سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خطابه ی مفصل حضرت زهرا ،خطبه ی فدکیه(3)

23: جواب ابى بکرلها سلام الله علیها

فقال لها سلام الله علیها ابوبکر: یا بنت رسول الله ، انت عین الحجه و منطق الحکمه .

لا ادلى بجوابک و لا ادفعک عن صوابک ، و لکن المسلمون بینى و بینک ! هم قلدونى ما تقلدت ، و باتفاق منهم اخذت ما اخذت ، غیر مکابر و لا مستبد و لا مستاثر، و هم بذلک شهود.

23 : جواب ابوبکر

ابوبکر گفت : اى دختر پیامبر، تو عین دلیل و زبان حکمت هستى . جواب تو را آماده نکرده ام ، و تو را در درستى گفتارت رد نمى کنم ! ولى این مسلمانان قاضى بین من و تو باشند.

آنچه انجام دام اینان بر عهده من گذاردند و با توافق آنان و بدون قصد زورگویى و استبداد و مقدم داشتن دیگرى این (فدک ) را از تو گرفتم ، و خودشان بر این مطلب شاهدند.

 

24 : خطابها سلام الله علیها مع المسلمین و معاتبتهم

فالتفتت فاطمه سلام الله علیها الى الناس و قالت :

معاشر المسلمین المسرعه الى قیل الباطل ، المغضیه على الفعل القبیح الخاسر.

افلا تتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها؟ کلا بل ران على قلوبکم ما اساتم من اعمالم ، فاخذ بسمعکم و ابصارکم ، و لبئس ما تاولتم و ساء ما به اشرتم و شر ما منه اعتضتم .

لتجدن و الله محمله ثقیلا و غبه و بیلا، اذا کشف لکم الغطاء و بان ما وراءه الضراء و بدالکم من ربکم ما لم تکونوا تحسبون و خسر هنالک المبطلون .

24 : خطاب به مسلمانان

آنگاه حضرت فاطمه سلام الله علیها توجه خود را به مردم نموده فرمودند:

اى مسلمانى که با سرعت به قول باطل روى آورده اید، و در مقابل عمل ناپسند زیان آور سکونت نمودید و راضى شدید!

آیا در کلمات قرآن تدبر نمى کنید یا آنکه بر قلبهایتان قفلهایى زده شده است ؟ بلکه اعمال بدتان قلبهاى شما را پوشانده و گوش و چشمتان را بسته است . بد تاءویلى کردید و چه بد مشورتى نمودید و چه شر است آنچه خیر را با آن عوض کردید.

قسم به خدا بارش را سنگین مى یابید و عاقبتش را عذاب مى بینید زمانى که پرده براى شما برداشته شود و پوشیده ها آشکار گردد و عذابهایى که گمانش را نمى برید از سوى پروردگارتان بر شما ظاهر گردد، و در آن هنگام صاحبان باطل زیان مى کنند.

 

25 : اثر خطبتها سلام الله علیها

قال : فلم یر بعد الیوم الذى قبض فیه رسول الله صلى الله علیه و آله اکثر باکیا و لا باکیه من ذلک الیوم ، و ارتجت المدینه و صاح الناس ، و ارتفعت الاصوات من دار بنى عبد المطلب و بعض دور المهاجرین و الانصار.

25 : تاءثیر خطبه حضرت

راوى : مى گوید: بعد از خطبه حضرت ، زن و مرد چنان گریه کردند که تا آن روز دیده نشده بود، و مدینه به لرزه در آمد و فریاد مردم بلند شد و صداها از خانه هاى فرزندان عبدالمطلب و بعضى از مهاجرین و انصار بلند شد.

 

26 : ماجرى بین ابى بکر و عمر بعد خطبتها سلام الله علیها

فلما بلغ ذلک ابابکر قال لعمر: تربت یدالک ! ما کان علیک لو ترکتنى ؟ فربما رفات الخرق و رتقت الفتق ، الم یکن ذلک بنا احق ؟

فقال الرجل : قد کان فى ذلک تضعیف سلطانک ، و توهین کفتک ، و ما اشفقت الا علیک .

قال : ویلک ! فکیف بابنه محمد و قد علم الناس ما توعو الیه ، و ما نجن لها من الغدر علیه .

