نور اهلبیت *علیهم السلام

فاطمیه

به یاد اول شهید راه ولایت:

 

هنوز کرب وبلا بوی خون تازه دهد

به کاغذ وقلم ما همین اجازه دهد

سرودی از جگر سوته با دل غمگین

به یاد ام مصائب قلم کنم رنگین

هنوز کوفه صدای علی به دل دارد

صدای زینب کبری چنین به یاد آرد

صدای بی کسی"هل من ناصر"مولا

صدای ناله زینب به "یارسول الله"

زخاک کرب وبلا این چنین به گوش آید

صدای شیون زن های پر خروش آید

حسین فاطمه در خون شناور است اکنون

تمام عرش وملائک به خون او گلگون

هنوز چهره غم برقلوب شیعه بود

چرا شب نگرانی ما سحر نشود

چرا امیر علمدار مصطفی ناید

که قلب سوخته را مرهمی بود شاید

هنوز شهر مدینه زغصه دلگیر است

که قصه درودیوار آن زمینگیر است

چه قصه ای؟قص?ارتحال پیغمبر

که بعد آن شده مظلوم آل پیغمبر

حکایت بشر بی حیای آن دوران

که از وصی پیمبر گذر کند آسان

حکایت بد غصب خلافت مولا

که بهر آن شده قربان،فاطمه زهرا

جنایت دو نفر بی حیا وبی دین است

که دستشان به دم فاطمیه رنگین است

جنایتی که بشر را ز راه حق گم کرد

جنایتی که فلانی به حق مردم کرد

میان کوچه به ضربی یتیم شد عالم

بریده شد رگ قلب پیمبر خاتم

هنوز خانه حق زان عذا سیه پوش است

جنایتی که گناهش سقیفه بر دوش است

هزار واندی ازآن فاجعه گذشت اما

هنوز دود? آن در نشسته بر سر ما

هنوز چشم ملائک به سوی کعبه بود

که منتقم چه زمان رو به سوی کعبه شود

خدا کند که بیاید ولیّ دوران ها

قدم به عرصه نهد بر نجات انسان ها

به قبر مخفی زهرا زند نشانه نیک

رسد زمادر پهلو شکسته اش تبریک

که ای جوان رشیدم دلم خنک کردی

به آنچه بر سرآن غاصب فدک کردی

...

کلمات کلیدی :