سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاسخ به یک شبهه (شبهه دوم)

چرا در نظام اسلامی ما هنوز مثل 1400 سال پیش عمل می‌شود؟

اسلام1400 سال قبل در پرتو وجود مبارک و نورانی حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ رشد و نمو خود را آغاز کرد

و در فاصله زمانی کوتاهی توانست سرزمینهای زیادی را تسخیر نماید.

این امر بدلیل وجود زیرساختهای معقول و منطقی از طرفی عملکرد صحیح منادی اسلام و خواص مرتبط با ایشان از طرف دیگر بود. بدیهی است نقصان در هر یک از این دو، باعث رکود و شکست اسلام می‌گشت.

اسلام در همه عرصه‌ها حرفی برای گفتن داشت، بلکه باید گفت: تنهاترین سخن جامع در عرصه‌های گوناگون، از آن اسلام بود.

نکته بسیار مهم در این زمینه وجود زیر ساختهای معقول و مستحکم بود.

اصولی که اسلام بر آنها بنا نهاده شده بود همگی منطبق با عقل سلیم بود.

بگونه‌ای که در طول تاریخ حتی شاهد کوچکترین تعارضی بین آنها و عقل سلیم نخواهیم بود.

اما نظام اسلامی ما در حال حاضر چگونه است؟

در این باره باید گفت: به برکت نظام جمهوری اسلامی ایران، توانسته جایگاه رفیعی در بین کشورهای جهان عموما و آسیا و خاورمیانه خصوصا بدست آورد،

البته ناگفته نماند که وضعیت فعلی جامعه ما با وضعیت مطلوبی که یک نظام اسلامی از نظر اقتصادی و فرهنگی باید ایجاد نماید، فاصله زیادی دارد،

اما با وجود موانع بی شماری که بر سر راه ترقی و تکامل نظام اسلامی وجود دارد.

شاهد پیش رفت های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی عظیمی هستیم که اعتراف نهادها و سازمانهای بین‌المللی و حتی دشمنان نظام اسلامی را بدنبال داشته است.

در این بین برخی افراد جاهل یا مغرض(به عللی که اکنون جای مطرح کردن آنها نیست) سعی می‌کنند وضعیت جامعه اسلامی را از رژیمهای گذشته بدتر جلوه دهند.

برخی دانسته یا ندانسته.

کاستیهای موجود در نظام اسلامی را نه به عملکرد نابجا و غلط برخی عناصر، که به اصل اسلامی بودن نظام ربط می‌دهند و اسلام را مانع پیشرفت و عامل کاستیها می‌شمارند.

نکته قابل تامل در این سؤال این است که آیا عمل بر طبق برنامه‌ای که مدتی از زمان تدوین آن گذشته معقول است یا نه؟

آیا قدیمی بودن یا نو بودن یک برنامه می‌تواند ملاکی برای ارزش گذاری آن باشد؟

در پاسخ به این پرسش باید نگاه به اصل برنامه معطوف گردد.

اگر اصل برنامه بر اساس اصولی باشد که در هر زمان و در هر مکان قابلیت اجرا داشته باشد و جوابگوی نیازهای گوناگون در همه اعصار و همه امکنه باشد،

عمل بر طبق آن برنامه، امری است که عقل درستی آن را قبول دارد.

به عبارت دیگر، عقل قدیمی بودن یک برنامه ودستورالعمل را ملاک بی ارزشی، یا کم ارزشی آن نمی‌داند، بلکه نگاه عقل به محتوای آن معطوف است.

در مقابل عقل هیچگاه به برنامه‌ای که جدیدا تدوین شده، به عنوان یک برنامه بی نقص نگاه نمی‌کند.

آن هم به جهت تازگی آن، بلکه باز به محتوای آن نظر دارد.

اگر این برنامه جدید، از اتقان و استحکام علمی برخوردار بود، ارزشمند می‌باشد در غیر اینصورت، فاقد هر گونه ارزشی خواهد بود.

به حکم عقل دین اسلام محکم‌ترین پاسخ صحیح نسبت به سؤالات اساسی زندگی انسان را در بر دارد، که غیر آن توان چنین پاسخگویی را ندارد.

صحت این مدعی در مباحث دقیق فلسفی و کلام اسلامی به اثبات رسیده است.