فقال : هل هى الا غمره انجلت ، و ساعه انقضت ، و کان ما قد کان لم یکن ... قلدنى ما یکون من ذلک .

قال فضرب بیده على کتفه ، ثم قال : رب کربه فرجتها یا عمر.

26 : آنچه بین ابوبکر و عمر اتفاق افتاد

هنگامى هنگامى که این اخبار به ابوبکر رسید، به عمر گفت : دستت خالى باد! چه مى شد اگر مرا به حال خود مى گذاشتى که شاید این گسیختگى را به نوعى التیام مى دادم و مسئله تشنج آور پیش آمده را به طورى اصلاح مى کردم . آیا این برایمان بهتر نبود.

عمر گفت : در این ، تضعیف قدرت تو و سبکى مقام تو بود، و من براى تو دلسوزى کردم !

ابوبکر گفت : واى بر تو! پس کلمات دختر محمد چه مى شود که مردم همگى دانستند که او چه مى خواهد و ما چه حیله اى براى او پنهان کرده ایم ؟!

عمر گفت : آیا بیش از یک تندى بود که از بین رفت و آیا بیش از یک لحظه اى بود که گذشت ؟ و مثل آنکه آنچه بوده اصلا واقع نشده است ، و گناه آنچه که بود بر عهده من بگذار!

راوى مى گوید: سپس ابوبکر با دستش بر شانه عمر زد و گفت : چه بسیار گرفتارى که تو آن را رفع نمودى !

 

27 : ابوبکر یهدد الناس

ثم نادى الصلاه جامعه ، فاجتمع الناس و صعد المنبر، فحمد الله و اثنى علیه ، ثم قال :

ایها الناس ، ما هذه الرعه ، و مع کل قاله امنیه ؟ این کانت هذه الامانى فى عهد نبیکم ؟

فمن سمع فلیقل ، و من شهد فلیتلکم ، کلا بل هم ثعاله شهیده ذنبه .

لعنه الله ، و قد لعنه الله . مرب لکل فتنه یقول : کروها جذعه ابتغاء الفتنه من بعد ما هرمت ، کام طحال احب اهلها الغوى .

الا لو شئت ان اقول لقلت : و لو تکلمت لبحت ، و انى ساکت ما ترکت یستعینون بالصبیه و یستنهضون النساء.

و قد بلغنى - یا معشر الانصار - مقاله سفهائکم ، فوالله ان احق الناس بلزوم عهد رسول الله انتم ، لقد جاءکم فاویتم و نصرتم ، و انتم الیوم احق من لزم عهده .

و مع ذلک فاغدوا على اعطیاتکم ، فانى لست کاشفا قناعا و لا باسطا و ذراعا و لا لسانا الا على من استحق ذلک و، والسلام .

27 : خطاب تهدیدآمیز ابوبکر به مردم

آنگاه اعلان کرد تا مردم اجتماع کننده ، و مردم جمع شدند و ابوبکر بر فراز منبر رفته و پس از حمد و ثنا گفت :

اى مردم ، این چه حالتى است که با هر حرفى آرزویى است ؟ این آرزوها در عهد پیامبرتان کجا بود.

پس هر کسى که شنیده بگوید و هر که شاهد بوده صحبت کند. بلکه این قضیه همچون قضیه روباهى مى ماند که شاهدش دمش بود! خدا او را لعنت کند و لعنت کرده است ! ملازم هر فتنه اى است و مى گوید: فتنه را به حال اولى برگردانید. طالب فتنه است بعد از آن که کهنه شده همچون ام طحال مى ماند که محبوبترین اهلش نزد او گمراه است .

آگاه باشید اگر خواسته باشم بگویم مى گویم ، و اگر تکلم نمایم مطلب را آشکار مى کنم . ولى تا زمانى که رهایم کرده باشند من سخن نمى گویم . از بچه ها کمک مى گیرند و زنان را به یارى مى طلبند.

اى انصار، صحبت سفیها شما به من رسیده است . قسم به خدا سزاوارترین مردم به رعایت عهد رسول خدا شمایید. شما کسانى هستید که پیامبر به سوى شما آمد و او را پناه دادید و یارى نمودید، و امروز از همه سزاوارترید که عهد او را پاس دارید.

و بعد از این همه ، فردا صبح براى گرفتن هدیه ها بیایید! من کسى هستم که پرده اى را نمى درم و دست و زبانى را بلند نمى کنم مگر بر کسى که سزاوار آن باشد! و السلام .

 

28 : استنکار ام سلمه

 

قال فاطلعت ام سلمه راسها من بابها و قالت :

المثل فاطمه بنت رسول الله صلى الله علیه و آله یقال هذا؟! و هى الحوراء بین الانس ، و الانس للنفس ! ربیت فى حجور الانبیاء، و تداولتها ایدى الملائکه و نمت فى حجور الطاهرات ، نشاءت خیر منشاء و ربیت خیر مربى .

اتزعمون ان رسول الله صلى الله علیه و آله حرم علیها میراثه و لم یعملها!؟ و قد قال الله له : و انذر عشیرتک الاقربین . افانذرها و جاءت تطلبه ؟! و هى خیره النسوان و ام ساده الشبان و عدیله مریم ابنه عمران و حلیله لیث الاقران ، تمت بابیها رسالات ربه .

فو الله لقد کان یشفق علیها من الحر و القر، فیوسدها یمینه و یلحفها بشماله . رویدا! فرسول الله صلى الله علیه و آله بمراى لغیکم ، و على الله تردون . فواها لکم و سوف تعلمون .

28 : پاسخ ام سلمه به ابوبکر

راوى مى گوید: آنگاه ام سلمه سر خود را از حجره اش بیرون آورد و گفت :

آیا مثل فاطمه اى که دختر رسول خداست این حرفها زده مى شود؟! در صورتى که او حوریه اى بین انسان ، و انس براى نفس پیامبر است . در آغوش ‍ پیامبران تربیت یافته و نزد ملائکه دست به دست گردیده و در دامان زنان پاک رشد نموده و به بهترین وجهى در وجود آمده و به نیکوترین صورت تربیت شده است .

آیا گمان مى کنید پیامبر میراثش را بر او حرام نموده و او را از مسئله آگاه ننموده است ؟ با اینکه خداوند به او فرموده : و خانواده نزدیک خود را از مخالفت احکام الهى بترسان . آیا مى شود پیامبر به فاطمه این مسئله را فرموده باشد ولى او مطالبه ارث نماید؟! و حال آنکه او بهترین زنان و مادر سر آمد جوانان و همتاى مریم دختر عمران و همسر شیر شجاعان است . فاطمه اى که با پدرش رسالتهاى پروردگار پایان یافت .

قسم به خدا پیامبر نسبت به او در گرما و سرما دلسوزى مى کرد و دست راست خود را زیر سر او نهاد و رو انداز او را دست چپش قرار مى داد. عجله نکنید که پیامبر ناظر گمراهى شماست و بر خدا وارد مى شوید. واى بر شما و به زودى خواهید دانست .

 

29 : خطابها مع رافع بن رفاعه تذکر غذیر خم

ثم ولت ، فاتبعها رافع بن رفاعه الزرقى فقال لها: یا سیده النساء، لو کان ابوالحسن تکلم فى هذا الامر و ذکر للناس قبل ان یجرى هذا العقد، ما عدلنا به احدا.

فقالت له بردتها، الیک عنى ! فما جعل الله لا حد بعد غدیر خم من حجه و لا عذر.

29 : خطاب خضرت با رافع و یادآورى غدیر

آنگاه حضرت بر خاست و به راه افتاد. رافع بن رفاعه به دنبال حضرت آمد و گفت : اى برترین بانوان ، اگر حضرت ابوالحسن در رابطه با این مسئله قبل از این بیعتى که با ابوبکر شد صحبتى مى کرد و این مطلب را به مردم تذکر مى داد، ما شخص دیگرى را به جاى او نمى پذیرفتیم !

خضرت با حالت غضب به او فرمود: از من دور شو، خداوند بعد از واقعه غدیر خم براى احدى دلیل و عذرى باقى نگذارده است !

 

30 : شکواها الى امیرالمؤ منین علیه السلام

ثم انکفات علیه السلام و امیرالمؤ منین علیه السلام یتوقع رجوعها الیه و یتطلع طلوعها علیه .

فلما جاءت و دخلت علیه و استقرت بها الدار قالت لامیرالمومنین علیه السلام :

یا بن ابى طالب ! اشتملت شمله الجنین و قعدت حجره الظنین ؟

نقضت قادمه الاجدل فخانک ریش الاعزل !

هذا ابن ابى قحافه ، یبتزنى نحله ابى و بلغه ابنى . لقد اجهد فى خصامى ، و الفیته الد فى کلامى ، حتى حبستنى قیله نصرها و المهاجره و صلها و غضت الجماعه دونى طرفها، فلا دافع و لا مانع . خرجت کاظمه و عدت راغمه ! اضرعت خدک یوم اضعت حدک ؟

افترست الذئاب و افترشت التراب ، ما کففت قائلا و لا اغنیت باطلا و لا خیار لى !

لیتنى مت قبل هنیتى و دون ذلتى ! عذیرى الله منه عادیا و منک حامیا.

ویلاى فى کل شارق ! ویلاى فى کل غارب ؟ مات العمد و وهن العضد. شکواى الى ابى و عداواى الى ربى .

اللهم انت اشد منهم قوه و حولا، اشد باسا و تنکیلا.

30 : شکایت به امیرالمؤ منین علیه السلام

سپس فاطمه زهرا سلام الله علیها به سوى خانه مراجعت نمودند در حالى که امیرالمؤ منین علیه السلام انتظار بازگشت را مى کشیدند و منتظر از راه رسیدن آن بانو بودند. چون حضرت نزد امیرالمؤ منین علیه السلام رسیدند و وارد خانه شدند خطاب به امیرالمومنین علیه السلام عرض کردند:

اى پسر ابوطالب ! آیا مانند جنین نشسته اى ، و مثل اشخاص متهم در خانه جاى گرفته اى ؟ تو بالهاى بازان شکارى را مى شکستى ، و اکنون پر پرندگان بى بال و پر بر تو تاءثیر کرده است ؟!

این پسر ابوقحافه است که با قهر و غلبه بخشش پدرم و ذخیره دو پسرم را مى گیرد. او با حدیث تمام به مبارزه من برخاسته ، و او را با دشمنى هر چه بیشتر در مقابل صحبتهایم یافته . تا آنکه انصار یارى خود را و مخاجران کمکشان را از من باز داشتند و چشمانشان را در یارى من بستند، و در نتیجه نه دفاع کننده اى هست و نه منع کننده اى !

با سینه اى پر از خشم که فرو خورده بودم از منزل خارج شدم ، و با خوارى به خانه بازگشتم . روى خود را به ذلت افکندى هنگامى که صلابتت را سست نمودى . تو گرگان را از هم مى دریدى ، ولى اکنون خاک را فرش خود قرار داده اى ! نه گوینده اى را از کلام باز داشتى و نه از باطلى منع نمودى ، و من اختیارى از خود ندارم .

اى کاش قبل از این لحظه و قبل از خواریم مى مردم . عذر من به درگاه خداوند همین بس که ابوبکر متجاوز بود و من مى خواستم از تو حمایت کرده باشم . اى واى بر من در هر صبحگاه ! و واى بر من در هر شامگاه ! تکیه گامها از بین رفت و بازو سست گردید. شکایت خود را به پدرم مى نمایم ، و انتقام از ستم آنان را از خداوند مى خواهم .

خداوند! تو در قدرت و قوت بر منع از آنان قوى تر هستى و عذاب و عقوبت تو سخت تر است .

 

31 : امیرالمؤ منین علیه السلام یخفف عنها الالام

فقال امیرالمؤ منین : لا ویل لک ، بل الویل لشانئک . ثم نهنهى عن وجدک یا بنه الصفوه و بقیه النبوه .

فما ونیت عن دینى و لا اخطات مقدورى . فان کنت ترید من البلغه فرزقک مضمون و کفیلک مامون و ما اعد لک افضل مما قطع عنک ، فاحتسبى الله .

فقالت علیه السلام : حسبى الله و امسکت .

31 : تسلى امیرالمؤ منین علیه السلام به حضرت زهرا سلام الله علیها

امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: واى بر تو نیست ، بلکه واى بر کسى است که بغض تو را دارد و با تو بد رفتارى مى کند. خود را از خشم بازدار، اى دختر پیامبر برگزیده واى یادگار نبوت . در دینم عجز نشان ندادم و از آنچه قدرت داشتم کوتاهى نکردم .

اگر به اندازه کفاف زندگى مى خواهى روزى تو ضمانت شده است و متکفل آن مورد اعتماد است و آنچه براى تو آماده شده بهتر از چیزى است که از تو منع شده است : پس به حساب خدا قرار ده .

حضرت زهرا سلام الله علیها عرض کرد: خدا مرا کافى است ؛ و دیگر چیزى نفرمود.

 

32 : عیاده نساء المهاجرین و الانصار لها سلام الله علیها

لما رجعت فاطمه سلام الله علیها الى منزلها فتشکت - و کان وفاتها فى هذه المرضه - دخل الیها انساء المهاجرات و الانصاریات عائدات ، فقلن لها: کیف اصبحت یا بنت رسول الله ؟

فحمدت الله و صلت على ابیها، ثم قالت :

اصبحت و الله عائفه لدنیا کن ، قالیه لرجالکن ، لفظتهم بعد ان عجمتهم و شناتهم بعد ان سبرتهم .

فقبحا لفلول الحد و خور القناه و خطل الراى و عثور الجد و خوف الفتن !

و لبئس ما قدمت لهم انفسهم ، ان سخط الله علیهم و فى العذاب هم خالدون .

لا جرم و الله لقد قلدتهم ربقتها و حملتهم اوقتها و شننت علیهم عارها. فجدعا و عقرا و بعدا للقوم الظالمین .

32: عیادت زنان مهاجر و انصار

هنگامى که حضرت زهرا سلام الله علیها به خانه بازگشت و مریض شد - که شهادت حضرت هم در اثر آن بیمارى بود - زنان مهاجر و انصار به عیادت حضرت آمدند و گفتند: اى دختر پیامبر، حالتان چگونه است ؟

حضرت حمد الهى به جاى آورد و بر پدر بزرگوارش درود فرستاد و سپس ‍ فرمود:

صبح کرده ام در حالیکه به خدا سوگند از دنیاى شما متنفرم و آن را رها کرده ام ، و نسبت به مردان شما عضبناکم . با امتحان اول آنان را به دور افکندم و با آزمایش عمق ایمانشان آنان را مورد غضب و ملامت قرار دادم .

پس ننگ بر کند شدن شمشیر و بى استقامتى نیزه و اضطراب فکر و تزلزل روح جدیت و ترس از فتنه و جنگ ! و چه بد است آنچه براى آینده خود مهیا کرده اند که خداوند بر آنان غضب کرده و دائما در عذاب خواهند بود.

بنابر این چاره جز این نبود که قلاده آن را بر گردنشان افکندم و سنگینى آن را بر دوششان قرار دادم و ننگ آن را بر سرشان افکندم .

پس خیر از ظالمین دور باد و به بلا دچار شوند و از آثار نیک محروم باشند و از رحمت خدا دور گردند.

 

33 : ما الذى نقموا من ابى احسن علیه السلام

و یحهم ! انى زحزحوها عن رواسى الرساله و قواعد النبوه و مهبط الروح الامین بالوحى المبین و الطبین بامر الدنیا و الدین ؟! الا ذلک هم الخسران المبین .

و ما الذى نقموا من ابى الحسن ؟ نقموا و الله نکیر سیفه و قله مبالاته لحتفه و شده و طاته و نکال وقعته و تبحره فى کتاب الله و تنمره فى ذات الله عز و جل .

33: از على علیه السلام چه چیزى را نپسندیدند؟

واى بر آنان ! خلافت را از کوههاى بلند رسالت و پایه هاى نبوت و محل نزول روح الامین با وحى مبین و از عالمان آگاه و حاذق در امر دنیا و دین به کجا کشاندند. بدانید که این زیان آشکار است .

از ابوالحسن (على علیه السلام ) چه چیزى را نپسندیدند؟ به خدا قسم ، ناراضى بودند از صلابت شمشیرش و بى پروایى او از مرگش و شدت حمله هایش و بر خوردهاى عبرت آموز او در جنگ ، و از تبحر او در کتاب خدا و غضب او در امر الهى .

 

34 : خساره الامه بغصب حق على علیه السلام

و تالله لو تکافوا عن زمام نبذه الیه رسول الله صلى الله علیه و آله لا عتلقه ، و لسار بهم سیرا سجحا لا یکلم خشاشه و لا یکل سائره و لا یتعتع راکبه ؛ و لا وردهم منهلا نمیرا رویا صافیا فصفاضا تطفح ضفتاه و لایترنق جانباه ؛ و لا صدرهم بطانا قد تخیر لهم الرى ، غیر متحمل منه بطائل الا بغمر الناهل و ردعه سوره الساغب ؛ و لفتحت علیهم برکات من السماء و الارض .

و لکنهم نغوا فسیا خذهم الله بما کانوا یکسبون ، و الذین ظلموا من هوالا سیصیبهم سیئات ما کسبوا و ما هم بمعجزین .

34 : چه کسى را به جاى على علیه السلام انتخاب کردند؟!

به خدا سوگند، اگر از گرفتن مهارى که پیامبر صلى الله علیه و آله آن را به او (على علیه السلام ) سپرده بود خوددارى مى کردند با او انس مى گرفت و آنان را چنان به آرامى سیر مى داد که محل بستن مهار زخمى نکند و حرکت دهنده آن خسته نشود و سواره آن به اضطراب نیفتد. و آنان را بر سر آبى فراوان و گوارا و زلال و وسیع مى برد که آب آن از دو طرف نهر لبریز باشد و دو سوى آن گل آلود نشود، و آنان را از آنجا سیراب بیرون مى آورد. در حالى که براى آنان سیرابى را پسندیده ، خود از آن استفاده نمى کرد مگر بقدر رفع عطش سیراب و دفع شدت گرسنگى .

و اگر خلافت را به او مى سپردند برکات آسمان و زمین بر آنان گشوده مى شد، ولى آنان از حق روى گردانیدند، پس به زودى خداوند آنان را به آنچه براى خود کسب کرده اند مواخذه مى نماید و به زودى مى رسد به کسانى که ظلم نمودند سزاى آنچه کسب کرده اند و نمى توانند مانع چنین عاقبتى شوند.

 

35 : من الذى استبدلوه بعلى علیه السلام

الا هلم فاسمع و ما عشت اراک الدهر عجبا، و ان تعجب فقد اعجبک الحادث !

الى اى نحو اتجهوا؟ و الى اى سناد استندوا؟ و على اى عماد عتمدوا؟ و بایه عروه تمسکوا؟ و على ایه ذریه اقدموا و احتنکوا؟ و لمن اختاروا و لمن ترکوا؟ لبئس المولى و لبئس العشیر بئس للظالمین بدلا.

استبدلوا و الله الذنابى باقوادم ، و الحرون باقاحم ، و العجز بالکاهل .

فرغما لمعاطس قوم یحسبون انهم یحسنون صنعا! الا انهم هم المفسدون و لکن لایشعرون .

و یحهم ! و افمن یهدى الى الحق احق ان یتبع ، امن لا یهدى الا ان یهدى ؟ فما لکم ، کیف تحکمون ؟

35 : پیش بینى عاقبت غصب خلافت

هان ، بیا و بشنو، و تا زنده اى روزگار امر عجیبى را به تو نشان خواهد داد! و اگر تعجب کنى بدان که همین حادثه تو را به تعجب وا داشته است !

به کدام سو روى آورده اند؟! و به کدام تکیه گاهى اتکا نمودند؟!. به کدام پایه اى اعتماد نمودند؟! و به کدام دستاویزى چنگ زدند؟! و بر ضد کدامین ذریه اى اقدام کردند و بر آنان چیره شدند؟! و براى چه کسى انتخاب کرند و براى چه کسى رها نمودند؟! چه بد سرپرستى و چه بد دوستانى ! و براى ظالمین چه بد جایگزینى است .

به خدا سوگند پس ماندگان را به جاى پیشتازان ، و ترسوى نادان را به جاى دلیر آگاه ، و فرومایگان را به جاى معتمدان خود قرار دادند. بینى شان بر خاک مالیده باد و پشیمان شوند قومى که گمان مى کنند کار درستى انجام مى دهند. بدانید که آنان مفسدند ولى خود نمى دانند.

واى بر آنان ! آیا کسى که به حق هدایت مى کند سزاوارتر به پیروى است یا کسى که خود هدایت نیافته مگر آنکه هدایت شود؟ شما را چه شده است ؟! چگونه حکم مى کنید؟!

 

36 : انذر هم بعاقبه الاغتصاب

اما لعمر الله لقد لقحت نن فنظره ریثما تنتج ، ثم احتلبوا طلاع القعب دما عبیطا و ذعافا ممقرا. هنالک یخسر المبطلون ، و یعرف التالون غب ما اسس الاولون .

ثم طیبوا بعد ذلک عن انفسکم نفسا، و اطمانوا للفتنه جاشا، و ابشروا بسیف صارم و سطوه معتد غاشم و هرج شامل و استبداد من الظالمین ، یدع فیئکم زهیدا و جمعکم حصیدا.

فیا حسره لکم ! و انى بکم و قد عمیت علیکم ، انلز مکموها و انتم لها کارهون ؟!

36 : خسارت امت با غصب حق على علیه السلام

بدانید قسم به لایزالى خداوند، هم اکنون فتنه بار دار شده است ! پس زمان کوتاهى منتظر بمانید تا ثمره اش ظاهر گردد. آنگاه از آن کاسه اى لبریز از خون تازه و سم تلخ کشنده بدوشید. آنگاه است که اهل باطل زیان مى کنند، و آیندگان از نتیجه آنچه پیشینیان پایه گذارده اند آگاه مى شوند.

سپس خیال خود را راحت کنید و قلب خود را براى نزول فتنه قوى کنید و بشارت باد شما را بر شمشیرى برنده ، و قهر و غلبه متجاوز ظالم ، و هرج و مرج دائمى و عمومى ، و زورگویى ظالمین به گونه اى که اموال عمومى را غارت مى کند و براى شما چیز کمى را باقى مى گذارد و جمع شما را درو کرده و نابود مى نماید.

افسوس بر شما! چگونه خواهید بود هنگامى که دچار سر در گمى مى شوید؟ آیا حق را به زور به شما بقبولانیم و در حالى که خودتان مایل نیستید؟!

 

37 : عذر لا یقبل بعد التقصیر

فاعادت النساء قولها علیه السلام على رجالهن ، فجاء الیها قوم من وجوه المهاجرین و الانصار معتذرین و قالوا: یا سیده النساء لو کان الوالحسن ذکر لنا هذا الامر من قبل ان نبرم العهد و نحکم العقد لما عدلنا عنه الى غیره .

فقالت علیه السلام : الیکم عنى ، فلا عذر بعد تعذیرکم و لا امر بعد تقصیر کم .

در اینجا متن عربى خطبه فاطمى فدک پایان مى پذیرد.

37 : عذرى که پذیرفته نیست

زنان عیادت کننده فرمایشات حضرت زهرا سلام الله علیها را براى مردان خود بازگو کردند.

پیرو آن عده اى از بزرگان مهاجرین و انصار بعنوان عذر خواهى نزد حضرت آمده و گفتند: اى سیده النساء اگر ابوالحسن (على علیه السلام ) این مسئله را قبل از آنکه پیمانى ببندیم و عقدى را محکم کنیم به ما یاد آور مى شد، ما او را رها نکرده سراغ دیگرى نمى رفتیم .

حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: از من دور شوید (بس کنید)، که با بهانه هاى بیهوده تان عذر شما پذیرفته نیست و با کوتاهى هاى شما جاى هیچ سخنى باقى نمانده است !

 

در اینجا ترجمه فارسى خطبه فاطمى فدک پایان مى پذیرد.

 

 

 

منبع:

صدای فاطمی فدک / مؤ لف : محمد باقر انصارى و سید حسین رجایی به نقل از سایت قدیر

 



کلمات کلیدی :
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید