پيام
+
*اين دل تنگم عقدهها دارد
گوئيا ميل کربلا دارد*
ميروم بينم در کجا زينب
شِکوِه از شمر بيحيا دارد
اي خدا ما را کربلايي کن
مجلس ما را کبريايي کن
ميروم بينم حضرت عباس
در کجا دست از تن جدا دارد
ميروم بينم در کجا اکبر
تيرُ در پيکر از جفا دارد
نور الزهراء
93/9/6
رود تنها نيست
مضمون شعرهاتون زيباست. ولي براي بيشتر به دل نشستن اونها را مرتب تر بنويسيد تا آهنگ به گوش خوش بياد. منظورم رديف و قافيه هست. شعر مذهبي بايد بيشتر از همه بهش بها داده بشه و اگر از همه نظر درست باشه جذب بيشتري هم داره
سفينة الزهراء
رود تنها نيست گرامي!! اين شعرها رو يادتان نمي آيد؟! من؟ شعر؟!
رود تنها نيست
چرا؟ يادم مياد. ولي تو جلسات شعر هميشه از شاعرايي که بدون اصول براي اهل بيت شعر ميگن مي ناليم. وقتي مي بينيم يکي براي معشوق زميني بسيار زيبا ميگه. دلم مي سوزه. اين شعرها واقعا شايسته اون عزيزان نيست. شعر ائمه شده دلي و ...
پيام رهايي
اين شعر از صحنه سازي فوق العاده اي بهره ميبره و هر وقت ميشنوم...مرا با خودش همراه ميکند...جانسوز است.:(
كيوان گيتي نژاد و
خداي من چه نيکو مي سرايد اين ابن حيدري مرامت از دست شکسته از تن خسته زير لگام اهريمنان از شور حسيني زينب از صحيفه سجاديه از گلوي پاره از پيکان سه سر کين دزخيمان از سر بر نيزه علي اکبر ها
كيوان گيتي نژاد و
از بي وفاي و بيعت شکستن ها از منارقين دست رنگين کناي ديروز که امروز نوانديش و مودب گشته با تار صهيونيست و نصاراي ها انانکه کتاب و غذايش را هاليود هديه پسر داد و امروز خواب فيس بوک در ده شصت از خواب
كيوان گيتي نژاد و
با دشک پر قو ياد ان روزهاي لباس ميشيش انداخته و کبکان طريقش حولش دادند او از تب حليم حول شد و افتاد با نوانديشان کهنه زير بيرق رمالان از چه نگفتم بماند براي هاروارديهاي نو انديش در راه
كيوان گيتي نژاد و
اي جهان شاه کربلا دلم را بر داغ ديده ام بنواز اي علمدار کربلا ذره اي از بار بي بيعتان را بر بيعت ما بنواز اي علي اکبر فرق دريده نکن سوز بر دل پدر حيدر نديدي بدان اون فرق شکافته تاخت بر مسند کبريا حيدر الم را اينبار بر دل علم نگير تافته و جدا بافته خيل عظيميست به يک اشاره جزغاله پس گير تنها به يک حيدري
سفينة الزهراء
....
نور الزهراء
...