سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مخدوم بی عنایت

 

بسمه تعالی  

 

 مخدوم بی عنایت

 

 او شنیده بود نا امیدی بزرگترین گناه است اما هر از چند گاهی نا امیدی تمام وجودش را می گرفت.

 

 از روزی که او را به محل کارش فرا خوانده بودند تا کنون بی کار و  عاطل و باطل مانده بود.

 

 به یاد آورد روز ورودش چه قدر  به او احترام گذارده و  او را در بالاترین  مکان  ساختمان اداری جای  داده بودند  

 

تا همیشه  مورد توجه باشد  و  دیده  شود  اما ... اکنون  انگار موجودی ارزشمند اما بی فایده باشد.

 

 به راحتی از جلوی او عبور می کنند بدون این که به او توجه نمایند.

 

 بارها خواسته بود به  هر قیمت شده از این جمع بی عاطفه فاصله گرفته و از آنجا برود

 

 اما به هیچ وجه حاضر نمی شدند او را از دست بدهند و در پاسخ او که آخر من به چه درد شما می خورم؟

 

 می گفتند: دوری شما از ما، آبروی ما را خواهد برد.

 

 با اصرار و  التماس دست به سر و گوش دفتر کار او  کشیده و  از او می خواستند به خاطر خدا آبروی آنها را حفظ کند.

 

 و باز هم  او که فردی عاطفی و به قول امروزی ها خراب رفاقت بود؛ ناچار از تحمل این سختی و خون جگر خوردن و دم نزدن بود.

 

 هم دوره ای های او الان در بهترین  صورت به  خدمت رسانی به  بندگان خدا  مشغول بودند. اما او دریغ از  یک بار

 

خستگی از کار و  خدمت رسانی، باید به که و کجا مراجعه می کرد؟

 

 حتی کسی حاضر نبود درد دل او را بشنود.

 

 دیگر  کم کم  روزگار جوانی او  بسر  می رسید و  ناتوانی  وجودش را  فرا  می گرفت؛

 

 غمگین از این که عزیزی بی فایده است  چاره ای  جز  گوشه نشینی  نداشت حتی دیگر زرق و برق و شکل

 

عجیب همکاران جدیدش هم توجه او را جلب نمی کرد و دچار دلمردگی شده بود تا این که روزی رئیس کنونی و  

 

رفیق سابق، سراسیمه و با سر و صدای فراوان سراغ او را گرفت. فلانی کجائی؟ فلانی کجائی؟

 

 وضع اضطراری است برطرف کردن این مشکل فقط  از تو بر می آید، خواهش می کنم.

 

 اما او که دیگر اعتمادی نداشت خود را عقب می کشید .

 

 باز رفیق سابق  با اصرار از او خواست  یاریش کند، التماس  می کنم. دیگر  هرگز تو را

 

 فراموش نخواهم کرد.

 

 اگر بدادم نرسی ممکن است اتفاقات غیر قابل جبرانی پیش بیاید .

 

 آه چه  می شود  کرد  با  این  مردم و  رفیق بازی ، بالاخره  حاضر شد  یاری  کند ؛ اما

 

 می دانست دیگر چندان کاری از او بر نمی آید.

 

 دقایقی  بعد او  که تمام سر و  رویش  خونی  بود  هر چه می توانست تلاش کرد اما

 

 متأسف بود که تلاشش بی سرانجام خواهد ماند.

 

 او بهترین، فداکارترین و بی توقع ترین مسواک روی زمین بود.

 



کلمات کلیدی :
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید