سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معلمی؛ میثاق خدا با پیامبران

معلمی؛ میثاق خدا با پیامبران

معلم

 حضرت علی(علیه السلام) در چد حدیث مشابه فرموده اند: «خداوند پیش از آن که پیمان آموختن را از نادانان گرفته باشد، میثاقی با دانایان بسته است که آموزش دهند». 1

بنابراین اولاً نادان ها موظف به آموختن هستند. نادانی نسبت به افراد و موضوع های مختلف نسبی است و جز آنان که به معدن علم الهی پیوسته اند، کسی دانانی مطلق نیست، پس همه ما و برای همیشه دانش آموزیم.

ثانیاً بیش و پیش از آن که نادان موظف به دانا شدن باشد، دانا مکلف به آموزش اوست. دانایان همیشه باری گرانتر به دوش داشته و دارند.

ثالثاً و از همه مهم تر، این تعلیم و آن تعلّم خواست و پیمان الهی است.

خداوند از پیامبران هم پیمان گرفته بود که تا می توانند امت را معلمی کنند و از آموختن آنچه می دانند دریغ نورزند و گرنه مردم نیز بی اعتنا به حقیقت گشته و آن را به بهایی اندک خواهند فروخت.2

پیمان شکنی نکنیم، لذت وفای به عهد را از دست ندهیم و باور کیم که «معلمی شغل انبیاست».3

 

پ.ن1: حتما سعی کنید متن عربی نهج البلاغه رو هم که نوشتم مطالعه بفرمایید.

 پ.ن2: معلم شمعی است که با سوختن خود به دیگران روشنی میدهد.

شمع

1-ما اَخَذَ اللّهُ عَلى اَهْلِ الْجَهْلِ اَنْ یَتَعَلَّمُوا حَتّى اَخَذَ عَلى اَهْلِ الْعِلْمِ اَنْ یُعَلِّمُوا( حکمت 478).

2- وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْاْ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَبِئْسَ مَا یَشْتَرُونَ (سوره آل عمران آیه 187).

3- از سخنان امام خمینی (ره).



کلمات کلیدی :

تنها راه هدایت

(سلام. مطلبی که امروز برای شما می نویسم بسیار زیبا و دلنشین است. شما از هر کجا به دنیای مجازی اینترنت سرک می کشی ، لختی بنشین و همراه با نهج البلاغه امیرالمومنین(علیه السلام) شو که این همراهی هرگز پشیمانی ندارد... یا علی)

 

تنها راه هدایت

انسان خردمند تنها به فکر«حال» نیست و نمی توان او را از اندیشه در گذشته و آبنده خود منع کرد. کسی که نمی خواهد در حیوانیت خود باقی بماند، به ناچار از مبدأ و معاد خویش و صزاط مستقیمی که میان آن دو بپیماید، پرسش می کند. آنچه ملای رومی گفته، زبان حال همه اهل فهم است که:

روزها فکر من این است وهمه شب سخنم

                                               که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

زکجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود 

                                              به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

 

از همین جاست که همه به دنبال راهنما می گردند و نیاز بشریت به امامت را فطری می دانند. امّا مهم، تشخیص درست راهنماست. آموزگار ما باید کسی باشد که واقعاً از ابتدا و انتهای هستی و از راههای منتهی به حقّ آگاه بوده و ضمناً خالی از هر کج فهمی و بدخواهی باشد که خواسته و ناخواسته ما را به بیراهه می کشاند. در این دنیای پرآشوب هر کس به کسی دل بسته است. اما واقعاً چه کسی بهتر از امیر مؤمنان و فرزندان او(علیهم السلام) می توان یافت که حامل علم اولین و آخرین باشند و به گواهی قرآن از هر نقص و خطایی پاک؟

آنان، مصداق آیتهای بلند معنی قرآن اند، و گنجینه های خدای رحمانند. اگر سخن گویند جز راست نگوید، و اگر خاموش مانند، بر آنان پیشی نجویند»1.

پس «به خاندان پیامبرتان بنگرید، و بدان سو که می روند بروید؛ و پی آنان بگیرید. که هرگز شما را از راه رستگاری بیرون نخواهند کرد و به هلاکتتان باز نخواهند آورد. اگر ایستادند، بایستید؛ و اگر برخواستند، برخیزید، بر آنها پیشی مگیرید که گمراه می شوید و از آنان پس نمانید که تباه می گردید»2.

و در میان امامان، علی (علیه السلام) و کلمات او جایگاه ویژه ای دارد. او خود بارها تأکید کرده است که «سیل معرفت از بلندای وجودم جاری است و مرغ بلند پرواز هیچ اندیشه ای به اوج کوه عظمت من نمی رسد». 3

آن حضرت بارها فرموده بود که هر چه نمی دانید «از من بپرسید؛ پیش از آنکه مرا از دست بدهید».4

بیشترین و شیواترین بخش از آموزش های حکیمانه آن بزرگمرد هستی، اینک در نهج البلاغه گرد آمده و در اختیار ماست. باور کنیم که بعد از قرآن، برای اصلاح دین و دنیای خود و جامعه، گنجینه ای بهتر از آن پیدا نمی کنیم. آن بنده خالص پروردگار، خود، سوگند یاد کرده است که: نحوه آموزش و «تبلیغ رسالت ها، انجام مسئولیت ها و همه (ظاهر و ) باطن قرآن را به من آموزنده اند»5.

نهج البلاغه


****************

1-« فِیهِمْ کَرَائِمُ الْقُرْآنِ، وَ هُمْ کُنُوزُ الرَّحْمنِ. إِنْ نَطَقُوا صَدَقُوا، وَ إِنْ صَمَتُوا لَمْ یُسْبَقُوا....( خطبه 154).

2- انْظُرُوا اَهلَ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ، وَاتَّبِعُوا اءَثَرَهُمْ، فَلَنْ یُخرِجُوکُمْ مِنْ هُدًى ، وَ لَنْ یُعِیدُوکُمْ فِی رَدىً، فَإ نْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا، وَ إ نْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا، وَ لا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا، وَ لا تَتَاءَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِکُوا (خطبه 97).

3- یَنْحَدِرُ عَنِّى السَّیلُ وَ لا یَرْقى اِلَىَّ الطَّیْرُ (خطبه3).

4- فَاسْاءَلُونِی قَبْلَ اءَنْ تَفْقِدُونِی... (خطبه93).

5- تَاللَّهِ لَقَدْ عُلِّمْتُ تَبْلیغَ الرِّسالاتِ، وَ إِتْمامَ الْعِداتِ، وَ تَمامَ الْکَلِماتِ ... (خطبه 120).

 

منبع: کتاب درسهای ماندگار، دکتر محسن اسماعیلی.



کلمات کلیدی :

قرآن و نهج البلاغه هر دو آینه اند

قرآن و نهج‌البلاغه هر دو آینه‌اند

آینه‌هایی تمام نما که اندام زیبا و چهره‌ی دل‌ربای خوبی‌ها و زیبایی‌ها را نشان می‌دهند.

عالمان بزرگ، نهج‌البلاغه را برادر کوچک قرآن به شمار آورده‌اند. برادری که همپای برادر بزرگ خود ارزش‌های آسمانی و انسانی را باز می‌نماید. اگر قرآن از خوبی‌ها سخن می‌گوید، نهج‌البلاغه نمونه‌هایش را به تصویر می‌کشد.

یکی از چهره‌های زیبای نهج‌البلاغه چهره‌ای است که از قرآن نشان می‌دهد.

این بار پای صحبت نهج‌البلاغه می‌نشینیم تا برای‌مان از قرآن بگوید(1):

زیباترین داستان: قرآن را فرا گیرید که نیکوتر سخن است، و در ژرفایش بیندیشید که قلب‌ها را بهاران است، و از پرتوش درمان جویید که بیماری‌های درون را درمان است، و آن را نیکو تلاوت کنید که زیباترین داستان است.(2)

درمان دردها: بدانید که دانش آینده، سخن گذشته، درمان دردهاتان و راز نظم نظام‌تان، همه و همه، در قرآن است.(3)

روشن‌گر و پیشتاز: بازگشت به کتاب الهی بر شما باد، که رشته‌ای است محکم و فروغی است روشن‌گر‌، دارویی است سودمند و چشمه‌ای است سیراب کننده، و هم کسانی را که به آن تمسک جویند، از هر خطایی مصون‌دارنده، و هر آن که را بدان چنگ زند، رهاننده. کتابی که هرگز کژی نخواهد یافت تا برای راست کردنش به دیگران نیاز افتد، چهره‌اش را غبار و زنگار باطل نخواهد پوشاند تا زمینه‌ی وانهادنش فراهم آید، و تکرار و شنیدن پیاپی کهنه‌اش نمی‌سازد. هر کس با منطق قرآن سخن بگوید، صادق است و هر که بدان عمل کند، پیشتاز.(4)

چراغی فرا راه: شما چراغی چونان فرا راه دارید که تنها ناصحی باشد که نصیحتش را به خیانت نمی‌آلاید، و تنها هدایت‌گری است که هرگز به گمراهی نمی‌کشاند، و تنها سخن‌گویی است که هیچ گاه سخن به دروغ نمی‌گوید. در کنار مائده‌ی قرآن کسی ننشیند، مگر این که با فزونی و کاستی برخیزد: فزونی هدایت و کاستی کوری و کوربینی. این حقیقت را نیز بدانید که، از پس قرآن هیچ کسی نباید نیازمند بماند، همچنان که پیش از قرآن کسی را بی‌نیازی نبوده باشد. پس درمان دردهاتان را از قرآن بخواهید و با یاری قرآن بر مشکلات سخت پیروز آیید.(5)

اقیانوسی ژرفا ناپذیر: چنین کتابی فرو فرستاد، نوری که چراغ‌هایش را خاموشی نباشد، چراغی که روشناییش به خاموشی نگراید، اقیانوسی که کسی را به ژرفایش دسترسی نباشد، راهی که رهروش به گمراهی نرود، پرتویی که تابشش را تیرگی‌ای نیالاید، مرزگذاری که برهانش خمودی نگیرد، بنیادی که پایه‌هایش فرو نریزد.(6)

حق فرزندان: حق فرزند بر پدر این است که بر او نام نیک بگذارد، ادب نیکش بیاموزد و از آموزش قرآن بهره‌مندش کند.‌(‌7)

منزل‌گاه مسافران: قرآن آن دریاست که هر چه از آبش ببرند، پایان نگیرد، چشمه ساری است که هر چه از آن برگیرند، فرو نخشکد، آبشخوری است که خیل واردان بر آن از آن نکاهند، منزل‌گاهی است که مسافران راه آن را گم نکنند.(8)

بهاران خرم: خداوند قرآن را برای عطش عالمان، زلال گوارا، برای قلب‌های ژرف اندیش، بهاران خرم، و برای حرکت صالحان راهی روشن مقرر داشته است.(9)

چراغ: به رشته‌ی قرآن چنگ بینداز، پندهایش را پذیرا باش و حلال و حرامش را محترم بشمار.(10)

خبر گذشته و آینده: خبر گذشته و آینده و قوانین مورد نیاز امروزتان، همه در قرآن است.(11)

اکتفا به ظاهر: مردم را زمانه‌ای در پیش باشد، که از قرآن جز نقش و نگاری و از اسلام جز نامی به جای نماند.(12)

واژگونه‌ها: در پیشگاه خداوند، از کسانی شکوه دارم که با جهل می‌زیند و گمراه می‌میرند. در میان‌شان هیچ چیزی زیان‌بارتر از قرآن نمی‌نماید، اگر به شیوه‌ی شایسته تلاوت شود، و چون با تغییر و تحریف خوانده شود، هیچ کالایی سودآورتر و ارزش‌مندتر از قرآن نباشد. اینان را در شناخت ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها، بینشی واژگونه باشد.(13)

پیشی گرفتن بیگانگان: خدای را، خدای را، درباره‌ی قرآن، مباد که در عمل بدان، بیگانگان بر شما پیشی گیرند!(14)


1) در این گفتار از کتاب «خورشید بی غروب نهج‌البلاغه» اثر عبدالمجید معادیخواه که ترجمه‌ی شیوا و رسایی از نهج‌البلاغه است بهره گرفته‌ایم.

2) خورشید بی غروب نهج‌البلاغه، ص126.

3) همان، ص181.

4) همان، ص1‌78.

5) همان، ص204.

6) همان، ص230.

‌7)‌ همان، ص500.

8) همان، ص229.

9) همان، ص129.

10) همان، ص3‌79.

11) همان، ص4‌75.

12) همان، ص490.

13) همان، ص490.

14) همان، ص34


منبع: ماهنامه سلام بچه ها شماره 241





کلمات کلیدی :

خطبه همام (صفات متقین از زبان حضرت امیر علیه السلام)

خطبه همام (صفات متقین از زبان حضرت امیر علیه السلام)


بسم الله الرحمن الرحیم 

روایت شده: یکی از یاران امیرالمومنین علیه السلام که او را همام می گفتند و مردی عابد بود به حضرت عرضه داشت: اهل تقوا را چنانکه گویی آنان را می بینم برای من وصف کن. امام در پاسخ او درنگ کرد، سپس فرمود: ای همام، تقوای الهی پیشه کن و کار نیک انجام بده، زیرا خداوند با اهل تقوا و اهل کار نیک است. همام به این مقدار سخن قناعت نکرد و حضرت را قسم داد. حضرت خدا را سپاس و ثنا گفت و بر پیامبر - که درود خدا بر او و آلش باد – درود فرستاد و سپس فرمود:

اما بعد، خداوند پاک و برتر مخلوقات را آفرید در حالی که از اطاعتشان بی نیاز، و از گناهشان ایمن بود، زیرا عصیان عاصیان به او زیان نمی رساند، و طاعت مطیعان او را سود نمی دهد. پس روزی آنان را در میانشان تقسیم کرد، و هر کس را در دنیا در جایی که سزاوار بود قرار داد. پرهیزکاران در این دنیا اهل فضائل اند، گفتارشان صواب، پوشاکشان اقتصادی، و رفتارشان افتادگی است. از آنچه خدا بر آنان حرام کرده چشم پوشیده، و گوشهای خود را وقف دانش با منفعت نموده اند. آنان را در بلا و سختی و آسایش و راحت حالتی یکسان است، و اگر خداوند برای اقامتشان در دنیا زمان معینی را مقرر نکرده بود از شوق به ثواب و بیم از عذاب به اندازه چشم به هم زدنی روحشان در بدنشان قرار نمی گرفت.

خداوند در باطنشان بزرگ، و غیر او در دیدگانشان کوچک است. آنان با بهشت چنانند که گویی او را دیده و در فضایش غرق در نعمتند، و با عذاب جهنم چنانند که گویی آن را مشاهده نموده و در آن معذبند. دلهایشان محزون، همگان از آزارشان در امان، بدن هاشان لاغر، نیازهایشان سبک، و نفوسشان با عفت است. روزی چند را در راه حق صبر کردند که برای آنان راحتی جاوید به دنبال آورد، این است تجارتی سودآور که خداوند برای آنان مهیا نمود.

دنیا آنان را خواست و آنان آن را نخواستند، به اسارتشان کشید و آنان با پرداخت جانشان خود را آزاد کردند.

به هنگام شب برای عبادت برپایند، در حالی که اجزای قرآن شمرده و سنجیده تلاوت کنند، خود را به آیات قرآن اندوهگین ساخته، و داروی دردشان را از آن برگیرند. . چون به آیه ای بشارت دهنده بگذرند به مورد بشارت طمع کنند، و روحشان از روی شوق به آن خیره گردد، و گمان برند که مورد بشارت در برابر آنهاست. و چون به آیه ای بگذرند که در آن بیم داده شده گوش دل به آن دهند، و گمان برند شیون و فریاد عذاب بیخ گوش آنان است.

قامت به رکوع خم کرده اند، به وقت سجده پیشانی و دست و زانو و انگشتان پا بر زمین می گذارند، و از خداوند آزادی خود را از عذاب می طلبند. اما به هنگام روز، بردباران و دانشمندان و نیکوکاران و پرهیزکارانند. بیم از حق جسمشان را چون تیر تراشیده لاغر کرده، مردم آنان ر ا می بینند به تصور اینکه بیمارند، ولی بیمار نیستند، و می گویند دیوانه اند، در حالی که امری عظیم آنان را بدین حال درآورده.

به طاعت اندک خشنود نمی شوند، و طاعت زیاد را زیاد ندانند، بنابراین خود را به کوتاهی در بندگی متهم کنند، و از عبادت خود در وحشتند. هرگاه یکی از آنان را تمجید کنند ار آن تمجید بیم نموده و گوید: من از دیگران به خود آگاه ترم، و پروردگارم از خودم به من داناتر است؛ خداوندا، مرا به آنچه درباره ام گویند مگیر، و از آنچه می پندارند بهتر گردان، و زشتی هایی را که از من خبر ندارد بر من ببخش.

از نشانه های دیگرشان آن است که هر کدام را دارای نیرومندی در دین، دوراندیشی با نرمی، ایمان همراه با یقین، حرص در دانش، علم با بردباری، میانه روی در توانگری، فروتنی در عبادت، آراستگی در تهیدستی، بردباری در سختی، جویایی در حلال، نشاط در هدایت، و دروی از طمع بینی. در عین به جا آوردن اعمال شایسته ترسان است. شب می کند در اندیشه شکر، و روز می کند در اندیشه ذکر. شب را به سر می برد با خوف، و روز می نماید دلشاد: خوف از غفلتی که او را در آنچه بر او سنگین است از او پیروی نکند او نیز آنچه را که نفس به آن رغبت دارد به او نمی دهد.

روشنی چشمش در آن چیزی است که جاوید است، و بی رغبتیش در آن است که فانی شدنی است. بردباری را با دانش، و گفتار را با عمل آمیخته می کند. آرزویش کم و کوتاه، لغزشش اندک، دلش فروتن، نفسش قانع، خوراکش اندک، زندگیش آسان، دینش محفوظ، شهوتش مرده و خشمش فروخورده است. خیرش را متوقع، و از شرش در امانند.

اگر در میان غافلان باشد از ذاکرانش به حساب آرند، و اگر در میان ذاکران باشد در شمار غافلانش نیارند. از آن که بر او ستم کرده بگذرد، به آن که او را محروم نموده عطا کند، و با کسی که با او قطع رحم نموده صله رحم نماید. زبان دشنام ندارد، گفتارش نرم است، زشتیش پنهان، و خوبیش آشکار است، نیکی اش روی آورده، و شرش روی گردانده، در حوادث آرام، در ناخوشیها شکیبا، و در خوشیها شاکر است. بر دشمن ستم نمی کند، و به خاطر محبوبش مرتکب گناه نمی شود. پیش از حاضر کردن شاهد، خود اقرار به حق می نماید. امانت را تباه نمی کند، و آنچه را به یادش آرند به فراموشی نمی سپارد، احدی را با لقب زشت صدا نمی کند، به همسایه نمی زند، به بلاهایی که به سر مردم می آید شادی نمی نماید، در باطل وارد نمی شود، و از حق خارج نمی گردد. اگر سکوت کند سکوتش غمگینش نکند، و اگر بخندد قهقهه نزند، چون به او ستم روا دارند صبر پیشه سازد تا خدا انتقامش را بگیرد.

از خود در رنج است، و مردم از او در راحتند. در امر آخرت خود را به زحمت اندازد، و مردم را از جانب خود قرین آسایش کند. دوریش از آن که دوری می کند محض زهد و پاک ماندن، و نزدیکی اش به آن که نزدیک می شود به خاطر نرمی و رحمت است، دوریش از راه تکبر و خودخواهی، و نزدیکی اش از باب مکر و فریب نیست.

راوی گفت: چون سخن به اینجا رسید همام فریادی برکشید و جان داد. حضرت فرمود: به خدا قسم از چنین پیشامدی بر او می ترسیدم. سپس ادامه داد: اندرزهای رسا با اهلش اینگونه معامله می کند! یکی از حاضران فضول به حضرت گفت: خودت چه حالی داری؟ فرمود: وای بر تو، هر اجلی را وقت معینی است که از آن نمی گذرد، و علتی است که از آن تجاوز نمی کند. بازایست و دیگر اینچنین مگوی که این سخنی بود که شیطان بر زبانت جاری ساخت.

 

برگرفته از سایت فطرس -  با تشکر از دست اندرکاران سایت زیبای فطرس  

 

پ.ن: سعی کنید حتما متن عربی اش رو مطالعه کنید. خیلی زیباست.

یادش به خیر دبیرستان مسابقه اش رو گذاشته بودند ، تا ما حفظش کنیم.

اتفاقا منم برنده شدم و جایزه اش رو هم گرفتم.



کلمات کلیدی :
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید