سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیینه رضوى

محدثه حدیث‏ به معناى سخن معصوم است‏یا آنچه گویاى سخن، کار یا سیره‏او باشد.
و روشن است که نقل سخنان معصومین (ع) بیشترین خدمت را به حفظروش و سیره و کردار آنان انجام مى‏دهد.
برهمین اساس ارزش والایى‏در کلام معصومان براى آنان که با نقل سخنان معصومان، گفتارشان‏را جاودانه نگاه مى‏دارند، مى‏یابیم.

تشویق به حفظ و ترویج‏ حدیث ‏و سخن معصومان از زمان خود پیامبراکرم(ص) شروع شد و حضرت‏ مى ‏فرمود: من تعلم حدیثین اثنین ینفع بهما نفسه او یعلمهماغیره‏فینتفع بهما کان خیرا له من عباده ستین سنه(1) آنکه دو سخن ‏فرا گیرد و خود از آن سود برد، یا به دیگران بیاموزد تا سودبرند، برایش بهتر از شصت‏سال عبادت است.

از این روى اهل بیت(ع) مسلمانان را به فراگیرى نشر احادیث ‏ترغیب مى ‏کردند تا افکار و اندیشه‏ هاى آنان در گستره وسیع‏ترى ‏پخش گردد.
ارزش این کار را آنگاه مى‏توان درک کرد که بدانیم ‏دشمنان اهل بیت از همان روزهاى وفات پیامبر به بعد به شدت بااشاعه حدیث وسخن معصومان به صورت شفاهى یا کتبى به مخالفت‏ برخاستند و در این میان به خصوص براى شیعیان مشکلات زیادى‏ ایجاد کردند، از این روى در زمانى که حضرت فاطمه معصومه(س) به ‏نقل حدیث مى ‏پردازد، در میان زنان تنها بانوان(2)
محدودى موفق ‏مى‏شوند در آن فضاى اختلاف آلود لب به سخن گشایند و سخنانى ازمعصومان را براى مردم باز گویند.
احادیث‏ حضرت معصومه(س) تنها چند حدیث از این بانوى موسوى به دست ما رسیده است که ‏عبارتند از:

1- حدیث غدیر من کنت مولاه فعلى مولاه(3) هرکه من‏ مولاى او هستم، على مولاى اوست.

2- حدیث غدیر و حدیث منزلت.

انسیتم قول رسول الله(ص) یوم غدیرخم: من کنت مولاه فعلى مولاه وقوله (ص): انت منى بمنزله هارون من موسى(ع).(4)
حضرت فاطمه‏ معصومه(س) به نقل از حضرت فاطمه زهرا(س) فرمود: آیا فراموش ‏کردید سخن رسول خدا را که در روز غدیرخم فرمود: من مولاى هرکه ‏هستم، على هم مولاى او است.
و فرمود: تو(على) براى من مانندهارون براى موسى هستى.

3- دوست داران على(ع) حضرت فاطمه معصومه(س) از فاطمه زهرا(س)روایت مى‏کند که: پدرم رسول خدا فرمود: شبى که مرا به آسمان معراج بردند،داخل بهشت‏ شدم.
در آنجا خانه‏اى از در سفید دیدم که وسط آن‏خالى بود.
آن خانه درى داشت که با در و یاقوت مزین شده روى آن‏پرده‏اى بود.
وقتى سرم را بلند کردم دیدم بر بالاى آن نوشته‏ اند:«لااله الاالله محمد رسول الله على ولى القوم‏» خدایى را جزالله نیست، محمد فرستاده خدا و على سرپرست قوم (مسلمانان)است.
و به روى پرده نوشته بودند: بخ بخ من مثل شیعه على! به‏ به چه کسى همسنگ شیعه على (ع) است! وقتى داخل خانه شدم، قصرى‏دیدم که از عقیق سرخ بود و وسط آن خالى بود.
این خانه نیز درى ‏داشت که پرده‏اى مزین به زبرجد سبز بر آن آویخته بودند.
وقتى ‏سربلند کردم دیدم بر فرازش نوشته‏اند:محمد رسول الله على وصى المصطفى، محمد فرستاده خدا و على ‏جانشین مصطفى (پیامبر) است.
و بر روى پرده نوشته بودند: بشرشیعه ‏على بطیب المولد: شیعیان على را به پاکزادى بشارت بده.

وقتى داخل شدم با قصرى دیگر رو برو شدم که از زمرد سبز بود وزیباتر از آن را هرگز ندیده بودم.
درى از یاقوت قرمز داشت که‏با انواع لولوها تزیین شده بود و بر فراز پرده‏اى که بر اونوشته بودند: «شیعه على هم الفائزون‏»، شیعیان على ‏رستگارانند.

گفتم: اى دوست من جبرییل! این کاخ از آن کیست؟ جواب داد: «یامحمد لابن عمک و وصیک على بن ابى‏طالب (ع) یحشرالناس کلهم یوم‏القیامه حفاه عراه الا شیعه على و یدعى الناس باسماء امهاتهم‏ما خلا شیعه على فانهم یدعون باسما آبائهم‏» یا محمد این خانه‏از آن پسر عمو و جانشین تو، على بن ابى طالب است که هرکس درروز قیامت عریان محشور شود، جز شیعیان على و همه با نام مادرخطاب شوند اما شیعیان على را با نام پدر صدا مى‏زنند.»

ازجبرییل در باره راز آن پرسیدم گفت: «لانهم احبوا علیا خطاب‏مولدهم‏» چون على را دوست داشتند، ولادتشان از راه حلال صورت‏گرفت.(5)

 4- شهادت براى دوستان آل محمد «الا من مات على حب آل‏محمد مات شهیدا»(6) فاطمه زهرا(س) به نقل از پیامبر(ص) فرمود: بدانید، آن که با محبت آل محمد بمیرد، شهید از دنیارفته است.

5- طهارت امام حسین(ع) لما سقط الحسین من بطن امه‏و کنت ولیتها قال النبى (ص): یا عمه هلمى الى ابنى قلت‏یارسول الله انا لم ننضلفه بعد.
فقال: یا عمه انت تنظفه ان الله‏تبارک و تعالى قد نظفه و طهره.

(7) به نقل از صفیه فرمود: آنگاه که امام حسین از مادر متولد شد من پرستارش بودم.پیامبر(ص) فرمود: اى عمه فرزندم را بیاور.گفتم: یا رسول الله‏ما او را پاک نکرده‏ ایم، فرمود: اى عمه تو مى‏ خواهى او را پاک‏ کنى، خداوند او را پاکیزه و مطهر کرده است.

6- حضرت معصومه (س) وقتى در ساوه مریض شد، به همراهانش فرمود: مرا به قم ببرید زیرا از پدرم [موسى الکاظم(ع)] شنیدم که‏ فرمود: قم مرکز شیعیان ما است.(8)

آنچه ازاین احادیث‏ به دست‏ مى‏ آید لزوم پرداختن به اهل بیت و مخصوصا بیان جایگاه على(ع)در آن برهه از تاریخ بوده است.
چه محتواى این احادیث در باره قدر و منزلت اهل بیت(ع) است ونشان مى ‏دهد حضرت معصومه(س) با شناساندن مقام امیرمومنان(ع) اززبان رسول خدا(ص) مى‏ خواهد جامعه آن عصر را به جریان اسلام‏راستین و تشیع سوق دهد. شفیعه یکى دیگر از فضایلى که حضرت معصومه(س) به آن دست‏یافت، مقام ‏شفاعت است.
روایتى که امام صادق(ع) قبل از تولد حضرت معصومه(س) بیان‏ فرمود دلیل این مقام است.
حضرت فرمود: «الا و ان قم الکوفه‏الصغیره الا ان للجنه ثمانیه ابواب ثلاثه منها الى قم تقبض فیهاامراه من ولدى اسمها فاطمه بنت موسى تدخل بشفاعتها شیعتى ‏الجنه باجمعهم.» (9)

آگاه باشید که قم «کوفه کوچک‏»است.بدانید بهشت هشت در دارد که سه در به سوى قم است.بانویى ازفرزندان من به نام فاطمه دختر موسى در آنجا رحلت مى‏کند و باشفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت مى ‏شوند.

از این روایت علاوه ‏بر اثبات مقام شفاعت‏ حضرت معصومه(س) فراگیر بودن آن نیز روشن ‏مى‏ شود.
به اعتقاد شیعیان، شفاعت‏ی کى از ضروریات مذهب است و آنان که‏ به مراتب عالى انسانى دست مى ‏یابند، مى ‏توانند در قیامت مومنان ‏گناهکار را با شرایط خاص شفاعت کنند و پشتوانه این اعتقادآیات قرآن و روایات ائمه معصومین است.

رسول اکرم(ص) بالاترین ‏جایگاه شفاعت را در قیامت ‏برعهده دارد و قرآن کریم از آن به ‏عنوان مقام محمود یاد کرده است.(10)
اما بعد از رسول اکرم‏ بالاترین جایگاه در شفاعت از آن حضرت زهرا(س) و حضرت فاطمه ‏معصومه (س) است.

به هنگام ازدواج حضرت فاطمه(س) جبرییل پارچه‏اى آورد که بر آن‏نوشته شده بود: خداوند مهریه فاطمه را شفاعت گنهکاران امت‏ محمد قرار داد.
حضرت فاطمه(س) نیز به هنگام شهادت وصیت کرد تاآن پارچه را در کفن او قرار دهند و فرمود: وقتى روز قیامت‏ شود، این سند شفاعت را به دست گرفته، گناهکاران امت پدرم راشفاعت‏ خواهم کرد.(11)
بعد از ائمه معصومین هیچ یک از اولیاءالهى مقام شفاعتى چون فاطمه (س) را ندارد و در گستردگى مقام‏ شفاعت وى همان بس که امام صادق(ع) فرمود: با شفاعت او همه‏ شیعیان ما وارد بهشت ‏خواهند شد.(12)
علاوه بر آن در متن ‏زیارتنامه حضرت معصومه (س) نیز که داراى سند و به عبارت دیگرروایت از امام رضا(ع) است نیز همین مقام (شفاعت) وى توجه مارا به خود جلب مى ‏کند.
آنجا که مى ‏خوانیم «یا فاطمه اشفعى لى‏فى الجنه فان لک عندالله شانا من الشان (13) اى فاطمه ما رادر بهشت‏شفاعت کن.

موید سوم روایات فراوانى است که ثواب زیارت این بانوى شفیعه‏را بهشت قرار داده‏اند که بى گمان مى‏ توان گفت‏ شفاعت این بانوى‏ گرانقدر براى زائران عارف خود زمینه بهشتى شدن آنها را فراهم‏ خواهد ساخت از جمله آن روایات را مى ‏خوانیم:

 1- علامه مجلسى دربحار الانوار مى ‏نویسد: امام رضا(ع) فرمود: «من زارها فله الجنه‏»، هرکس او را زیارت کند بهشت‏ براى اواست.(14) و فرمود «من زارالمعصومه بقم کمن زارنى‏»(15) وفرمود: «من زارها عارفا بحقه فله الجنه‏» (16)

 2- امام جواد(ع) فرمود: «من زارقبر عمتى بقم فله الجنه‏»آنکه قبر عمه‏ام در قم را زیارت کند بهشت‏ براى او است.(17)

 3- امام صادق (ع) فرمود: «ان زیارتها تعادل الجنه‏» زیارت اوهم سنگ بهشت است.(18) و فرمود: من زارهاوجبت له الجنه، آنکه‏ او را زیارت کند، بهشت ‏براى او واجب مى‏ شود.(19)
 محدث قمى ‏رویاى صادقه ‏اى دیده است که جایگاه بلند شفاعت‏ حضرت معصومه رانشان مى ‏دهد.
وى که در تیمچه بزرگ قم به مناسبت ایام فاطمیه برفراز منبر رفته بود فرمود: شبى میرزاى قمى را در عالم رویادیدم از او پرسیدم: آیا شفاعت اهل قم به دست‏ حضرت معصومه(س)است؟ او قیافه‏اش را درهم کشید و فرمود: شفاعت اهل قم با من ‏است.شفاعت عالم با حضرت معصومه(س) است.(20)

معصومه از دیگر مراتبى که فاطمه معصومه (س) به آن دست‏یافت مقام عصمت‏ بود.
تا آنجا که یکى از القاب وى به این ویژگى ‏اش اختصاص یافت.
بر اساس روایتى که محمد تقى خان سپهر (متوفى‏1297 ه ق) درناسخ التواریخ از امام رضا(ع) نقل کرده است.
امام رضا(ع) ضمن‏ حدیثى لقب معصومه را در باره حضرت فاطمه به کار برد وفرمود:« من زارالمعصومه بقم کمن زارنى‏ (21) آنکه معصومه رادر قم زیارت کند گویا مرا زیارت کرده است.
ذبیح ا...محلاتى ‏نیز در ریاحین الشریعه همین روایت را به نقل از کاملاالزیارات‏نقل کرده است (22) و به این ترتیب نوعى از مقام عصمت‏ را براى وى ثابت کرده‏اند.
اما اصل مقام عصمت‏بر اساس اجماع‏شیعه به تمام پیامبران و امامان و فرشتگان تعلق دارد و آنان‏از هرگناه و خطا عمدا یا سهوا به دور هستند.
بالاترین نوع عصمت(دورى از گناه کبیره و صغیره و دورى از ترک اولى) به پیامبر،فاطمه زهرا و امامان تعلق دارد، و در مراتب دیگر، اولیا دیگرالهى مانند حضرت زینب، حضرت ابوالفضل و فاطمه معصومه(س) و...قرار دارند.

کریمه این مقام براى حضرت فاطمه معصومه(س) آنچنان شهرتى یافته است‏که عموم محققان و محدثان از وى به نام فاطمه معصومه یادمى‏کنند.
محدث قمى هنگام بحث از دختران موسى بن جعفر(ع)مى‏نویسد:.

برحسب آنچه به ما رسیده، افضل آنها سیده جلیله‏معظمه فاطمه بنت امام موسى (ع) معروف به حضرت معصومه است.
علامه شیخ محمد تقى شوشترى نیز از حضرت به نام معصومه یادمى‏کند و مى‏نویسد: در میان فرزندان امام کاظم (ع) با آن همه‏کثرتشان بعد از امام رضا(ع) کشى همسنگ حضرت معصومه (س)نبود.(23)

رویاى صادقه‏اى که پدر بزرگوار آیت الله العظمى‏مرعشى نجفى دیده‏اند نیز در تایید همین مقام است.
وى که سیدمحمد مرعشى نام داشت و از نسابه‏هاى گرانقدر بود، علاقه داشت‏به‏هر صورت ممکن قبر شریف حضرت فاطمه زهرا(س) را بداند.
براى این کار ختم مجربى را انتخاب و چهل شب آن را خواند.

شب‏چهلم در عالم رویا دید که به محضر امام معصوم (امام باقر یاصادق (ع)) رسیده است.
امام به ایشان فرمود (علیک بکریمه‏اهل‏البیت)برتو باد که به کریمه اهل بیت تمسک بجویى.
وى که تصورکرده بود منظور حضرت، فاطمه زهرا(س) است، مى‏گوید، بله من نیزمى‏خواهم قبر شریف حضرت زهرا را بدانم تا بتوانم زیارت کنم که‏امام مى‏فرماید: منظور من قبر شریف حضرت معصومه (س) در قم است.

و آنگاه فرمود: به جهت مصالحى خداوند اراده فرمود محل قبرشریف حضرت زهرا(س) مخفى باشد لذا قبر حضرت معصومه را تجلیگاه‏قبر شریف حضرت زهرا(س) قرار داد.(24)

پى نوشتها:
1- کنزل العمال، ج 10، ح‏143، 164 حدیث‏28849.
2- این بانوان محدثه عبارتند از: ام احمد بنت امام کاظم، ام‏الحسین بنت امام الکاظم(ع) حبابه والبیه، سعیده.
3- احقاق الحق، ج‏6، ص 282.
4- اسنى المطالب، ص‏49 تا 51.
5- بحار الانوار، ج 68، ص‏77.
6- آثارالحجه، ج‏1، ص 8 و9.
7- بحار الانوار، ج‏43، ص‏243.
در امالى صدوق فاطمه بنت موسى‏در سند وجود ندارد.
(فروغى از کوثر، ص‏49) 8- فروغى از کوثر، ص 49 نقل از ودیعه آل محمد، ص 12.
9- سفینه البحار، ج 2، ص‏376; مجالس المؤمنین، ج‏1، ص‏83.
10- سوره اسراء آیه‏79.
11- کریمه اهل بیت،ص‏56 نقل از اخبار الدول و آثار الاول، ص‏88.
12- بحار الانوار، ج‏6، ص 228; مجالس المؤمنین، ج 1 ص‏83 13- بحار الانوار، ج 102، ص‏266.
14- ریاحین الشریعه، ج 5، ص 34.
15- ریاحین الشریعه، ج 5، ص 35.
16- بحارالانوار، ج 48 و ج‏103، ص‏266.
17- کامل الزیارات، ص 324.
18- بحار الانوار، ج 60، ص‏219.
19- بحار الانوار، ج 60، ص‏217.
20- همان.
21- ناسخ التورایخ، ج‏3، ص 68.
22- على اکبر مهدى پور مى‏نویسد، در نسخه‏هاى چاپى کامل‏الزیارات چنین حدیثى وجود ندارد.
23- تواریخ النبى والال ،ص 65.
24- کریمه اهل بیت،ص 44، فروغى از کوثر، ص 54.

اشرف آشورى



کلمات کلیدی :

برترین بانوى خاندان موسوى - دورنمایى از تربیت و پرورش فاطمه معصو

طى سالها تحقیق، کتابها و مقاله‏هاى متنوعى پیرامون زندگى‏حضرت فاطمه معصومه(س) نگارش یافته است; اما عموم این نوشته‏ها برگرفته ازمطالبى است که به طور صریح در متون تاریخى و انساب ثبت‏شده است.
این نوع‏استفاده از منابع موجب شده تا یافته‏هاى نویسندگان غالبا پیرامون سه محور ثابت(زمان تولد، سفر به قم و رحلت) متمرکز شود.
به این دلیل گاه به برخى کتب‏پیرامون زندگى این بانوى بزرگوار برمى‏خوریم که از صدها صفحه تنها صفحات انگشت‏شمارى به بیان زندگى وى اختصاص یافته است و نویسندگان به ناچار مباحث مربوط به‏قم، کرامتها و ... را بر مطالب خود افزوده‏اند.

حال آنکه به نظر مى‏رسد بارویکرد مجدد به موضوعات پیرامونى مى‏توان گستره تحقیق درباره زندگى فاطمه‏معصومه(س) را وسیع‏تر کرد و دورنمایى هر چند ضعیف از شخصیت اخلاقى، تربیتى وعلمى وى فرا روى زائران این بانوى بزرگوار قرار داد.
وسعت اطلاعاتى که بتواند در ترسیم این دورنما ما را یارى کند، زمانى نمودمى‏یابد که بدانیم غالب وقایع زندگى به دلیل وضوح و روز مره بودن مورد توجه‏قرار نگرفته و ثبت نشده‏اند.
از این جمله‏اند: آداب تولد، خواندن اذان و اقامه، مراسم نامگذارى، تعلیم و تعلم، رفت و آمد به نزد پدر و برخوردهاى روزانه، حضوردر متن حوادث روزگار، ارتباط با برادران و خواهران، آداب معاشرت، حضور در جمع‏زنان و محافل علمى خصوصا که خانه‏هاى اهل بیت همواره محل رجوع نیازمندان از هرقسم (فکرى، علمى، مالى و حتى سیاسى) بود که بر طرف کردن آن نیازها دیگر اعضاى‏خاندان را نیز خواسته یا ناخواسته در متن حوادث قرار مى‏داد.

بویژه که اغلب‏نیازهاى طرح شده توسط زنان به وسیله بانوان پاسخ داده مى‏شد.
بنابراین با استفاده از روایات پیرامون عصر موسوى و رضوى مى‏توان از زندگى‏پدر، مادر، خواهران، برادرها و نقش وقایع در زندگى و افکار وى و ... سخن‏گفت.
مقاله حاضر بر این اساس و همین نوع اطلاعات به زوایاى ناگفته زندگى بانوى‏دو سرا مى‏پردازد.

بانوى برتر فاطمه معصومه(س) از جهت‏شخصیت فردى و کمالات روحى در بین فرزندان‏موسى بن جعفر(ع) بعد از برادرش، على بن موسى الرضا(ع) در والاترین رتبه جاى‏دارد.
این در حالى است که بنا بر مستندات رجالى فرزندان دختر امام کاظم(ع) حداقل هجده تن بوده‏اند و فاطمه در بین این همه بانوى مکرمه سرآمد بوده است.

حاج شیخ عباس قمى آنگاه که از دختران موسى بن جعفر(ع) سخن مى‏گوید، درباره‏فاطمه معصومه(س) مى‏نویسد: «بر حسب آنچه به ما رسیده، افضل آنها سیده جلیله‏معظمه; فاطمه بنت امام موسى(ع) معروف به حضرت معصومه است‏».

اما شیخ محمد تقى تسترى در «قاموس الرجال‏» پا را فراتر مى‏نهد و فضیلت وى رانه تنها در بین دختران; بلکه پسران حضرت غیر از امام رضا(ع) بى‏نظیر مى‏داند ومى‏نویسد: «در میان فرزندان امام کاظم(ع) با آن همه کثرتشان، بعد از امام‏رضا(ع)، کسى هم‏شاءن حضرت معصومه(س) نیست‏».

بى‏گمان این نحوه اظهارنظرها و نگرش به شخصیت فاطمه دختر موسى بن جعفر(ع) بربرداشتهایى استوار است که از متن روایات وارده از ائمه: به دست آمده است;روایاتى که مقامهایى را براى فاطمه معصومه(س) برشمرده‏اند مقامى که نظیر آن رابراى دیگر برادران و خواهران وى ذکر نکرده‏اند و به این ترتیب نام فاطمه‏معصومه(س) را در شمار زنان برتر جهان قرار داده‏اند.

از این روى لزوم تحقیق وتشریح پیرامون مراحل تربیت و مقامهاى معنوى و کمالات اخلاقى در حد ممکن دو چندان‏مى‏شود.
دوران قبل از تولد (نقش مادر در شکل‏دهى به شخصیت فرزند) بدیهى است تاثیرشخصیت پدر و مادر در روح و جسم فرزندان را نمى‏توان انکار کرد.
این ویژگى دروجود فاطمه معصومه(س) نیز بروز یافت.

او از هر دو طرف (پدر و مادر) فضایلى رابه ارث برد که تنها برادرش; على بن موسى الرضا(ع) آنها را به صورت کامل در خودجمع کرده بود و به نظر مى‏رسد بتوان سر برترى شخصیت والاى فاطمه معصومه(س) بردیگر فرزندان حضرت موسى بن‏جعفر(ع) را در همین نکته یافت که فاطمه معصومه(س) مانند برادرش از هر دو طرف پدر و مادر پاکیزه‏ترین خصال و ویژگیها را به ارث‏برد.

البته بانوان پاکیزه دیگرى نیز که افتخار همسرى موسى بن جعفر(ع) رایافتند، به فراخور حال خود قابل ستایشند; زیرا در شرایطى به خاندان امام‏کاظم(ع) پیوستند که وابستگى به این خاندان پیامدهاى احتمالى وخیمى را در پى‏داشت و علاوه بر فشارهاى اجتماعى و سیاسى، فقر اقتصادى عادى‏ترى روش حاکمان زمان‏علیه امام کاظم(ع) و خاندان پرشمارش بود.
با این همه گویى «نجمه‏» ستاره زیباى بانوان موسى بن جعفر است که به سان‏پرفروغترین ستاره‏ها مى‏درخشد و به راستى که تمام فروغش را به دو پاکیزه‏گوهرش، على بن موسى الرضا(ع) و فاطمه معصومه(س) منتقل کرد.

مطالعه سیره ائمه گواهى مى‏دهد که طهارت و پاکى مادر شرط اساسى براى گزینش‏مادران امامان بوده است و سعادتى که نصیب فاطمه معصومه(س) شد این بود که‏مادرش، مادر على بن موسى الرضا(ع) نیز بود.لذا از هر نوع آلودگى در هراندازه‏اش به دور ماند.

البته این به معناى تاثیر نداشتن تلاش و کوشش و تقواى‏الهى در وجود فاطمه معصومه(س) نیست، بلکه علاوه بر همه شایستگى‏هاى فردى که دروجود خویش به وجود آورده بود، از این عوامل نیز به عنوان مکمل و پشتوانه ترقى‏و تکامل معنوى، اخلاقى و علمى سود مى‏برد.

به نظر مى‏رسد براى پى بردن به نقش نجمه خاتون در تربیت فاطمه معصومه(س) کافى‏است‏به شیوه انتخاب همسر از سوى امامان خصوصا امیرمومنان(ع) توجه کنیم; که‏به برادرش عقیل فرمود: «انظر الى امراءه قدرتها الفحوله من العرب لاتزوجهافتلد لى غلاما فارسا.فقال له تزوج بام البنین الکلابیه، فانه لیس فى العرب اشجع من آبائها».

برایم زنى از بانوان شجاع عرب انتخاب کن که فرزندى دلیر به دنیا آورد.در جواب گفت‏با ام‏البنین کلابیه ازدواج کن که در عرب شجاعتر از پدرانش نیست.
حاصل این ازدواج تولد چهار فرزند به سان شیر در شجاعت‏بود که تا لحظه آخرکنار امام حسین بن على علیهما السلام ماندند و جان خویش را نثار نمودند.

مادر فاطمه معصومه(س) نیز در روزگار خود بهترین زنان بود.از همین روى و براساس رویاى صادقانه‏اى که حمیده مادر امام کاظم(ع) دیده بود، نجمه را به عقدامام کاظم در آورد.
حمیده خود بارها به امام کاظم(ع) درباره نجمه سفارش مى‏کرد و مى‏گفت: پسرم! نجمه بانویى است که هرگز بهتر از او ندیده‏ام.این چنین شخصیتى قابلیت داشت، بذر آسمانى را در جان پاکش پرورش دهد.

چه گاه‏بذرهاى مردان صالح در مزبله‏هاى زنان ناشایست رشد مى‏یابند و دنیایى را بااعمال ننگین خویش به تباهى مى‏کشانند، اما جان پاک نجمه، بیست و پنج‏سال قبل‏امام رضا(ع) را با شرایط ویژه‏اى که طبیعتا مى‏توانست آثار خود را در تولدفاطمه(س) نیز بر جاى گذارد، به دنیا آورده بود.

نجمه از تولد رضا(ع) اینگونه یاد مى‏کرد: وقتى به فرزندم رضا(ع) حامله شدم،سنگینى حمل را احساس نمى‏کردم.هر وقت مى‏خوابیدم، صداى تسبیح و تهلیل و تحمیداز درون رحم به گوشم مى‏رسید.از شنیدن صدا بیمناک مى‏شدم، بطورى که از خواب‏مى‏پریدم، اما تا بیدار مى‏شدم، دیگر آن صدا را نمى‏شنیدم.
وقتى متولد شد،دستهایش را بر زمین گذاشت، سر به سوى آسمان برداشت و لبهایش را تکان داد.
همسرم، موسى کاظم(ع) وقتى وارد شد فرمود: اى نجمه کرامت پروردگارت گوارایت‏باد.

نکته جالب اینکه بعد از تولد رضا(ع) به نجمه خاتون لقب طاهره دادند که بى‏شک‏براى مولود بعدى یعنى معصومه(س) مى‏توانست موثر باشد.

نطفه این روایت‏به آسمانى بودن انعقاد ائمه اشاره دارد که آسمانى بودن جایگاه‏پاک را نیز مى‏طلبد، تا در دوران قبل از تولد علاوه بر خصلتهاى کامل پدر،خصوصیات پاک مادرى را نیز به وى منتقل کند و لذا ادعاى گزافى نیست که بگوییم‏اگر على بن موسى الرضا(ع) آینه تمام نماى امام کاظم(ع) بود، فاطمه معصومه(س) نیز جلوه‏اى تام و کامل از سیماى پرفروغ مادرش نجمه است.

پاسخ به یک شبهه مرورى بر روایات نشان مى‏دهد که هنگام ورود مادران ائمه که‏غالبا از کشورهاى غیر اسلامى بودند، ذهنیتى وجود داشت مبنى بر اینکه چنین‏زنانى که سالها در دیار کفر بوده‏اند و جانشان با آیین کفر سیراب شده است،چگونه مى‏توانند قابلیت پرورش کودکانى را داشته باشند که نماینده آیین پاک‏تشیع‏اند!! البته هر یک از ائمه به مناسبتى به این پرسشهاى ناگفته پاسخ‏گفته‏اند.

على(ع) درباره شهربانو فرمود: یا اباعبدالله لتلدن لک منها خیر اهل‏الارض.اى اباعبدالله براى تو از این زن بهترین اهل زمین متولد مى‏شود.وبر اساس رویاى صادقه مژده ازدواج شهربانو را از پیامبر دریافت کرد.

امام صادق(ع) درباره حمیده فرمود: حمیده مصفاه من الادناس لسبیله الذهب.مازالت الاملاک تحرسها حتى ادیت الى کرامه من الله لى و الحجه من بعدى.حمیده مانند شمش طلاى خالص از ناپاکى‏ها و ناخالصى‏ها پاک است‏به خاطر کرامتى‏که خدا نسبت‏به من و حجت پس از من عنایت فرمود.فرشتگان او را همواره نگهدارى کردند تا به من رسید.

رسول خدا(ص) در باره مادر امام جواد(ع) فرمود: «بابى ابن خیره الاماءالنوبیه الطیبه.» پدرم به فداى پسر برترین کنیزان که از اهالى نوبه و پاک‏سرشت است.در روایت اخیر صریحا فرزند به مادر نسبت داده شده است که بر صدق‏ادعاى ما گواهى مى‏دهد.

امام رضا(ع) درباره‏اش فرمود: «قد خلقت طاهره مطهره.» مادر این پسر پاکیزه‏آفریده شده است.

امام جواد درباره سمانه فرمود: «ان اسمها سمانه وانها امه عارفه بحقى و هى من الجنه لا یقربها الشیطان ماردولاینالها کید جبار عنید و هى کانت‏بعین الله التى لاتنام ولاتخلف عن امهات‏الصدیقین والصالحین.» نامش سمانه و بانویى است که حق مرا مى‏شناسد.از بانوان‏بهشت است.شیطان سرکش به او نزدیک نمى‏شود و نیرنگ طاغوت کینه‏توز در او نفوذ نمى‏کند.همواره مورد لطف و مراقبت چشم بیدار خدا و از مادران صدیقان و صالحان چیزى‏کم ندارد.

امام هادى(ع) درباره «سلیل‏» فرمود: «سلیل، مسلول من الافات والعاهات والارجاس و الادناس.» سلیل از هر آفت و نقص‏و پلیدى و ناپاکى بیرون کشیده شده است.نرجس مادر امام زمان(عج) که اسلام را در عالم رویا پذیرفت و امام هادى(ع) بازفرزند را به او نسبت داد و فرمود: مژده باد تو را به فرزندى که سراسر جهان‏را با نور حکمتش پر از عدل و داد کند ... این طیف از روایات به صراحت نشان مى‏دهد که ائمه طاهرین چنین سوال طرح شده‏اى‏را پاسخ گفته‏اند.

حمیده نیز چنین ذهنیتى را جواب داد و فرمود: هرگز بانویى بهتر از او (نجمه)ندیده‏ام.البته در مقام اثبات نیز چنین اتفاقى بعدها روى داد و برخى محققان همین شبهات‏را درباره مادر امام زین‏العابدین(ع) مطرح کردند و حتى با توجه به شبهه اصل‏ازدواج امام حسین(ع) با شهربانو را رد کردند.غافل از اینکه در صورت صحت ادعاى‏آنان باید صحت ازدواج مادران غالب ائمه از جمله امام زمان را انکار کرد.

به هر حال قبل از دوران تولد شخصیت نجمه که از تولد امام رضا(ع) تا تولدمعصومه(س) بیست و پنج‏سال به درازا کشید، توانست آثار عمیق خود را در فاطمه‏معصومه(س) بر جاى گذارد و او را در بین دختران و حتى تمام پسران غیر از على بن‏موسى‏الرضا(ع) سرآمد کند.

بعد از تولد اعمالى که عموم بانوان اهل بیت: هنگام تولد و پس از آن براى‏کودکانشان انجام مى‏دادند، برگرفته از توصیه‏هاى آسمانى همسرانشان بود که‏نمایندگان امین الهى در زمین به شمار مى‏رفتند.

از این روى آنچه انجام مى‏دادند،به عنوان سیره عملى مى‏تواند بخشى از حیات دیگر فرزندان را که در هاله‏اى ازبى‏خبرى و فراموشى قرار گرفته‏اند، روشن سازد.این اعمال که از لحظه تولد آغازمى‏گشت، بارها توسط معصومین(ع) بیان شده‏اند اما از دوران هر یک تنها مواردى خاص‏نقل شده است.

درباره نجمه که چگونه دو فرزندش را پرورش داد، نیز اخبارى بر جاى‏مانده است که البته با توجه به خفقان حاکم بدیهى است در حداقل ممکن باشد.
امابا این فرض که شخصیت، معنویت و تقواى نجمه خاتون در طول این مدت ثابت و استواربود، مى‏توان اعمال و سیره وى را هنگام تولد امام رضا(ع) نسبت‏به خواهرش نیزگسترش داد.
از جمله صفات پسندیده‏اى که نجمه همواره به آن متخلق بود، عبادت ومناجات با پروردگار است.وى آنچنان به عبادت عشق مى‏ورزید که حتى مهر فرزند نیزنمى‏توانست از عبادت بازش دارد.در آن ایام که به فرزندش شیر مى‏داد، روزى به بستگانش گفت: دایه‏اى بیابید که‏مرا در شیر دادن یارى کند.

زنان از این خواهش شگفت‏زده شدند و پرسیدند آیا شیرت کم شده است؟ پاسخ شنیدندکه:«لا اکذب والله ما نقص الدر ولکن على ورد من صلاتى وتسبیحى و قد نقص منذ ولدت.» به خدا سوگند که دروغ نمى‏گویم; ولى ذکرهایى در نماز و تسبیح داشتم که اززمان تولد فرزندم از آنها کم شده است.

چنین رفتارها و اعمالى مى‏توانست پاکیزه‏ترین و بهترین تاثیر را در فرزند برجاى گذارد; چه کودکى که جانش به همراه قطره قطره شیر مادر با اذکار الهى‏سیراب مى‏شود، به والاترین جایگاه معنوى دست‏خواهد یافت.

مقامهاى حضرت معصومه(س) کودکى که اینچنین مراحل تکامل را پیمود، آینده‏اى‏درخشان نیز داشت.فاطمه(س) با تکیه بر چنین پشتوانه‏اى توانست‏به مراحل عالى علم و معرفت دست‏یابد و به یگانه دوران خویش مبدل شود.در این بخش تنها به یکى از مراتب کمالى که معصومه(س) به آنها دست‏یافت، اشاره‏مى‏کنیم و کمالات دیگر وى را به بخش دوم مقاله حاضر ارجاع مى‏دهیم.

1- عالمه با گذشت ایام، فاطمه معصومه(س) نیز دوران خردسالى را پشت‏سر گذاشت.در این سالها محل رشد فاطمه معصومه(س) خاندانى بود که او را با دریایى ازعلم و معرفت روبرو ساخت.

پدر، مادر و برادر که هنگام تولد فاطمه معصومه(س)، جوانى 25 ساله بود، هر سه‏دست‏به دست هم داده، محیط تربیتى وى را به مکانى بهشتى مبدل کردند.
خبرى در برخى کتب نقل شده است که به خوبى نشان مى‏دهد، فاطمه معصومه(س) زیرنظر خانواده در کوتاهترین مدت ممکن مسیر رشد در علوم را نیز پیمود و ازکمالات روحى و معنوى بهره‏هاى فراوانى از پدر، مادر و برادر برد.

از این روى دردوران کودکى به راحتى مى‏توانست جوابگوى سوالهاى فقهى و دینى مردم باشد و همین‏امر که نجمه فرزندش معصومه(س) را همانند امام رضا(ع) پرورش داده است و هر آنچه‏درباره فاطمه در روایات نیامده را مى‏توان با عنایت‏به اخبار مربوط به امام‏رضا(ع) دریافت.

یکى از این دست روایات را حاج سید نصرالله مستنبط به نقل ازکتاب «کشف اللئالى‏» اینگونه ذکر مى‏کند: روزى گروهى از شیعیان وارد مدینه‏شدند تا سوالهاى خود را از امام موسى(ع) بپرسند.
این کار روش معمول در تمام‏بلاد اسلامى بود که سالیانه یا در اوقات مشخص از سال گروهى را راهى مى‏کردند تاسوالهاى دینى، وظایف شرعى و وجوهات را نزد امام ببرند.

آن سال نیز چنین‏کاروانى از یکى از شهرها به مدینه آمده بود.کاروان پس از ورود به مدینه به‏سوى خانه امام راه افتادند به این امید که هم سوالات خود را بپرسند و هم دیدارحضرت نصیبشان شود.هر چه نزدیکتر مى‏شدند، شوق دیدار افزونتر مى‏شد; تا اینکه‏جلوى در خانه حضرت رسیدند.در زدند و اجازه ورود خواستند; به آنان اطلاع دادندکه امام در مسافرت است.

اندوه فراوان از اینکه نه امام را دیده‏اند و نه پاسخ‏براى سوالات خود یافته‏اند، رنج‏سفر را دوچندان کرد.هر چند دلشان‏نمى‏خواست، ولى باید خداحافظى مى‏کردند و این کار را هم کردند.اسباب و اثاث خودرا جمع کرده، عزم بازگشت نمودند.هواى مدینه سوزان بود و اینک براى کاروان‏ناکام سوزانتر مى‏نمود.گویى پاهایشان از آن خودشان نبود.دخترکى شیرین زبان وخوش سیما از منزل امام سکوت سنگین کاروانیان را در هم شکست.

او سوالها را ازآنان گرفت و با دقت تمام پاسخ یکایک نامه‏ها را نوشت و نامه‏ها را دوباره به‏آنان بازگرداند.مردان بزرگ کاروان که شاید هفتاد سال از عمرشان را در این‏درگاه به مریدى گذرانده بودند، هرگز چنین صحنه‏اى را به یاد نداشتند، کودکى هشت‏یا نه ساله چگونه مى‏توانست جواب سوالهاى فقهى را بدهد! آنان در دل مى‏گفتند: جواب این سوالها اگر آسان بود، همان علماى شهر مى‏دادند.

سوالها اینقدر پیچیده‏بود که ما نزد امام آوردیم.سبحان الله عجب خاندان پاکیزه‏اى.شیعیان خسته از سفر این بار با خوشحالى خاطره‏اى شگفت که خستگى سفر از یادشان‏برده بود، از اهل بیت‏خداحافظى کردند و در میان نسیم لطیفى که از جانب مسجدپیامبر(ص) مى‏وزید، آن خانه را ترک کردند.

خانه‏اى که مدتى پیامبر(ص) در آن‏زندگى کرده بود و هنوز خاطره حضورش براى اهل خانه و مردم مدینه زنده بود.شیعیان کم کم از مدینه خارج شدند.مردى، از فاصله دور سوارى را دید، او راشناخت او امام موسى بن جعفر(ع) بود.وقتى نزدیکتر رفتند سیماى امام را همه‏کاروانیان شناختند بى‏درنگ پیاده شدند و شتابان نزد ایشان رفتند.خاطره دخترک‏ذهن همه را به خود مشغول کرده بود.

به این جهت در لحظات اولیه برخورد با امام‏داستان خود را با شور و شادى تمام بازگو کردند و دستخط دخترک را هم نشان‏دادند.امام تا نامه را گشود، سیمایش از شادى شکفته شد.لبخند ملیحى بر لبانش‏نقش بست، صورتش را به سوى شیعیانش را برگرداند و با همان لبخند آسمانى سه‏بار فرمود: «فداها ابوها»: پدرش به فدایش.

این روایت‏بر تسلط فاطمه معصومه(س) دختر خردسال موسى بن جعفر به مسائل سخت‏ولاینحل فقهى و دینى اشاره دارد.
درباره سند روایات على اکبر مهدى پور مى‏نویسد: این داستان جالب و پر ارج را مرحوم «مستنبط‏» از کتاب «کشف اللئالى‏»;تالیف دانشمند نامى شیعه در قرن نهم; ابن العرندس; متوفاى حدود 840 ه.

ق‏نقل فرموده است.این کتاب به طبع نرسیده و نسخه خطى آن در کتابخانه شوشتریهاى‏نجف اشرف است که ما دسترسى به آن نداریم.البته عوامل دیگرى در رشد شخصیت فاطمه معصومه(س) موثر بوده است که از جمله‏آنها اوضاع سیاسى عصر پدر و برادر است.در دورانى که پدر به شهادت رسید ومنصب ولایت‏به برادرش على بن موسى الرضا(ع) تفویض شد.اختلاف بین برادران دیگربه شدت قوت گرفت و آنان برخى با گستاخى تمام در مقابل برادر ایستادند.
برادرانى که از مادران دیگر بودند.

اما فاطمه معصومه(س) در بین این کشاکشهاى ‏تفرقه برانگیز هرگز از موضع دفاع از ولایت رضوى، عقب ننشست، بلکه از شدت علاقه‏به برادر، در پى آن حضرت روانه ایران مى‏شود.

اشرف آشوری



کلمات کلیدی :

جلوه‏ هاى هنر در صحن و سراى حضرت (س)

هنر تعریف دقیق و جامع هنر بدون بحثهاى طولانى دشوار است، اما با نقل مطالبى از صاحب‏نظران و هنرشناسان مى‏توان راه را براى ورود به یک سلسله مقالات هنرى بازکرد: «هنر یک شیوه بیان است، یک شیوه اداکردن است، منتها این شیوه بیان از هر تبیین دیگر رساتر، دقیق‏تر و ماندگارتر است، دقت در هریک از این چند تعبیرى که عرض‏کردم: رساتربودن، دقیق‏تر بودن، نافذتر و ماندگارتربودن، در فهم معناى هنر کمک مى‏کند، اى بسا که یک گزارش غیرهنرى گرچه علمى و تحقیقى و دقیق، خاصیت ارائه هنرى را نداشته‏باشد.ابزارهاى هنرى بى‏شک، رساترین، بلیغ‏ترین و کارى‏ترین ابزار ابلاغ و تبلیغ پیام است.» (1)
 

هنر این خصوصیت را دارد که به خاطر ملایمت‏با طبع آدمى، بى‏شک در طبع او اثر مى‏کند.
هر هنرى در طبع آدمى اثر مى‏گذارد، اگرچه آن کسى که مورد اثر قرارگرفته نتواند آن هنر را تحلیل‏کند هنر اثر خود را مى‏گذارد، یعنى دل را منقلب مى‏کند و اثرى در روح باقى مى‏گذارد، هرچه مایه هنرى کمتر باشد، این اثر هم کمتر مى‏شود.» (2)

 «بر این نکته مى‏توان اتفاق‏کرد که «هنر مى‏تواند معناى واقعى همه چیز را بهتر از آنچه ما مى‏بینیم نشان‏دهد.» (3)

«دانشمند روابط عالم هستى را اندازه‏گیرى مى‏کند، هنرمند این روابط را حدس مى‏زند و آنها را از نو با صورتى روشن به بیان درمى‏آورد، هردوى آنها در پى ادراک جهانند یکى از راه عقل، دیگرى به مدد عاطفه، هردوى آنها زبده‏هائى از عالم هستى بیرون مى‏کشند، حاصل استخراج دانشمند «حقیقت‏» خوانده مى‏شود، و از آن هنرمند «زیبائى.» (4)

با صرف‏نظر از پیام و محتواى مخفى‏شده در اندام اثر هنرى، هریک از آثار موجود دربردارنده مجموعه‏اى از آگاهیها، فنون و قواعد علمى است.
یک اثر هنرى نظیر مسجد شیخ ‏لطف‏الله یا مسجد جامع اصفهان نشان‏مى‏دهد که مهارتهاى هندسى و ریاضى فراوانى در پدیدآمدن آن به کار رفته‏است; هریک از قطعه‏هاى کاشى، سنگ و گچبریها نشان مى‏دهد که ابزارهاى مهندسى و معمارى آن زمان چه بوده، میزان دانایى پدیدآورندگان درباره مصالح، رنگ و فضا در چه پایه‏اى قرار داشته‏است.
وقتى که یک قرآن نفیس از عهد تیمورى یا صفوى زیر ذره‏بین کارشناسان قرارمى‏گیرد، فنون کاغذسازى، رنگ‏سازى، ابزار ترسیم و نگارگرى، عناصر تشکیل‏دهنده مرکب، بافت ویژه جلد و آشکار مى‏شود و هر بخش آن رساله و یا حتى کتابى از فن و دانش را به نسل حاضر منتقل مى‏سازد.

هرگز نباید هیچ اثر هنرى به جاى‏مانده از گذشته را سبک‏شمرد و بسادگى از کنار آن گذشت، بویژه اگر آن اثر با انگیزه‏هاى پاک و مقدس دینى پدیدآمده، گویاى اعتقادات خالص نسلهاى گذشته باشد.
صحن و سراى حضرت معصومه(علیهاسلام) بارگاه حضرت معصومه(علیهاسلام) و آثار علمى و فرهنگى به‏جاى‏مانده در کتابخانه و موزه آستان مقدس قم، همانند غالب بناهاى اسلامى و گنجینه‏هاى دینى، از مواریث گرانبهایى است که همراه با قداست و طهارت معنوى، دانش و هنر گذشتگان را به ما منتقل مى‏کند.

این مجموعه براى پژوهشگران موضوعى تازه و دست‏نخورده است.
هرچند قدمت تاریخى و نفاست اماکن مقدس قم و عراق بسیار والاست، ولى متاسفانه شرق‏شناسان و هنرپژوهان داخل و خارج چنانکه باید بدان نپرداخته‏اند.
در نوشته‏هاى این محققان آنقدر که درباره اصفهان و سایر بلاد ایران مطلب به چشم مى‏خورد درباره حرمهاى مطهر قم و عتبات عالیات دیده نمى‏شود، شاید علت اصلى این امر آن باشد که شرق‏شناسان و ایرانگردان غربى، که پایه‏گذار تحقیقات باستان‏شناسى هستند، بنا به سبب ویژگیهاى مذهبى نتوانسته‏اند به صحن و سراى مطهر امامان و امامزادگان نفوذکنند و براحتى سایر ابنیه به بررسى و مطالعه این آثار بپردازند.

عتبات عالیات و حرمهاى مطهر امامان و ذرارى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پناهگاه دردمندان، عبادتگاه پارسایان، جایگاه عالمان و نیک‏نهادان است.
هدف کسانى که به این مکانهاى مقدس روى مى‏آورند چیزى جز تامین نیاز معنوى، محبت و ولایت، اخلاص و تقرب به ذات لایزال الهى نیست.
این انگیزه‏ها چنان پاک و مقدس است که زائران و عاشقان به خانه توجه ندارند و صاحب خانه را مى‏جویند.
بسیار کسان هستند که سالهاى دراز پروانه حرم و جلیس مسجد و محراب بوده‏اند، اما به ظاهر بنا و آثار گرانبهاى هنرى و تاریخى کمترین توجهى نداشته‏اند.
در این مکانهاى سراسر نور، شور درون و اشک و آه سوزان به دیدگان اجازه نمى‏دهد تا این فضاى ملکوتى و مقدعس را موضوع بررسى و تحقیق صرف قراردهد و شاید اغلب مؤمنان پرداختن به ظواهر دل‏انگیز بیوتات حرم را نوعى گستاخى و بى‏ادبى تلقى مى‏کنند.
ما نیز اگر تحقیق و مطالعه در آثار هنر اسلامى، مخصوصا در این اماکن مقدس، را وظیفه حتمى خود نمى‏دانستیم، به این کار حساس و دقیق دست نمى‏زدیم.
به هر صورت مسلمانان و دین‏باوران بیشتر و پیشتر از بیگانگان باید سرمایه‏هاى معنوى و مادى خود را بشناسند و در نگاهدارى آنها بکوشند.
نادیده‏گرفتن این وظیفه و نبودن برنامه صحیح باعث‏شد تا بیگانگان بسیارى از نفایس اسلامى ما را به یغما ببرند; در این باره اظهارات اولین سفیر آمریکا در ایران مایه عبرت و اندوه است:

 «... ولى افسوس که عده زیادى از این بقعه‏ها و آرامگاه‏ها بتدریج رو به ویرانى گذاشت و تزئینات و سرامیک‏هاى آن بتاراج رفت و در سالهاى اخیر با قیمت‏هاى گزاف از طرف دلالان خارجى خریدارى شد و روانه خانه کلکسیونرهاى هنرى و موزه‏هاى بزرگ جهان گردید.

یکى از بهترین آثار این دوره تزئینات سرامیک داخلى مسجد سلطانیه بود که همگى آن به یغما به موزه‏هاى خارجى رفت و متاسفانه از آن فقط دیوار خالى بجا مانده‏است و از همه این تزئینات مهمتر کاشیهاى سردر مسجد سلطانیه بود که تا این اواخر باقى‏بود ولى یک‏مرتبه بطرز مرموزى ناپدیدشد اخیرا براى اینکه جلوى این تاراج و دزدى آثار نفیس قدیمى را بگیرند در مورد کسانى که اقدام به سرقت این قبیل آثار نمایند حکم مرگ صادر مى‏شود ولى پول زیادى که به کلکسیونرها و موزه‏ها بابت این آثار مى‏پردازند آنقدر زیاد و قابل توجه است که بازهم اشخاص جان خود را به خطر انداخته و به این دستبردهاى هنرى ادامه مى‏دهند، آرامگاه مشهور حضرت امام رضا(علیه‏السلام) در مشهد نمونه دیگرى از شاهکارهاى معمارى ایرانى‏ها مخصوصا در رشته سرامیک است، البته مسیحیان اجازه بازدید از این آرامگاه را ندارند و از فاصله مشخصى بآن نمى‏توانند نزدیک‏ شوند.

ولى عظمت آن را گنبدهاى طلائى، کاشیکارى و گلدسته‏هاى زیباى آن از فواصل دور دیده‏مى‏شود و هنرشناسانى که این بناى مهم را دیده‏اند از عظمت و نبوغ هنرى که در آن بکار رفته حکایت مى‏کنند کاشى‏هاى لعاب‏دار قدیمى ایرانى که در این بنا بکاررفته ارزش فوق‏العاده زیادى دارند، بطورى که موزه‏ها براى هر کاشى لعاب‏دار قدیمى مبلغى در حدود 500دلار به دلالانى که آنها را به طور قاچاق از ایران خارج‏مى‏کنند، پرداخت مى‏نمایند، این کاشیها که لعابى از شیشه دارند در چند بناى تاریخى دیگر ایران هم بکار رفته‏اند که درخشندگى و جلاى خاصى دارند و مانند بلور نور را تجزیه‏کرده و باطراف منعکس مى‏نمایند.»

هنر اسلامى‏قطعى‏ترین و درست‏ترین داورى این است که هنرهاى اسلامى از «قرآن‏» و «مسجد» سرچشمه گرفته‏است همه کسانى که هنر اسلامى را، به عنوان یک مقوله فرهنگى، بى‏طرفانه مطالعه و بررسى کرده‏اند به این نتیجه رسیده‏اند که منبع اصلى هنرهاى دینى در تمام سرزمین‏هاى مسلمان‏نشین قرآن و مسجد بوده، حتى‏به جرات میتوان‏گفت همه رشته‏هاى هنرى در کشورهاى اسلامى بنحوى ریشه در مقدسات دینى دارند; سخن شرق‏شناسان و ایران‏شناسان در این باره گواه روشنى است: «اعتقاد به اسلام که میان غالب ایرانیان بنا برغبت‏شخصى بود، هنر نوى را که در نظر شرقیان هنرى بس مهم بود بوجود آورد و تقدیر آن بود که این هنر در ایران به اوج خود برسد و آن هنر خطاطى بود، احترام به کلام مقدس خداوند که چاوش سعادت و زندگى جاوید بود باعث‏بوجودآمدن احترام‏آمیزترین کتابت‏ها شد.

خط بدوى عرب بظرافت گرایید و توسعه‏یافت و اولین پیشرفتهاى هنر خط در شهر کوفه انجام‏گرفت و خط کوفى منسوب باین شهر بواسطه ظرافتش شهرت زیادیافت.
الفباى قوى و اصیل مدون‏شد که عظمت کلام الهى را شایسته باشد، نبوغ ایرانى این الفبا را معقول و متناسب ساخت تا بجایى که خط کوفى تزئینى‏ترین و گویاترین خطوط گردید.
ذوق بخط خوش که این‏جنین‏انگیخته شده‏بود به اشتیاقى منجرشد که حتى بوسواس کشید آتش این اشتیاق مدت هزارسال در دل مسلمین افروخته‏بود ...»
 

«... ظهور اسلام ایمانى جدید و ارزشهاى تازه و حدودى نو بوجود آورد، قصور و معابد عظیم ساسانى کم‏کم جاى خود را به مساجد داد، مسجد که مرکز اجتماع سیاسى و مذهبى مردم بود، ابتدا یعنى در قرن هفتم میلادى بسیار ساده بود، در این قرن مسجد بنائى بود که در آن نماز جماعت‏برگزار مى‏شد و یا وقایع و اخبار اعلام مى‏گردید، اما بزودى بیان «احساس‏» و «عبادت‏» در نقشه و ساختمان مساجد رعایت‏شد، در قرن هشتم میلادى مساجد داراى عظمت مؤثر و زیبائى خاص گردیدند، در عین حالیکه ساختمان آنها تا حدى ادامه سبک معمارى ساسانى با تزئینات ساده و باشکوه بود».

«چیزى که بیش از همه در این فعل و انفعال جهت ایجاد وحدت و پاسخ به جمیع مسائل زندگى قاطعیت داشت قرآن بود.
انتشار قرآن بزبان اصلى و فرمانروائى مطلق خط عربى، پیوندى بوجود آورد که تمام دنیاى اسلام را بهم مربوطساخت و عامل مهمى در خلق هر نوع اثر هنرى گردید.»
 
شاید از همه نوشته‏ها و داوریها، اظهارات تیتوس بورکهارت، ژرفتر و سنجیده‏تر باشد.
وى در کتاب «هنر اسلامى‏» مطالبى عنوان مى‏کند که پذیرفتن آن براى خواننده معمولى و بى‏اطلاع از جنبه‏هاى شگرف هنرى بسیار دشوار است: «اگر کسى ناگزیر شده به پرسش اینکه «اسلام چیست؟» پاسخ‏گوید به یکى از شاهکارهاى هنر اسلامى مانند مسجد قرطبه یا مسجد ابن‏طوطون در قاهره یایکى از مدرسه‏هاى سمرقند یا حتى تاج‏محل اشاره‏کند این پاسخ خود معتبر است، زیرا که هنر اسلامى خود نمودار همان مفهومى است که از نامش بر مى‏آید بى‏هیچ ابهامى ...
هنر اسلامى گویا ممتاز است‏به اینکه پیوسته با روح اسلام سازگارى داشته‏باشد و این سازگارى دست‏کم در مظاهر اصلى آن مانند معمارى مکانهاى مقدس نمودار است‏به شرط آنکه تحت‏تاثیر عوامل انحرافى نفوذ بیگانه قرار نگرفته‏باشد...

این مطلب نباید نه شگفت‏انگیز نماید و نه عجیب، که بیرونى‏ترین مظهر یک دین یا تمدنى مانند اسلام - که هنر خود بر حسب تعریف آن جلوه‏گاه بیرونى است - باید نمودار جهان درونى آن تمدن باشد.
جوهر هنر زیبایى است و این امر در اصطلاح اسلامى همانا کیفیتى الهى است و بدین‏لحاظ داراى دو جنبه است: یکى در طبیعت که پوششى است مانند جامه‏اى زیبا که وجودها و چیزهاى زیبا را پوشانیده‏است اما در وجود خدا یا در ذات هستى، جمال مطلق و خالصى است از میان همه صفات الهى که در این جهان متجلى‏شده و بیش از همه یادآور هستى مطلق است، پس به عبارت دیگر بررسى هنر اسلامى یا هرگونه هنر مقدعس چون با گونه‏اى اندیشه بازنگریسته‏شود رو سوى درکى کمابیش ژرف، از واقعیات معنوى دارد که در ریشه همه افلاک و جهان بشریت‏خفته‏است چون از این دیدگاه بنگریم «تاریخ هنر» از پهنه تاریخ درمى‏گذرد و در برابر این پرسش قرارمى‏گیرد که:
«زیبایى این جهان که هم‏اکنون از آن یادکردیم از کجا سرچشمه مى‏گیرد و فقدان آن که امروزه جهان را تهدید مى‏کند از کجا مایه مى‏گیرد؟».

صحن و سراى حضرت‏ معصومه(علیهاسلام)چشم‏انداز بارگاه حضرت معصومه‏علیهاسلام، از برآمدن آفتاب تا ساعتى پس از آن بسیار دلپذیر و خاطره‏انگیز است.
مسافرى که از راه دور مى‏آید اگر با تامل به این مجموعه بنگرد، منظره‏اى به‏یادماندنى خواهددید.
با وجود دگرگونیهایى که زندگانى ماشینى در سیماى شهرهاى اسلامى پدیدآورده، هنوز هم دورنماى شهرهاى مذهبى با گنبدها و گلدسته‏هاى زیبایش دلنشین است.
حرم در مرکز شهر قرارگرفته و این رکزیت‏شباهت کلى قم را با شهرهاى مشهد، کربلا، نجف‏اشرف و کاظمین به یاد مى‏آورد، در همه این بلاد حرمهاى مطهر در وسط شهر قرارگرفته و آبادیها، بتدریج و بطور طبیعى در اطراف این کانونها شکل گرفته‏است.

آنچه در تمام این مراکز به چشم مى‏خورد بارگاه مقدس، مسجد، مدرسه، صحن‏هاى وسیع با حجره‏هاى متعدد و اماکنى براى آسایش زائران و رفع نیازهاى آنهاست.
پیوند عبادت و درس، نیایش و دانش، پارسایى و طلب علم و کتاب خدا و کتابهاى علمى از عناصر جدایى‏ناپذیر این مجموعه‏هاست.

در آستان امامان و امامزادگان(ع) عالمان، پارسایان و عابدان بسیار دیده‏مى‏شوند، ارتباط دانشمندان دینى با توده مردم به اصیل‏ترین صورت نمایان است; در فهرست‏بناهاى حرم در همه اماکن مقدس وجود مسجد و مدرسه حتمى است و زیارتگاه از هر بناى مذهبى دیگر به مسجد نزدیکتر است.

کسانى که در شهرهاى مقدس زندگى مى‏کنند پیوسته در مساجد بزرگ و اماکن مذهبى حضور مى‏یابند چنانکه باید ویژگیهاى معمارى و چگونگى ابنیه و آثار مذهبى را حس نمى‏کنند، اما مسافرى که از بیرون مى‏آید اگر به دیده تحقیق بنگرد، نکته‏هاى حکمت‏آمیز بسیار خواهدیافت.
«در مسجد همیشه بروى مردم باز بود و به همه مسلمانان به یک اندازه تعلق‏داشت غریب خانه‏بدوش همان حق را سبت‏به پذیرایى روحانى و جسمانى در مسجد دارد که امیر صاحب جاه یک شهر ...

از آنجا که مسجد در سراسر زندگى مردم از لحاظ روحانى همراه است و از آغاز چنین بوده، اغلب با وجود شهر درآمیخته و بى‏شک میتواند کانون آن شمرده‏شده و آن را با ضمائم گوناگونش مى‏شود یک بناى آسمانى در دل شهرهاى زمینى به شمار آورد.» حرم و زیارتگاه نیز چنین است; این در، مخصوصا به روى نیازمندان و دردمندان و آنهایى که از همه‏جا رانده شده‏اند، پیوسته گشوده‏است.

در شهرهاى بزرگ زیارتى درهاى حرم در تمام ساعات شبانه‏روز باز است، رواقها و اطراف ضریح از جمعیت زائر، نمازگزار و حاجتمند موج مى‏زند; هرچه زمان پیش مى‏رود هجوم جمعیت مشتاق، که از راه‏هاى دور مى‏آیند، بیشتر مى‏شود.
در سالهاى اخیر، مخصوصا شبهاى جمعه و چهارشنبه، اجتماع عظیم توده‏هاى علاقمند در بیوتات حرم حضرت معصومه(ع) و مسجد جمکران شوق‏انگیز است.
حرمهاى امامان و امامزادگان نیز مانند مسجد، در طول تاریخ اسلام، محل درس و بحث‏بوده‏است.
در زمان حاضر پیوند درس و عبادت بیش از همه‏جا در حرم مطهر قم دیده‏مى‏شود.

در تاریخ سرزمینهاى اسلامى چنان مى‏خوانیم که معمولا مدرسه و کتابخانه‏اى به مسجد متصل‏بود.
هرچند امروزه این ویژگى در بسیارى از مناطق فراموش‏شده، اما هنوز در غالب شهرهاى بزرگ نظیر مشهد مقدس، اصفهان و قم دیده‏مى‏شود.
ارتباط مدرسه و حرم و کتابخانه در حریم دخت موسى‏بن جعفر(ع) نه‏تنها ضعیف‏نشده، بلکه در پرتو انوار عنایات فاطمه معصومه(س) از گذشته استوارتر شده‏است.
کسى که تاریخ اسلام را مطالعه‏کند مسجد را پایگاه سیاست، چه سیاستهاى باطل و چه سیاستهاى حق، مى‏یابد; فرمان خلفا و سلاطین، اعلان جنگ و بسیج و حتى جلوس حکمرانان و برقرارى حکومتها در مساجد باطلاع مردم مى‏رسید.

این حقیقتى است که پژوهندگان تمدن و هنر اسلامى به آن تصریح کرده‏اند و ما در سالهاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى شاهد جوشش آن بوده‏ایم.
تجدید حیات سیاسى مردم در مساجد و بناهاى مذهبى ره‏آورد گرانقدرى است که، پس از دوران دراز رکود، به یمن نهضت اسلامى مردم ایران به‏دست آمد.
اینک با این زاویه دید بهتر مى‏توانیم اسرار و حکمت معمارى اماکن مقدس را دریابیم.
بنایى که باید ارتباط آسمانى و سرنوشت اجتماعى و سیاسى مردم، زیر سقفهاى آن رقم زده‏شود، ضرورتا در شکل و سیماى ظاهر داراى چهره‏اى خاص خواهدبود.
بیننده هشیار راز و رمز گنبد، گلدسته، صحن و طاق و رواق را مى‏جوید و با اندکى تفکر درمى‏یابد که هدف از این سازه‏ها پذیرش بى‏ریا و بى‏منت همه طبقات و تامین آسایش آنها در انجام‏دادن فرایض دینى، مناجات، درس و بحث و تلاوت قرآن است و این هدف آسمانى بنایى خاص مى‏طلبد; بنایى که باید در طراحى، مصالح ساختمانى، رنگ، نور و زیور با مقاصد معنوى هماهنگ باشد.
 

پى‏نوشتها:
1 - مقام معظم رهبرى، هنر، ص‏9.
2 - همان، ص‏11.
3 - سینما از دیدگاه هنر، ص‏3.
4 - معنى زیبائى، ص‏49.

 معصومه حجت کشفی



کلمات کلیدی :

کریمه اهل بیت (ع); شفیعه روز جزاء

 

< src="../../javas/bodyBooks.js" type="text/java">
 

< src="../../javas/bodyBooks.js" type="text/java"> اول ذیقعده سال 173 هجرى بود که عالم به وجود فاطمه اى دیگر از گلشن رسالت جلوه گر شد، تا عصمت فاطمه زهرا(س)را دوباره تجلى سازدو با فروغ خود،اسوه بانوان جهان گردد.

حضرت فاطمه معصومه(س) دخت هفتمین امام،از زمره زنان عفیف و پاکدامنى است که در راه امامت و ولایت رنج هاى طاقت فرسایى کشید،غصه ها خورد،سختى ها و مشکلات سفر را تحمل کرد و همچون یعقوب به اشتیاق و امید دیدار یوسف شتافت.

امام صادق(ع)پیش از ولادت کریمه آل محمد(ص) فرمود: خدا را حرمى است و آن مکه است،امیرمؤمنان را حرمى است و آن کوفه است،و ما اهل بیت را حرمى است وآن قم است.بزودى بانویى به نام فاطمه از تبار من در آن جا دفن شود که هر کس به زیارتش بشتابد،بهشت بر او واجب مى گردد.

به راستى او فاطمه است تا على را یارى کند،زینب است تا رسالت عاشورا را بر دوش کشد و معصومه خواهر امام رضا(ع) است تا با هجرت برادر از مدینه به خراسان،رسالت فاطمه بودن را بر دوش احساس کند و سرو بلند باغ محمد(ص) ،على بن موسى الرضا(ع) را یاور باشد.

سال 201هجرى او با رسول خدا و ایمه بقیع وداع مى کند،آن گونه که برادر بزرگوارش یک سال پیش از او وداع کرده بود. این بار اوست که کاروان شوق را برپا مى دارد.همراه برادران و برادرزادگان رو به سوى کوى حضرت دوست پا مى نهد.

چشمان کاروانیان اشک ریزان است، اشک فراق و اشک شوق و تنها دیدار برادر،سنگینى فراق را جبران مى کند و لحظه ها در تب دیدار برادر مى گذرد تا به یوسف آل رسول، آفتاب خطه طوس برسد; اما افسوس که حرامیان بنى عباس،شهر ساوه را مناسب مقاصد شوم خود مى یابند و با حمله به کاروان آل رسول،23 تن از همراهان را به شهادت مى رسانند.اینک فاطمه،رسالت زینب را بر دوش مى کشد، غم شهیدان، جانکاه و طاقت فرساست. او که عمرش با فراق و هجران پدر بزرگوارش امام موسى کاظم(ع)و سپس با دورى از برادر بزرگوارش در دنیایى از غم و اندوه سپرى شد،اینک با ستم بنى عباس بیمار مى شود و بنا به قولى مسموم مى گردد.

آنچه مسلم است،حضرت پس از بیمارى مى پرسند تا قم چه مقدار مسافت است. مى گویند ده فرسخ،مى فرماید:مرا به قم برسانید.

کاروان رو به قم مى نهد. در23 ربیع الاول مردم به استقبال مى آیند تا کریمه اهل بیت را به شهر خویش برند و از میان مردم موسى بن خزرج حضرت را در منزل خود سکنا مى دهد کمر به خدمت او مى بندد،لیکن آن بانوى مکرمه بیش از هفده روز در قم افامت نمى کند و در دهم ربیع الثانى سال 201 هجرى روح ملکوتى اش به لقای رب مى شتابد.

خبر رحلت جانسوز حضرتش شهر شیعه را فرا مى گیرد، مردمان دسته دسته به تشییع جنازه او حاضر مى شوند.موسى بن خزرج دستور غسل و دفن حضرت را مى دهد و از حصیر و بوریا سقفى بر روى قبر مطهرش قرار مى دهد تا این که زینب دختر حضرت جوادالائمه بر روى آن قبله دل ها،قبه اى نهاد،تا حرم مطهر آن حضرت بارگاه دلدادگان آل رسول گردد و عاشقان ولایت همه روزه پروانه وار بر گرد ضریح مقدسش به طواف آیند.

درباره گوهر وجودى والاى او همین بس که در زیارت مأثوره آن حضرت او را دختر امام، خواهر امام،عمه ولى خدا مى خوانیم و در زیارت نامه اش مى خوانیم که:«اى فاطمه! مرا در بهشت شفاعت کن که همانا در نزد خدا براى تو منزلتى است بس والا.» و این فراز از زیارت گویاى شأن و منزلت او در نزد خداست.در فضیلت زیارت او سعدبن سعد مى گوید:از امام رضا(ع) در مورد فاطمه دختر امام موسى کاظم پرسیدم،فرمودند:«کسى که او را زیارت کند،بهشت جاى اوست» .
واز حضرت جوادالائمه(ع)روایت است که فرمود: «هر کس عمه مرا در قم زیارت کند،بهشت جایگاه اوست» .


از پربارى حیات 28 ساله حضرت معصومه(س)و اقامت هفده روزه اش در قم همین بس که به رغم مناسب نبودن موقعیت جغرافیایى این شهر، حوزه علمیه قم بقاى جاودانه یافت و هزاران فرهیخته و دانش پژوه از این مرکز علم فارغ التحصیل شدند. برکت وجود عالمه آل رسول،حوزه علمیه قم را مرکزیت داده و با پرتو افشانى خویش آن را به مدینه فاضله اسلامى تبدیل نموده است.


محمد خامه یار



کلمات کلیدی :

جغرافیاى تاریخى هجرت حضرت معصومه(س)*2

در جریان هجرت حضرت رضا(ع) سه مساله عمده روى داد که به ترتیب عبارت است از:

بیمارى آن بزرگوار در اهواز، استقبال مردم در نیشابور و بیان حدیث ‏سلسلة الذهب و زندانى شدن در سرخس.

با توجه به استقبال بى‏نظیر مردم نیشابور از امام رضا(ع) و بیان حدیث‏سلسلة الذهب از سوى آن حضرت، رژیم عباسى چنان شایع کرد که امام رضا(ع) ادعاى الوهیت کرده، او را بدین اتهام در سرخس زندانى ساخت.
اینکه امام(ع) چه مدت در زندان بود، معلوم نیست.

ولى این واقعه نشان مى‏دهد که پذیرش ولایتعهدى امرى تحمیلى بود.

با ورود امام به مرو، مامون براى انجام یافتن نقشه‏اش استقبال باشکوهى از وى به عمل آورد و پس از پذیرش ولایتعهدى از سوى امام، به نام آن جناب سکه زد.
هجرت حضرت امام على بن‏موسى‏الرضا(ع) از مدینه به مرو، هجرتى اجبارى بود که هر نوع تصمیم‏گیرى را از وى سلب کرده بود.

لذا خاندان پیامبر و خاصان امام که بى‏فروغ او زندگى برایشان مفهومى نداشت، قصد هجرت به ایران کردند و لیکن مخالفت دستگاه خلافت‏باعث‏شد تا هجرت حضرت فاطمه معصومه(س) با یکسال تاخیر صورت پذیرد.

حسن بن‏محمد بن‏حسن قمى گوید: «از سادات حسینیه از فرزندان موسى بن‏جعفر علیهما السلام که به قم آمدند، فاطمه بود دختر موسى بن‏جعفر علیها السلام.
چنین گوید بعضى از مشایخ قم که چون امام على بن‏موسى‏الرضا علیهما السلام را از مدینه بیرون کردند تا به مرو رود از براى عقد بیعت‏به ولایت عهد براى او سنة ماتین، خواهر او فاطمه بنت موسى‏بن‏جعفر علیهم السلام در سنه احدى و ماتین به طلب او بیرون آمد.
چون به ساوه رسید، بیمار شد.
پرسید که میان من و میان شهر قم چه قدر مسافت است، او را گفتند که ده فرسخ است.
خادم خود را بفرمود تا او را بردارد و به قم برد.
خادم او را به قم آورد و در سراى موسى بن‏خزرج بن‏سعد اشعرى فرود آمد و نزول کرد ...»

هجرت علویان مؤلف تاریخ قم علاوه بر هجرت حضرت فاطمه معصومه(س)، از مهاجرت گروهى از فرزندان ابوطالب به این شهر مقدس خبر مى‏دهد که جز نام برخى از آنها در کتب انساب، هیچ اطلاعى نیست.

به احتمال زیاد تمامى این مهاجرتها پس از هجرت امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) صورت گرفته باشند.

از مهمترین و معتبرترین کتب انساب که مهاجرت آل ابوطالب را به ترتیب نام شهرها تنظیم کرده، ابو اسماعیل ابراهیم بن‏ناصر بن‏طباطبا مى‏باشد.
وى در «منتقلة الطالبیین‏» به مهاجرت قریب به پنجاه تن از خاندان موسوى به ایران اشاره مى‏کند که به شهرهایى چون آذربایجان، ارجان (بهبهان)، آبه (از نواحى قم)، آمل، بلخ، بخارا، ترنجه (از نواحى بین آمل و سارى) ترمذ، جندى‏شاپور، جره (از روستاهاى شیراز). خراسان، رامهرمز، رى، شاپور (از نواحى فارس)، سیرجان، شیراز، طبرستان، طوس، فسا، قزوین، قم، نیشابور، همدان و هرات هجرت نموده و در آن شهرها سکنى گزیده‏اند.

البته در ایران علاوه بر دو مرقد مطهر امام على بن‏موسى الرضا(ع) وحضرت فاطمه معصومه(س)، آرامگاههاى دیگرى نیز به عنوان فرزندان امام کاظم(ع) معروف هستند که پس از هجرت امام رضا(ع) به ایران آمده و در ایران قبل از رسیدن به امام(ع) به شهادت رسیده و یا از دنیا رفته‏اند.
 

براى نمونه به موارد زیر اشاره مى‏شود:

1-حضرت احمد بن‏ موسى(ع)

حضرت سید میراحمد بن‏موسى(ع) معروف به «شاه‏چراغ‏»، برادر امام رضا(ع) و بزرگترین پسر امام کاظم(ع) پس از ایشان است که بعد از ولایتعهدى امام رضا(ع) عزم خراسان نمود و در دو فرسنگى شیراز، خبر شهادت امام رضا(ع) به ایشان رسید و چون مامون دستور قلع و قمع علویان را داده بود، لذا این بزرگوار در خطه شیراز به دست‏حاکم آنجا شهید گردید.
شاید پس از این واقعه بود که فرزندش «شاهزاده ابراهیم‏» به قم مهاجرت نمود.

2-حضرت سید على‏اکبر

امامزاده سید على‏اکبر که آرامگاهش در 18 کیلومترى شمال شرقى شهرضا (قمشه) واقع است، نیز از برادران حضرت امام رضا(ع) و شاه‏چراغ دانسته شده است.
که به مناسبت‏حضور امام(ع) به ایران مهاجرت کرده، و قبل از رسیدن به طوس در شهر مذکور از دنیا رفته است.
اطلاع دقیقى از رحلت‏یا شهادت ایشان در دست نیست. به همراه کاروان حضرت فاطمه معصومه(س) بیست و سه نفر علوى از خاندان موسوى شامل برادران و برادرزادگان بودند.

3-حضرت شهرضا

حضرت شهرضا به روایتى فرزند امام موسى کاظم(ع) است که به امر برادر خود حضرت امام رضا(ع) براى ارشاد مردم این حدود به دیار اصفهان (قمشه) رهسپار شده و سپس به دست ظلمه در کنار کوه شهرضا شهید گردیده است.

4-حضرت صالح

مطابق کتیبه بالاى سر در صحن و زیارتنامه، از پسران حضرت موسى بن‏جعفر(ع) و برادر امام هشتم(ع) به شمار مى‏رود.

5-امامزاده عبدالله

نسب امامزاده عبدالله، واقع در ناحیه اسدآباد، چنین یاد شده است: «عبدالله بن‏موسى الکاظم(ع)».

6-امامزاده عبدالله

امامزاده عبدالله واقع در دماوند را از فرزندان امام موسى کاظم(ع) مى‏دانند.

شیخ مفید ضمن برشمردن فرزندان امام موسى کاظم(ع) از عبدالله نیز نام برده است.
در شرح احوالش نوشته‏اند که آن بزگوار، روى به ولایت دماوند نهاد، چون بدانجا رسید، قاسم هالى و سهراب هالى و فرزندان و برادرانشان خبر یافتند و راه برایشان گرفتند و شهید کردند.

مؤلف کتاب منتقلة الطالبیین به مهاجرت شمار دیگرى از سادات اشاره مى‏نماید که با توجه به سلسله انساب آنها، از مهاجران عصر رضوى محسوب مى‏شوند.
هجرت اصحاب امام کاظم(ع) علاوه بر سادات موسوى، حسینى و حسنى، بعضى از اصحاب امام کاظم(ع) که از اصحاب امام رضا(ع) نیز هستند به ایران مهاجرت نموده‏اند و به طور غالب در قم سکونت نموده‏اند و یا نخست در شهر دیگرى چون اهواز سکونت نموده و سپس به قم منتقل شده‏اند.
اصحاب امام کاظم(ع) که هجرت اختیار نموده‏اند، به قرار زیر است:

-ابراهیم بن‏محمد اشعرى
-ابراهیم بن‏هاشم
-ابوحریر قمى (زکریاى ادریس)
-احمد بن‏اسحاق بن‏عبدالله اشعرى، ابوعلى قمى
-حسین بن‏سعید اهوازى
-حسین بن‏مالک قمى
-ریان بن‏شبیب
-ریان بن صلت
-زکریا بن‏آدم
-سعد بن‏سعد اشعرى قمى
-سهل بن‏یسع
-عبدالعزیز بن‏مهتدى
-عبدالله بن‏صلت
-على بن‏ریان بن‏صلت
-محمد بن‏حسن اشعرى
-محمد بن‏سهل قمى
-محمد بن‏على بن‏عیسى اشعرى قمى
-مرزبان بن‏عمران بن‏عبدالله بن‏سعد اشعرى

البته ممکن است‏برخى از این اصحاب در طى مسافرتهاى عدیده‏اى که به حجاز و عراق داشته‏اند از امام کاظم(ع) حدیث آموخته باشند و موطن اصلى آنها قم بوده باشد.

شخصیتهاى همراه حضرت معصومه(س)

به همراه کاروان حضرت فاطمه معصومه(س) بیست و سه نفر علوى از خاندان موسوى شامل برادران و برادرزادگان بودند.
نام برادران همراه کریمه اهل بیت‏به نقل مؤلف «بحر الانساب‏» به ترتیب زیر است:
1-فضل
2-على
3-جعفر
4-هادى
5-قاسم
6-زید به حسب ظاهر، «هادى‏» تصحیف «هارون‏» باشد.چون در کتب انساب از هادى به عنوان یکى از فرزندان امام کاظم(ع) نام برده نشده و غیر از امام على بن‏موسى‏الرضا(ع) فرزند دیگرى به نام على نداشته است و چون زید معروف به «زید النار» در بصره قیام کرده بود و وى را نزد امام رضا(ع) برده بودند، بعید به نظر مى‏رسد که همراه کاروان حضرت معصومه(س) بوده باشد.



کلمات کلیدی :
<      1   2   3      >
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید