل محمدند با آنان برابر نخواهند بود. آنها اساس دینند و ارکان یقین. ویژگی‌های ولایت و حکومت از آن آنهاست و وصیّت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و وراثت او در میان آنان.
[3] . نهج‎البلاغه، خطبه‌ی 144، بند 4.
[4] . همان، خطبه‌ی 154، بند 4؛ درباره آنها (اهل بیت(ع)) آیات کریمه‌ی قرآن نازل شده است، اینان گنج‌های علم خداوند رحمانند، اگر سخن گویند راست گویند، و اگر سکوت کنند کسی از آنان سبقت نگیرد.
[5] . همان، خطبه‌ی 239، بند 3؛ (آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ) مایه حیات علم و دانشند و مرگ نادانی، حلمشان شما را از علم و دانش‌شان آگاه می‌سازد و ظاهرشان و باطن‌شان. سکوت‌شان از حکمت و منطق‌شان را مطلع می‌گرداند، هرگز با حق مخالفت نمی‌کنند و در آن اختلاف ندارند، آنها ارکان اسلامند و پناه‌گاه مرمد، به وسیله‌ی آنان حق به نصاب خود رسید و باطل ریشه‌کن گردید، و زبان باطل از بن برکنده شد، دین را درک کردند، درکی توأم با فراگیری و عمل نه تنها شنیدن و نقل کردن! زیرا راویان علم فراوانند و رعایت کنندگان و عمل کنندگان کم!
[6] . مستدرک نهج‎البلاغه، ص 183؛
[7] . نهج‎البلاغه، خطبه‌ی 87، بند 16؛ کجا می‌روید؟! رو به کدام طرف می‌کنید؟... در حالی که عترت پیامبرتان در میان شما است آنها زمامهای حقند و پرچمهای دین و زبانهای صدق، آنها را در بهترین جائی که قرآن را در آن حفظ می‌کنید (در دلها و قلوب پاک) و همچون تشنگانی برای سیراب شدن به سرچشمه‌ی زلال آنان هجوم آورید. ای مردم این حقیقت را از خاتم الانبیاء بیاموزید که: هر کس از ما می‌میرد در حقیقت نمرده است و چیزی از ما کهنه نمی‌شود، پس آنچه نمی‌دانید مگوئید که بسیاری از حقایق در اموری است که انکار می‌کنید.
[8] . همان، خطبه‌ی 109، بند 38؛ ما شجره‌ی نبوتیم، جایگاه رسالت، و مرکز رفت و آمد فرشتگان، معادن دانش و چشمه‌سارهای حکمت‌ها.
[9] . همان، نامه‌ی 28، بند 11؛ ما ساخته و پرورش یافته و رهین منت پروردگار خویش هستیم، ولی مردم پرورش یافته و تربیت شده‌ی مایند.
[10] . نهج‎البلاغه، خطبه‌ی 192، بند 120؛ من نور وحی و رسالت را می‌دیدم و نسیم نبوت را استشمام می‌کردم.
[11] . همان، خطبه 22، بند 6؛ من به پروردگار خویش یقین دارم و دردین و آیین خود گرفتار شک و تردید نیستم.
[12] . همان، خطبه‌ی 4، بند 5، حکمت 184؛ از آن زمان که حق به من نشان داده شد، هرگز در آن شک نکردم.
[13] . همان، خطبه‌ی 137، بند 3؛ من بینائی خویش را به همراه دارم، چیزی را بر کسی مشتبه نکرده‌ام، و چیزی بر من نیز مشتبه نشده است.
[14] . همان، خطبه‌ی 122، بند 8؛ چه اینکه کتاب خدا با من است، من از هنگامی که با آن آشنا شده‌ام از آن جدا نگشته‌ام.
[15] . همان، خطبه‌ی 5، بند 4؛ من از علوم و حوادثی آگاهم که اگر گویم همانند طنابهای در چاه‌های عمیق به لرزه در آیید.
[16] . همان، خطبه 93، بند 3؛ بنابراین پیش از آن که مرا از دست بدهید هرچه می‌خواهید از من بپرسید! سوگند به کسی که جانم در دست قدرت اوست ممکن نیست از آنچه بین امروز تا قیامت واقع می‌شود و نه درباره‌ی گروهی که صدنفر را هدایت و یا صدنفر را گمراه کنند از من پرسش کنید، جز آن که از دعوت کننده و رهبر و آن کس که زمام این گروه را به دست دارد و جایگاه خیمه و خرگاه و محل اجتماع آنها و آنان که از گروهی کشته می‌شوند یا به مرگ طبیعی می‌میرند شما را آگاه می‌سازم.
[17] . همان، خطبه‌ی 210، بند 17؛ من به راه‌های آسمان از راه‌های زمین آشناترم، این طور نبود که همه‌ی اصحاب پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از او پرسش کنند و استفهام نمایند... امّا من هرچه از خاطرم می‌گذشت از او می‌پرسیدم و حفظ می‌نمودم.
[18] . همان، خطبه‌ی 87، بند 17و 18؛ مگر من در بین شما به ثقل اکبر (قرآن) عمل نکردم و ثقل اصغر (عترت پیغمبر) را در بین شما باقی نگذاردم؟
[19] . سوره‌ی یوسف، آیه‌ی 94؛ من بوی یوسف را احساس می‌کنم، اگر مرا به نادانی و کم‌عقلی نسبت ندهید.
[20] . سوره‌ی تکاثر، آیات 6 ـ 5؛ و کوه‌ها مانند پشم رنگین حلاجی شده می‌گردد! امّا کسی که (در آن روز) ترازوهای اعمالش سنگین است.
[21] . سوره‌ی فصّلت، آیه‌ی 30؛ به یقین کسانی که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است، سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که: نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است! 

[22] . سوره‌ی واقعه، آیات 79 ـ 77.
[23] . سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 33؛ خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
[24] . نهج‎البلاغه، حکمت 111 و 112.
[25] . نهج‎البلاغه، حکمت 111 و 112.
[26] . سوره‌ی حشر، آیه‌ی 21؛ اگر این قرآن را برکوهی نازل می‌کردیم، می‌دیدی که در برابر آن خاشع می‌شود و از خوف خدا می‌شکافد! اینها مثالهایی است که برای مردم می‌زنیم، شاید در آن بیندیشند.
آیت‌الله جوادی آملی- قرآن در کلام امام علی(ع)



کلمات کلیدی :

خطبه بی الف و خطبه بی نون

خطبه بی الف و خطبه بی نون


گروهی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله دور هم نشسته

و از هر دری سخن می گفتند گفتگو از حروف الفباء به میان آمد،

همگی به اتفاق آراء بر آن شدند که حرف الف بیش از سایر حروف در ترکیب کلمات و جمله بندیها به کار می رود،

در این هنگام امیرالمومنین علیه السلام بپاخاسته

و خطبه ای طولانی بدون الف بالبداهه انشاء فرمود:  

حمدت و عظمت من عظمت منته ، و سبغت نعمته ، و سبقت رحمه غضبه ،

و تمت کلمته ، و نفذت مشیه ، و بلغت قضیته ، حمدته حمد مقر لر بوبیته ، متخضع لعبودیته ، متنصل من خطیئه ....


و نیز خطبه ای دیگر بدون نقطه بالبداهه انشاء کرد که اول آن این است :

الحمدلله اهل الحمد و ماواه ، وله اوکد الحمد واحلاه ، و اسرع الحمد و اسراه ...

مؤ لّف : انشاء چنین خطبه هایی به طور ارتجال و بدون سابقه با ویژگی های خاصی که در الفاظ و مضامین آنها بکار رفته می توان گفت که در زمره معجزات آن امام همام علیه السلام بشمار می آید، و بعضی از ادبا اگر چه ابیات و یا فقراتی بدون الف و یا بدون نقطه آورده اند ولیکن باید توجه داشت که آنان کسانی هستند که سالیانی دراز از عمر خود را صرف تحصیل ادبیات و قسمتی از اوقات خود را صرف ترکیب و تلفیق آن جملات نموده اند، و از محالات عادی است که کسی بتواند بطور ارتجال و بالبداهه آنچنان خطبه هایی را با آن همه درخشندگی و خصوصیاتی که دارند انشاء نماید.

و نیز خطبه دیگری از آن حضرت علیه السلام بدون نقطه نقل شده که اول آن چنین است :

الحمدلله الملک المحمود، المالک الودود، مصور کل مولود، و موئل کل مطرود...


قضاوت های امیر المومنین(ع) / محمد تستری

منبع : اندیشه قم



کلمات کلیدی :
   1   2      >
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید