پيام
+
*خاطره اي از حضور فرزندان آقا در جبهه ها*

* هاتف *
92/7/12
سفينة الزهراء
آقا مجتبي در عمليات کربلاي 1 در مهران در تير ماه 65 حضور داشت. ما نميدانستيم که ايشان به لشکر آمده است؛ چون با فاميلي ديگري آمده بود تا شناسايي نشود. موقعي که ايشان در گردان حبيب بود ما براي نظارت بر خط و براي اينکه ببينيم در خط چه وضعي است به آنجا رفتيم.
سفينة الزهراء
موقعي که من آنجا حضور پيدا کردم ديدم فرمانده گردانش ميگويد که اين بسيجي را ميشناسي؟ گفتم: نه. ديدم همه سر و صورت او خاکي است. داشت جعبه مهمات را جابهجا ميکرد، يک جوان بسيار لاغري بود که لباس به تن او گريه ميکرد؛ يعني اينقدر لاغر بود. در نهايت، من چون 20 يا 30 متر با ايشان فاصله داشتم نشناختم و فرمانده گردانش، او را معرفي کرد.
سفينة الزهراء
آقا مجتبي در گردان بود، در عمليات کربلاي 1 هم بود و در نهايت ما هم متوجه نشديم که چه موقع تسويه کرد و رفت.
سفينة الزهراء
اخوي بزرگتر ايشان، آقا مصطفي هم همينطور آمدند؛ ولي خوب چون ديگر حضور متوجه شده بوديم در همه شناساييهايي که ميرفتيم آقا مصطفي را ميبرديم و منطقه را کاملاً توجيه شده بودند. اين کار براي انتقال اخبار اطلاعاتي جبههها بسيار مؤثر بود. مخصوصاً در عمليات نصر 7 در سال 66 که آن عمليات هم به لطف خدا با موفقيت صددرصد به اتمام رسيد.
سفينة الزهراء
آن موقع يک پيامي به ما رسيده بود که مقام معظم رهبري (مدظله العالي) فرموده بود اگر بچهها شهيد يا مجروح شدند هيچ اشکالي ندارد؛ امّا اسير نشوند.
سفينة الزهراء
منبع: رجانيوز
سفينة الزهراء
آقاي گشت ارشاد مخالفت! چرا؟