نظام اسلامی ایران نیز بر اساس اصول دین اسلام، در حال حرکت و تلاش است و همواره سعی در پیمودن راهی که دین برای آن مشخص نموده دارد.

اما این بدان معنا نیست که هر حرکتی که صورت گرفت عین صواب است و هیچ نقصی در آن نیست.

فرق است بین اینکه اصل برنامه‌ای دارای نقص باشد و یا اینکه اصل برنامه بی نقص باشد ولی عملکرد عاملان به برنامه، دارای نقائصی باشد.

حال باید دید اگر در نظام اسلامی، کاستی یا عقب افتادگی مشاهده می‌شود، معلول چه عواملی است؟

این نقیصه مختص نظام اسلامی نیست بلکه تمام نظام‌ها و حکومتها این معضل را دارا هستند.

اساسا در دنیای امروز، کشوری که به توسعه کامل و همه جانبه رسیده باشد وجود خارجی ندارد.[1]

نقائصی که در نظام اسلامی دیده می‌شود، نه به خاطر پیروی از برنامه‌ای است که 1400 سال از ظهور آن می‌گذرد،

بلکه معلول همچون،

1. عدم نظم

2. عدم وجدان کاری

3. عدم مشارکت عمومی در فرایند توسعه

4. مصرف زدگی

5. عدم خلاقیت

6. برخی سیستم‌های غلط آموزشی

7. عدم انتصابات شایسته در پاره‌ای مسئولیتها

8. راحت طلبی و عدم توجه به مقوله تلاش و فعالیت«کار»

9. قانون گریزی

10. نا امنی

11. عدم استفاده از ابزار کار آمد. و ...

هر چند عوامل فوق از حیث اهمیت یکسان نیستند، اما عدم توجه به هر کدام از آنها عواقب سوئی بدنبال خواهد داشت.

راه رهایی از چنین خطراتی تنها عمل کردن صحیح به دستورات و فرامین دینی(در حد امکان) است

چرا که «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»[2]

کسانی که در راه ما(خدا) کوشش و تلاش دارند را قطعا به راههای خود هدایت خواهیم کرد.


شبهه

[1] عباس حاج فتحعلی‌ها، توسعه و تکنولوژی، دانشگاه علامه طباطبائی، 1372 ص 10
[2] . و کسانی که در راه تلاش و مجاهده کنند، هر آینه ما براههای(نجات بخش) خود راهنمائیشان می‌کنیم. عنکبوت/ 69



کلمات کلیدی :

پاسخ به یک شبهه (شبهه سوم)

زمین کروی است یا مسطح؟

کتاب مقدس کتاب اشعیاء (40 / 22) می‌گوید: «الجالس علی کرة الارض» و این دلالت می‌کند که تورات قائل به کروی بودن زمین است.

در حالی که در قرآن آمده «والارض مددناها» (حجر، آیه 19) و «و الله جعل لکم الارض بساطا» ( نوح، آیه 19) و این یعنی زمین کروی نیست و مسطح است.



آیات مورد استناد، هیچ‌کدام بر مسطح بودن زمین که در مقابل کروی بودن باشد، دلالت ندارد.

زیرا دو آیه‌ای که در آنها کلمه «مدّ» بکار رفته است به این معنا می‌باشند که

خداوند زمین را گسترش داده که برای زندگی انسان و پرورش گیاهان و جانداران آماده باشد

به این معنا که گودالها و سراشیبهای تند و خطرناک را بوسیله فرسایش کوهها و تبدیل سنگها به خاک پر کرد

و آنها را مسطح و قابل زندگی ساخت

در حالی که چین خوردگیهای نخستین آنها بودند که اجازه زندگی به انسان نمی‌داد

و اگر خداوند زمین را گسترده نمی‌کرد

و آن را از کوه‌های سر به فلک کشیده می‌پوشاند

صلاحیّت کشت و زرع و سکونت را نمی‌داشت و جانداران کمال حیات خود را نمی‌یافت.[1]

آیه دیگر که می‌فرماید: «خداوند زمین را برای شما فرش گسترده‌ای قرار داد»[2]

یعنی زمین نه آنچنان خشن است که نتوان بر آن استراحت و رفت و آمد نمود

و نه آنچنان نرم است که در آن فرو رفت و قدرت حرکت نداشت

بلکه خداوند زمین را به گونه‌ای برای انسانها آفریده که به خوبی‌ بتوان روی آن زندگی نمود

که در حقیقت بساطی است گسترده، آماده و دارای همه نیازهامندیهای زندگی.[3]

بنابراین خدای متعال می‌فرماید:‌«رب المشرقین و رب المغربین»[4]

او پروردگار دو مشرق و دو مغرب است

از آیه با بیان زیر، کرویّت زمین استفاده می‌شود.

با توجه به کروی بودن زمین در هر زمانی که خورشید از دیدگاه ما ناپدید می‌شود

در همان زمان جای دیگر ظاهر می‌گردد.

مثلاً اگر ما رو به جنوب بایستیم، طرف راست برای نیمکره‌ای که ما در آن قرار گرفته‌ایم به مغرب است

و همان محل در زمان غروب برای نیمکره دیگر مشرق خواهد بود

و همچنین طرف چپ برای نیمکره ما مشرق و برای نیمکره دیگر مغرب است.

بنابراین یک مشرق و یک مغرب طرف راست ما

و یک مشرق و یک مغرب طرف چپ ما قرار خواهد گرفت،

و این آیه دلیل خوبی بر کروی بودن زمین از دیدگاه قرآن است.[5]


و همچنین در آیه دیگر چنین آمده است:

«... ای کاش میان من و تو فاصله دو مشرق بود»[6]

«مشرقین» توضیح اینکه کسانیکه پیروی از شیطان کرده‌‌اند

و از ذکر خدا اعراض نموده‌اند وقتی در محضر عدل الهی حاضر می‌شوند،

می‌گویند: ای کاش بین من و تو ای شیطان، دوریِ دو مشرق بود.

جای تردید نیست که با فرض کرویّت زمین و توضیحی که در آیه گذشته بیان شد بُعد دو مشرق،

در نهایت درجه دوری از یکدیگر قرار گرفته است

و اگر مشرقین به معنای مشرق و مغرب نیمکره‌ای که ما در آن قرار داریم می‌بود

و مجازاً این نام را بر این دو اطلاق کرده بودند نهایت درجه بُعد که در آیه منظور بوده است استفاده نمی‌شود.[7]

بنابراین در این آیه به کرویّت زمین کاملاً اشاره شده است.

خدای متعال در جای دیگر می فرماید:

«فامشوا فی مناکبها» یعنی در شانه‌های زمین راه بروید.

چون مناکب «شانه‌ها» به صورت جمع استعمال شده و شانه هم مُنحنی است،

پس همه جای زمین که محل رفت و آمد انسانها و سایر موجودات است زنده است منحنی خواهد بود[8]

و از این آیه کروی بودن زمین به خوبی استفاده می‌شود.

از آنچه گذشت روشن گردید که قرآن نه تنها کرویّت زمین را رد نکرده

بلکه از برخی آیات به خوبی استفاده می‌شود که قرآن زمین را کروی می‌داند.

و اگر در تورات (کتاب اشعیاء) به زمین «کرةُ الارض» گفته شده

و یا در قرآن به آن اشاره شده است، چیز جدید و تازه‌ای نیست

زیرا مسأله کروی بودن زمین در حدود هزار سال قبل از میلاد مطرح بوده و مردم به کرویّت آن واقف بوده‌اند.[9]

اما نکته قابل توجه که نیاز دارد در اینجا به آن اشاره گردد

اینکه قرآن نه تنها کرویت زمین را نفی نکرده

و بلکه حرکت آن را به طور واضح و روشن مورد تأیید قرار داده است.

قرآن این نظریه را در زمانی بیان داشته که دیدگاه هیئت بطلمیوس به عنوان بهترین فرضیه در موضوع شناخته شده بود.[10]

در زمانی که جز سکون زمین و حرکت افلاک به دور آن چیز دیگری برای افراد بشر مفهوم نداشت،

قرآن به لطافت خاصی به حرکت زمین اشاره فرموده است.

قرآن می‌فرماید:

«آیا ما زمین را برای شما گهواره و کوهها را میخهایی بر آن قرار ندادیم»[11]

و «خدا آن کسی است که زمین را گهواره قرار داده»[12]

خداوند در این آیات به حرکت زمین به خوبی اشاره کرده

و گهواره را برای زمین به استعاره گرفته،

چنانکه گهواره به منظور رشد و استراحت طفل حرکت داده می‌شود،

همچنان زمین در اثر حرکت، سبب رشد و استراحت بشر و حیوانات می‌گردد.[13]

حرکت زمین در قرآن در عصری مطرح شده که هزار سال بعد وقتی که

«گالیله» حرکت انتقال وضعی زمین را اثبات نمود به محکمه تفتیش عقاید در محضر پاپ احضار می‌گردد

و مدتها او را زندانی نموده و می‌خواستند اعدامش کنند که توبه کرد و توبه نامه او معروف است.»[14]

در نتیجه با دقت در آیات قرآن به خوبی استفاده می‌شود که

قرآن به هیچ وجه منکر کروی بودند زمین نیست

و حتی به حرکت انتقالی و وضعی آن به خوبی اشاره نموده است که بیان شد.

و این از معجزات قرآن به حساب می‌آید.

و کروی بودن زمین نیز مسأله‌ای است که قرن‌ها قبل از نوشته شدن کتاب اشعیاء کشف شده بود و مردم به آن آگاهی داشتند.

کره زمین

[1] . طباطبائی، محمدحسین، المیزان، 12 / 199، تهران، بنیاد فرهنگی علامه، 1363 ش.
[2] . نوح، 19.
[3] . شیرازی، مکارم،تفسیر نمونه، 25 / 78، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1394.
[4] . الرحمن، آیه 17.
[5] . خوئی، ابوالقاسم، کتاب صوم، ج 2، ص 119، قم، دارالهادی، 1407 ق.
[6] . زخرف، آیه 38.
[7] . خوئی، ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص 74، بیروت، دارالزهرا، چهارم، 1395 ق.
[8] . محمودی، عباس‌علی، ساکنان آسمان از نگاه قرآن، ص 57، بی تا، بی جا، بی نا.
[9] . منصوری، ذبیح الله، مغز متفکر جهان، ص 114،‌تهران، جاوید، سوم، بی تا.
[10] . مطهری، مرتضی، فلسفه تاریخ، 2 / 122، تهران، صدرا، دوم، 1378 ش.
[11] . نباء، آیه 5.
[12] . طه، 53.
[13] . خوئی،‌ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص 72، بیروت، دارالزهرا، چهارم، 1395 ق.
[14] . ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 7، ص 716، تهران، سازمان آموزش انقلاب اسلامی، دوم، 1368 ش.



کلمات کلیدی :

پاسخ به یک شبهه (شبهه اول)

چرا امامان ـ علیهم السلام ـ با اینکه امکانات می توانستند داشته باشند، ولی ساده زندگی می‌کردند؟

ادله مختلفی در مورد ساده زیستی امامان ـ علیهم السلام ـ وجود دارد ، که از جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود:


1 ـ همگامی با طبقه محروم جامعه:

امیرالمؤمنین - علیه السلام - فرمود: «هنگامی که رهبر و مقتدای مسلمین، سمت رهبری را عهده‌دار شد باید از حیث پوشاک (زندگی) همچون افراد کم درآمد جامعه باشد.»[1]

در واقع ساده زیستی رهبران دینی دو پیامد مثبت دارد و رعایت نکردن آن دو خطر بزرگ دارد.

در صورت اول فقیر می‌تواند با نگاه و تأمل در زندگی حاکمان و رهبران، زندگی آمیخته به فقر خویش را به راحتی تحمل کند و احساس تبعیض ننماید تا زمانی که فقر از همه جامعه زدوده شود، و ثروتمندان جامعه گستاخ نشده و طغیان نمی کنند،

و طبیعی است که در صورت دوم یعنی در جامعه‌ای که حاکم اسلامی و هیئت حاکمه کاخ‌نشین باشند، انسان‌های فقیر دیگر نمی توانند صبر کنند و همچنین ثروتمندان طغیان کرده، گستاخ شده و دست به چپاول می زنند.


2 ـ اشتغال به رسیدگی امور جامعه:

«معمر بن خلاء» می‌گوید: از امام هشتم - علیه السلام - شنیدم که فرمود: «به خدا قسم اگر به تصدّی رهبری سیاسی جامعه دست یابم سخت‌ترین غذاها را خواهم خورد، اگرچه قبل از آن از غذاهای خوب استفاده می کردم و نیز خشن‌ترین لباسها را خواهم پوشید گرچه قبل از رهبری می توانستم از لباس مناسب و خوب استفاده کنم و همچنین به کارهای مداوم و سخت خواهم پرداخت ولی قبل از تصدّی مسؤولیت استراحت دارم.» [2]


3 ـ دلبستگی به دنیا مبغوض خداست:

در مخالفت انسان با خدا و رسول خدا همین بس که به امری که مبغوض و مطرود آنهاست محبت داشته باشند.

امیرمؤمنان علی - علیه السلام - برخورد پیامبر با دنیا را چنین توصیف می‌کند:
اگر در ما نبود جز دوستی آن‌چه خدا و رسول آن را دشمن می دارد و بزرگ دیدن آن‌چه خدا و رسول، آن را خُرد و کوچک می‌شمارد برای نشان دادن مخالفت ما با خدا کافی بود و سرپیچی‌ ما از فرمان‌های او آشکار می‌نمود. [3]

پیامبر - صلی الله علیه و اله- می‌فرماید:
ما را با دنیا چه کار باشد حکایت من و دنیا حکایت سواری است که در روز گرمی درختی برایش به پا شده و او در زیر آن درخت خواب کوتاهی نموده، سپس کوچ کرده و آن را واگذاشته است[4].
ای بسا مرد حق اندیش و بصیر می‌شود از کثرت نعمت ضریر
[5]

کثرت نعمت گداز از دل برد ناز می آرد، نیاز از دل برد
سال‌ها اندر جهان گردیده‌ام نم به چشم منعمان کم دیده‌ام


4 ـ دور ساختن کبر و غرور:

«زید بن وهب» می‌گوید گروهی از اهل بصره به حضور امام رسیدند و مردی از رؤسای خوارج در میان آنان بود به نام «جعده بن نعجه» نگاهی به لباس علی - علیه السلام- انداخت و گفت: چه چیز تو را از پوشیدن لباس خوب باز می‌‌دارد؟

امام فرمود: این لباس مرا از کبر و غرور دور می‌سازد و برای پیروی مسلمانان از من شایسته‌تر است.»[6]


5 ـ از باب مواسات و برابری با افراد جامعه:

کفی بک عاراً أن تبیت ببطنه و حولک أکباد تحنّ الی القّد[7]
این ننگ تو را بس که شب با شکم سیر بخوابی، در حالی که در اطراف تو شکم‌هایی گرسنه و به پشت چسبیده باشند. آیا رهبران عدل، بسنده کنند که نامشان رهبر و پیشوا باشد و در سختیهای روزگار با مردم خویش شریک نگردند[8]؟

انسان برای چه آفریده شده است؟

این‌که همچون چهارپایان مدتی را در طلب تأمین شکم خویش گذراند و دیگر هیچ؟

از این زوایه انسان نمی‌تواند هرگونه که خواست زندگی کند و توجهی به مسؤولیت خود در قبال دیگران و جامعه انسانی نداشته باشد.

«و یؤثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصهَ[9]» یعنی؛
و دیگران را بر خویش مقدم می دارند و به آنان ایثار می‌کنند در حالیکه خود بر آنچه می بخشند نیازمندند.

عن النبی - صلی الله علیه و اله- قال: من قضی لمؤمن حاجه کان کمن عبدالله دهراً[10]
کسی که نیاز مؤمنی را برطرف کند مثل این است که خداوند را برای همیشه عبادت کرده است.


[1] ـ مستدرک الوسایل، ج 1، ص 79.
[2] ـ بحارالانوار، ج 79، ص 314. روایت 25.
[3] ـ نهج البلاغه، خطبه 160.
[4] ـ کافی ، ج 2، ص 134.
[5] ـ ضریر: کور، نابینا، فرهنگ معین، ج 2، ص 2188 و یا ضرر دیده ، و این معنی اولی است.
[6] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 96.
[7] ـ شرح ابن ابی الحدید، ص 288.
[8] ـ نهج البلاغه، نامه 45.
[9] ـ سوره حشر، آیه 8.
[10] ـ بحارالانوار، ج 74، ص 302.



کلمات کلیدی :
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید