سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جغرافیاى تاریخى هجرت حضرت معصومه(س)*1

اوضاع سیاسى و فرهنگى عصر موسوى

- دولت عباسى گروههاى مختلف فکرى و سیاسى چون شیعیان، عباسیان و خوارج با امویان مخالف بودند و مخالفت گروههایى چون شیعه امامیه به سالهاى آغازین عصر خلافت مى‏رسید.
به شهادت رساندن امامان شیعه موج خشم و نفرت را در میان شیعیان به حرکت درآورده بود و گاه این حرکتها به صورت قیامهایى علیه خاندان اموى خودنمایى مى‏کرد.
عباسیان که به صورت خزنده حیات سیاسى خود را در دوره خلافت امویان شروع کرده بودند با دو پشتوانه دینى و دنیایى حکومت را به دست گرفته و احزاب مدعى را یکى پس از دیگرى برکنار کردند.

سابقه دنیایى آنها، اتکاء به سابقه اشرافیت قریشى بود که ریشه در پیمان سیاسى و تجارى یک قرن گذشته اعراب داشت و سابقه دینى آنها، اتصال به خاندان نبوت و وراثت فاطمى و علوى بود که در دل مردم مؤمن حجاز و عراق و یمن و ایران ریشه دوانده بود.

عباسیان از خاندان عموى پیامبر، «عباس‏» بودند و از خاندان مکى «هاشم‏» محسوب مى‏شدند، همین سبب ادعاى حقانیت‏خود را بر خلافت در چشم مؤمنان مى‏آراستند، حال آنکه بنى‏امیه از این امتیاز محروم بودند.

با این همه پس از استقرار حکومتشان با علویان همان رفتارى را نمودند که پیش از آنها خاندان اموى کرده بود.
خلفاى معاصر حضرت معصومه(س) حضرت فاطمه معصومه(س)، دخت گرامى امام موسى کاظم(ع) در سال‏173 هجرى تولد یافت و دولت عباسى از سال 132 هجرى با به خلافت رسیدن ابوالعباس سفاح بوجود آمد و تا سال‏656 هجرى ادامه داشت.

از این رو تمامى حیات حضرت معصومه(س) در دوره خلافت عباسیان بوده، بر خلاف امام کاظم(ع) که زوال حکومت اموى را شاهد بوده است.
 

خلفاى عباسى از آغاز حکومت تا انجام حیات حضرت معصومه(س) به قرار زیر است:

1 - سفاح 132 هجرى
‏2 - منصور136 هجرى‏
3 - مهدى 158 ه.ق
‏4 - هادى‏169 ه.ق
‏5 - هارون الرشید 170 ه.ق
‏6 - امین‏193 ه.ق
‏7 - مامون 128 - 198 ه.ق

علامه سید جعفر مرتضى عاملى گوید: «عباسیان ناگزیر بودند که میان انقلاب خود و اهل بیت‏خط رابطى ترسیم کنند به چند دلیل: نخست: آنکه بدین وسیله توجه فرمانروایان را از خویشتن به جاى دیگر منصرف مى‏ساختند.

دوم: آنکه مردم بیشتر به آنان اعتماد مى‏کردند و از پشتیبانیشان برخوردار مى‏گردیدند.

سوم: آنکه دعوت خود را بدین وسیله از ابتذال و برانگیختن شگفتى مردم مى‏رهانیدند.
چه اینان در سرزمینهاى اسلامى آنچنان از شهرت کافى برخوردار نبودند و مردم نیز براى هیچیک از آنان، بر خلاف علویان حق دعوت و حکومت را نمى‏شناختند.
از این رو با وجود علویان، دعوت عباسیان اگر به سود خودشان آغاز مى‏شد امرى فریب‏آمیز و باور نکردنى مى‏نمود.

چهارم: آنکه مى‏خواستند اعتماد علویان را نیز به خود جلب کنند و این از همه برایشان مهمتر بود.
چه مى‏خواستند، بدین وسیله رقیبى در میدان تبلیغ و دعوت نداشته باشند و نمایش اینکه دارند، به نفع علویان تبلیغ مى‏کنند، خود آنان را از تحرک باز دارند».
 

لیکن امام صادق(ع) مخالفت‏ خود را با دستگاه عباسى اعلام کرد، رشته سیاست را از دست‏خلیفه وقت‏خارج ساخته، خشم وى را به جان خرید.

امام صادق(ع) پس از استوارى حکومت منصور در جواب سؤال وى که چرا به دربار عباسى رفت و آمد نمى‏کند فرمود: «ما کارى نکرده‏ایم که به جهت آن از تو بترسیم و از امر آخرت پیش تو چیزى نیست که بدان امیدوار باشیم و این مقام تو در واقع نعمتى نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتى براى خود نمى‏دانى که تو را دلدارى بدهیم، پس پیش تو چکار داریم؟»

حکومت ‏بر سرزمین پهناور اسلامى چنان منصور را مغرور کرده بود که مبانى سیاسى خلافت عباسى را به فراموشى سپرد و پیشواى علویان و امام شیعیان را به شهادت رساند.

قیام علویان موضعگیرى امام صادق(ع) و عکس العمل منصور، علویان را با فتنه سیاست‏بازان عباسى آشنا ساخت و پرده از پنهانکارى آنها برداشت.
از این رو قیام علویان در مصر موسوى رو به اوج نهاد و مخالفت‏ با خلافت عباسى فراگیر شد.

برخى از قیامهاى عصر عباسى به قرار زیر است:

1 - قیام محمد بن ‏عبدالله محض (عصر امام صادق - 145 ه)
2 - قیام ابراهیم بن ‏عبدالله محض (عصر امام صادق - اول رمضان 145 ه)
3 - فراخوانى على‏ بن ‏عباس بن‏حسن (عصر موسوى)
4 - قیام فخ به رهبرى حسین بن‏على بن‏حسن مثلث(عصر موسوى،169 ه)

در قیام فخ برخى از شخصیتهاى هاشمى و غیر هاشمى به شهادت رسیدند و بعضى چون «یحیى بن‏عبدالله بن‏حسن‏» و «ادریس بن‏عبدالله بن‏حسن‏» به ایران و مصر رفتند تا به خونخواهى رهبر قیام فخ قیامهاى دیگرى برپا دارند.

هر چند یحیى در کار خود توفیق نیافت و پس از هجرت به منطقه «دیلم‏» به بغداد فراخوانده شد و به شهادت رسید، ولى ادریس از مصر به مراکش رفت و حکومت ادریسیان را بنا نهاد که تا دو قرن دوام آورد.
حکومتى که به قول محمد جواد مغنیه نخستین حکومت‏ شیعه شناخته شد.

موقعیت علمى و منابع مالى قیام کنندگان عموم رهبران قیام در عصر موسوى و برخى از پیروان آنها از شاگردان مکتب امام صادق(ع) و شخصیتهاى برجسته علمى مذهبى عصر خود بودند که به پارسایى زندگى مى‏گذراندند.

فهرست ‏شمارى از شخصیتهاى انقلابى مکتب جعفرى به ترتیب زیر است:

1 - ابراهیم بن‏ عبدالله محض‏
2 - محمد بن‏عبدالله محض
‏3 - حسین على، رهبر قیام فخ
‏4 - سلیمان بن‏عبدالله
‏5 - یحیى بن‏عبدالله بن‏حسن، صاحب دیلم و مرد شماره 2 قیام فخ
‏6 - ادریس بن‏عبدالله بن‏حسن، پایه‏گذار حکومت ادریسیان

با توجه به این نکته که قیام ‏کنندگان عصر موسوى خود از عالمان دینى محسوب مى‏شدند که مکتب امام معصوم (ع) را درک کرده، از آن بهره برده و آنگاه اقدام به قیام علیه عباسیان نموده بودند و تایید آنها چون قیام فخ و گسترش آیین وکالت و پذیرش هدایاى خلفاى جور از سوى امام کاظم(ع)، ما را به این نکته هدایت مى‏کند که منابع مالى قیام‏کنندگان علاوه بر غنایم جنگى، کمکهاى مالى امام(ع) بوده است.

شیخ صدوق نقل مى‏کند زمانى که امام کاظم(ع) نزد هارون الرشید حاضر شده هارون غضب خود را پنهان کرد و به دلجویى امام پرداخت و پرسید: چرا به دیدار ما نمى‏آیى؟ امام فرمود: پهناورى کشورت و دنیا دوستى تو مانع از آن مى‏شود.
پس از آن هارون‏الرشید هدایایى به آن حضرت داد و امام در رابطه با قبول هدایا فرمود: «به خدا قسم، اگر من در فکر تزویج افراد مجرد خاندان ابوطالب نبودم که تا نسل او براى همیشه قطع نشود، هرگز این هدایا را نمى‏پذیرفتم‏».

از طرفى وقتى ائمه طاهرین(ع) مى‏خواهند اصحاب خود را توثیق نمایند از عبارت «حزب آبائى‏» و «من حزبنا» استفاده مى‏کنند.
چنانکه امام رضا(ع) در توثیق اسماعیل بن خطاب و صفوان بن‏یحیى فرمایند:
«رحم الله اسماعیل بن‏الخطاب، رحم الله صفوان، فانهما من حزب آبائى و من کان من حزبنا ادخله الله الجنة‏».

به سبب اینکه قیام‏کنندگان ولایت ائمه طاهرین(ع) را پذیرفته و ائمه پیروى آنها را تایید کرده‏اند، در ردیف افراد حزب آنها، که همان حزب الله است داخل شده‏اند.
پیشوایان دینى نیز سرپرستى آنها را پذیرفته و منابع مالى آنها را هم تامین مى‏کنند.

از این رو امام کاظم(ع) حتى هدایاى خلفاى جور را مى‏پذیرد تا به خاندان ابوطالب رساند، خاندان پرشور شیعه‏اى که قیامهاى عصر موسوى را برپا مى‏نمایند.

وکلا و کارگزاران امام کاظم(ع) امام کاظم(ع) براى سامان بخشى به نظام فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى جامعه شیعه و انسجام امت اسلامى، وکلا و کارگزارانى را در مناطق مختلف کشور پهناور اسلامى قرار داده بود تا جهان تشیع در زیر لواى سازماندهى واحد با امام علیه السلام در ارتباط باشند.
این ارتباط موجب مى‏شد تا امام بتواند به سؤالات مستحدثه پاسخ گوید، مسائل مالى چون پرداخت وجوهات از طریق وکلا به آسانى صورت پذیرد و نظام اقتصادى شیعیان سامان یابد.

برخى از این وکلا که از اصحاب خاص امام کاظم(ع) شمرده مى‏شوند، به قرار زیر هستند:

1 - اسامة بن حفص
‏2 - ایوب بن نوح
‏3 - نضر بن قابوس‏
4 - عبدالرحمن بن حجاج‏
5 - عبدالله بن جندب بجلى‏
6- على بن مهزیار
7 - على بن یقطین

شهر آرمانى غدیر

با توجه به توسعه سازمان وکلا در عصر موسوى و قیامهاى مورد تایید مقام ولایت، هارون الرشید و دستگاه خلافت‏ بیمناک شدند.

آنها مى‏دانستند که امام هارون را غاصب خلافت پیامبر و زمامدارى جهان اسلام مى‏داند و اگر توان براندازى حکومت عباسى را داشته باشد، در آن تامل نخواهد کرد و با براندازى دولت عباسى، حکومت اسلاى بر مبناى اصول تعیین شده در فلسفه سیاسى اسلام را بنا خواهد نهاد.

قیام‏هاى پى‏درپى علویان نظام پوشالى عباسى و شعارهاى دروغین رژیم سفاک هارونى را بر ملا ساخته بود و سازمان وکلا این فرصت را مى‏داد تا امام براى آینده جهان اسلام اندیشه کند و در صدد مقابله با عباسیان برآید.

هارون در طى جلسات متعدد مسائلى را با امام کاظم(ع) در میان نهاد تا از اندیشه سیاسى امام آگاهى یابد.

روزى به آن حضرت گفت: حاضر است «فدک‏» را به او برگرداند.

امام فرمود: در صورتى حاضرم فدک را تحویل بگیرم که آن را با تمام حدود و مرزهایش پس بدهى! هارون پرسید: حدود و مرزهاى آن کدام است؟ امام فرمود: اگر حدود آن را بگویم هرگز پس نخواهى داد.

هارون اصرار کرد و سوگند یاد نمود که این کار را انجام خواهد داد.

امام در تعیین حدود آن فرمود: حد اولش: عدن، حد دوم آن: سمرقند، حد سوم: افریقا و حد چهارم آن نیز مناطق ارمنیه و بحر خزر است.

هارون که با شنیدن هر یک از این حدود، تغییر رنگ مى‏داد و به شدت ناراحت مى‏شد، نتوانست‏خود را کنترل کند و با خشم و ناراحتى گفت: با این ترتیب چیزى براى ما باقى نمى‏ماند!
امام کاظم(ع) فرمود: مى‏دانستم که نخواهى پذیرفت و به همین سبب از گفتن آن امتناع داشتم.

امام مجموع قلمرو اسلامى را حدود فدک معرفى کرد و با این بیان مشروعیت امامت و رهبرى اهل بیت عصمت(ع) و تصاحب غاصبانه آن از سوى خلفا را بر ملا ساخت.
روزى دیگر هارون، امام موسى کاظم(ع) را کنار کعبه دید، رو به امام کرده و گفت: «تو هستى که مردم پنهانى با تو بیعت کرده، تو را به پیشوایى برمى‏گزینند؟»

امام فرمود:

«انا امام القلوب و انت امام الجسوم‏».
«من امام دلها هستم و تو پیشواى تن‏هایى‏».
 

زندانى شدن و شهادت امام کاظم(ع)

امام کاظم(ع) در زمان خلافت هارون دو بار زندانى شد.
مدت زندانى شدن آن حضرت در مرتبه اول مشخص نیست ولى در مرتبه دوم از سال‏179 تا183 هجرى قمرى یعنى مدت چهار سال در زندان بود که به شهادت ایشان منجر شده است.

تاکید رسول اکرم(ص) بر اینکه امام حسن و امام حسین علیهما السلام فرزندان اویند، موجب شکوه و عظمت اهل بیت در میان مسلمانان شد.
چنانکه روایات زیادى در باره نهادى شدن بزرگداشت اهل بیت(ع) در جوامع روایى شیعیان و اهل سنت آمده است.
از جمله حدیث ثقلین و حدیث‏سفینه که از طریق دهها راوى نقل شده است.

عباسیان در مقابل این مقام الهى اهل بیت(ع) که شایستگى آنها را براى امامت و خلافت‏به اثبات مى‏رساند، خود را بنى اعمام رسول خدا(ص) دانسته و اینگونه استدلال مى‏کردند، زمان رحلت پیامبر(ص)، عباس عموى او زنده بود و با وجود او حقى براى فرزندان عموهاى دیگر رسول خدا(ص) باقى نمى‏ماند.
حال آنکه شیعه براى اثبات امامت هرگز به قانون وراثت توجهى نداشت.

بلکه نصوص وارده از پیامبر و امام سابق در رابطه با تعیین امام بعدى را شرط امامت ائمه اثنى‏عشر مى‏دانست.
دولت عباسى سعى داشت‏حسنین و فرزندان آنها را، فرزندان على‏بن‏ابیطالب(ع) قلمداد نمایند و اذهان مردم را از اهل بیت‏به خود متوجه سازند.
ابن‏اثیر سبب زندانى شدن امام کاظم(ع) را اینگونه نقل مى‏کند: هارون الرشید در رمضان‏179 ه.ق

به مقصد حج عمره به مکه مى‏رفت که در سر راه خود به مدینه آمده و وارد روضه رسول خدا(ص) شد پس از زیارت مرقد مطهر براى جلب توجه مردم در رابطه با نسب خویش به رسول خدا(ص) این چنین سلام داد: «السلام علیک یا رسول الله یابن عم‏» «سلام بر تو اى رسول خدا، اى پسر عمو».
در این هنگام موسى بن‏جعفر(ع) که در آن مجلس حاضر بود، پیش آمده و خطاب به رسول خدا(ص) فرمود: «السلام علیک یا ابة‏» «سلام بر تو اى پدرم‏».
با شنیدن این سخن رنگ از رخسار هارون پریده و خطاب به امام کاظم(ع) گفت: «هذا الفخر، یا اباالحسن جدا» به واقع این مایه افتخار است‏یا اباالحسن، و سپس دستور توقیف آن حضرت را صادر کرد.

امام از زندانى به زندان دیگر انتقال یافت و به سبب فضایل اخلاقى زندانبانان را تحت تاثیر قرار داد تا در بیست و پنجم رجب سال‏183 هجرى قمرى در زندان سندى بن‏شاهک به شهادت رسید.

و در باب التین بغداد مقبره قریشى‏ها به خاک سپرده شد.
 

حضرت معصومه(س) در عصر شهادت پدر

حضرت فاطمه معصومه(س) در سال‏173 هجرى قمرى به دنیا آمد و حضرت امام موسى کاظم(ع)183 هجرى به شهادت رسید، از این رو حضرت معصومه(س) در عصر شهادت پدر بزرگوارش ده سال و برادر ارجمندش حضرت امام رضا(ع) سى‏ و پنج‏ سال داشتند.

در میان خاندان طهارت و امامت فرزندان توسط بزرگان خانواده آموزش داده مى‏شدند و علوم الهى را از پدر، مادر و برادر فرا مى‏گرفتند.
در عصر موسوى نیز این سیره حسنه ادامه داشت و حضرت معصومه(س) از همان دوران کودکى به آموزش علوم دینى مى‏پرداخت.

استعداد ذاتى، طهارت روح و برخوردارى از استادان معصوم که از علوم الهى بهره وافى دارند، وى را به مرحله‏اى از کمال علمى رساند که روزى جمعى از شیعیان وارد مدینه شدند و تعدادى پرسش در نامه‏اى نوشته و به خاندان امامت‏ بردند.

حضرت موسى بن‏جعفر(ع) در سفر بود و امام رضا(ع) در مدینه تشریف نداشت.

هنگامى که آن گروه از مدینه قصد عزیمت داشتند، از اینکه خدمت امام رضا(ع) نرسیده بودند و دست‏خالى بدون پاسخ به سؤالات علمى و دینى خویش به وطن برمى‏گشتند، بسیار اندوهگین بودند.

حضرت فاطمه معصومه(س) که در آن ایام هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، از مشاهده غم و اندوه آنان متاثر شده و پاسخ پرسشهاى آنان را نوشت و به آنها عنایت فرمود.
شیعیان مدینه را با سرور و شادى ترک کردند، در بیرون مدینه با امام کاظم(ع) مواجه شده و واقعه را به اطلاع حضرت رساند و دستخط حضرت معصومه(س) را به امام ارائه دادند.
حضرت امام کاظم(ع) پس از مطالعه جواب سؤالات، شادى و ابتهاج خود را با این جمله بیان فرمودند: «فداها ابوها; پدرش به فدایش‏».

از این رو حضرت معصومه(س) در عصر رضوى علاوه بر اینکه از خاندان امام کاظم(ع) شناخته مى‏شد، از بانوان دانشمند، محدثه و پارساى عصر خویش محسوب مى‏گشت و با وجود ناآرامى‏ها و ناملایمات فراوان چهار روایت از آن بانوى مکرمه به دست ما رسیده که در محور اصول اعتقادى شیعه و تاکید به وصایت‏حضرت امیرالمؤمنین و تثبیت جایگاه غدیر در فرهنگ تشیع است.

عصر رضوى

حضرت امام رضا - علیه السلام - پس از شهادت پدر بزرگوارش، در سال‏183 هجرى در 35 سالگى، عهده‏دار مقام امامت ‏شد.

دوره امامت ایشان بیست‏سال بود که ده سال نخست آن با خلافت «هارون‏الرشید»، پنج‏سال با خلافت «محمد امین‏» و پنج‏سال آخر با خلافت «عبدالله المامون‏» معاصر بود.
با شهادت امام موسى کاظم(ع)، سیاست ضد علوى عباسیان با شکست مواجه شد.

مردم بیش از پیش به اهل بیت عصمت(ع) گرایش پیدا کردند و این گرایش حتى در میان خانواده خلفا و درباریان نیز رسوخ کرد.
چنانکه گویند: زبیده، همسر رشید و نوه منصور و بزرگترین زن عباسى، شیعه شد و چون هارون الرشید از آن آگاهى یافت، سوگند خورد که طلاقش دهد.

روایت ‏شده است که وقتى جسد مطهر امام کاظم(ع) را به جمع پاسبانان حکومت آوردند و با سخنان زشت‏خبر مرگ آن بزرگوار را اعلام کردند، سلیمان، پسر منصور دوانیقى، فرزندان و غلامانش را فرمان داد جلوى این کار را بگیرند.

او، خود، با پاى برهنه در پى جنازه حرکت کرد و قضیه را کتبا به اطلاع هارون الرشید رساند.
هارون در پاسخ گفت: اى عمو، صله رحم کردى، خداوند به تو پاداش نیک دهد؛ به خدا سوگند، سندى بن ‏شاهک این کار را به دستور ما انجام نداده است.
همه این کارها به خاطر هراس از شورش علویان سامان یافت.

چه اینکه سلیمان بن ابى‏جعفر نیز از برگزیدگان دولت عباسى بود.
مؤید این سخن اظهارات هارون در پاسخ به یحیى بن‏خالد برمکى است.

یحیى نخست در باره امام کاظم(ع) سعایت کرد و مقدمات شهادت آن حضرت را فراهم آورد؛ آنگاه در باره امام رضا(ع) به هارون گفت: پس از موسى بن‏جعفر پسرش جاى او نشسته، ادعاى امامت مى‏کند.

هارون، از عواقب قتل موسى بن‏جعفر(ع) بیم داشت، به یحیى گفت: آنچه با پدرش کردیم کافى نیست؟ مى‏خواهى یکباره شمشیر بردارم و همه علویان را بکشم؟ امام رضا(ع) با استفاده از فرصت‏بدست آمده، آشکارا اظهار امامت کرده؛ در حالى که مى‏دانیم امام صادق(ع)، پنج نفر را وصى خود خواند تا وصى برگزیده از گزند دشمنان در امان ماند.
بدین ترتیب باید گفت که عباسیان طى 15 سال آغازین امامت امام رضا(ع) یا در هراس از علویان به سر مى‏بردند و یا به منازعات داخلى بین دو برادر، امین و مامون، مشغول بودند.
سرانجام، پنج روز پیش از پایان محرم سال 198 ق، امین از خلافت‏ خلع و به قتل رسید.

در این دوره حکومتهاى مستقلى چون «ادارسه‏» و «اغالبه‏» پاى گرفتند و قیام ابوالسرایا روى داد.

در این قیام بیش از بیست‏هزار نفر شرکت داشتند و شهرهاى زیادى به تصرف قیام‏کنندگان در آمد.

در سال‏199 هجرى، ابوالسرایا به دست نظامیان مامون کشته شد.
 

نام برخى از والیان شهرهاى تصرف شده چنین بود:

والى کوفه؛ اسماعیل بن‏على بن‏اسماعیل بن‏امام جفعرصادق(ع)

والى یمن؛ ابراهیم بن‏موسى بن‏جعفر(ع)

والى اهواز؛ زید بن‏موسى بن‏جعفر(ع) (زیدالنار)

والى بصره؛ عباس بن‏محمد بن‏عیسى بن‏محمد بن‏على بن‏عبدالله بن‏جعفر بن‏ابیطالب

‏والى مکه؛ حسن بن‏حسن افطس‏

والى واسط؛ جعفر بن‏محمد بن‏زید بن‏على

ولایتعهدى امام رضا(ع)

تزلزل شخصیت مامون و قیامها و حکومتهاى مستقلى که در اندک مدتى جان گرفته بود، او را بر آن داشت تا به همان سیاست پیشین عباسیان، که با شعارهایى به نفع علویان حکومت عباسى را از آن خود ساختند، تمسک جوید و رژیم عباسى را با تدبیرى زیرکانه از سقوط حتمى نجات بخشد.
بیشتر حکومتهاى به استقلال رسیده و عموم قیام کنندگان و رهبران آنها از خاندان پیامبر بودند.

چنانکه در قیام ابوالسرایا دو تن از برادران امام رضا(ع) ولایت‏یمن و اهواز را به دست گرفته بودند.
مامون، که پس از شهادت امام کاظم(ع) از امامت على بن‏موسى الرضا(ع) آگاهى داشت، وى را ولیعهد خود ساخت تا آتش انقلابها و شورشهاى شیعى را فرو نشاند.

احمد شبلى مى‏گوید: ...چه بسا انگیزه بیعت گرفتن مامون براى ولایتعهدى امام رضا(ع) آن بود که مى‏خواست‏به آمال اهل خراسان پاسخ بدهد؛ زیرا آنان به اولاد على(ع) تمایل بیشترى داشتند.

علامه جعفر مرتضى حسینى مى‏گوید: در ارزیابى شورشهاى ضد عباسى به این نکته پى مى‏بریم که از سوى علویان خطرى جدى آنان را تهدید مى‏کرد؛ زیرا این شورشها در مناطق بسیار حساسى برمى‏خاست و رهبریشان نیز در دست افرادى بود که از استدلال قوى و شایستگى غیر قابل انکارى برخوردار بودند و بدان لحاظ هرگز با عباسیان قابل مقایسه نبودند.

اینکه مردم رهبران این شورشها را تایید مى‏کردند و دعوتشان را به سرعت پاسخ مى‏گفتند، خود دلیلى بود بر میزان درک طبقات مختلف ملت از خلافت عباسیان و نیز شدت خشمشان که بر اثر استبداد، ظلم و رفتارشان با مردم و بویژه با علویان برانگیخته شده بود.

در این میان، مامون بیش از هر کس دیگرى مى‏دانست که اگر امام رضا(ع) بخواهد از آن فرصت استفاده کند و به تحکیم موقعیت و نفوذ خویش بر ضد حکومت جارى بپردازد، چه فاجعه‏اى در انتظارش است.

با توجه به موقعیت پیش آمده، مامون باید دست‏به کارى مى‏زد تا از ورطه هلاکت رهایى یابد.
فرو نشاندن شورشهاى علویان، مشروعیت‏بخشیدن‏به حکومت عباسى، از میان بردن محبوبیت علویان، جلب اعتماد و مهر اعراب، خشنود ساختن عباسیان، مستمر ساختن تایید ایرانیان، تقویت‏حسن اطمینان مردم به خلیفه‏اى که برادر خود را کشته است و از میان بردن خطر قیام رضوى بخشى از حقایقى بود که مامون را در اندیشه نیرنگ فرو برد.

او چنان اندیشید که براى خلافت امام رضا(ع) از مردم بیعت‏بگیرد، تا امام را خلیفه مسلمانان و امیر بنى‏هاشم، اعم از عباسیان و طالبیان، قرار دهد.
حضرت امام رضا(ع) با پیشنهاد مامون مخالفت کرد.

اصرار مامون و خوددارى امام دو ماه به طول انجامید.

سرانجام خلیفه به حضرت رضا(ع) چنین پیام داد: «...تو همیشه به گونه ناخوشایندى با من برخورد مى‏کنى، در حالى که تو را از سطوت خود ایمنى بخشیدم.
به خدا سوگند، اگر ولیعهدى را پذیرفتى که هیچ، و گر نه مجبورت خواهم کرد که آن را بپذیرى، اگر باز همچنان امتناع بورزى، گردنت را خواهم زد».

ناگفته پیداست که پیشنهاد خلافت هرگز جدى نبود، چگونه ممکن بود مامون، که براى به دست آوردن خلافت‏برادرش را از میان برد و عباسیان را از خود رنجاند، آن را به امام(ع) واگذار کند؟ این برنامه، مقدمه مساله ولایتعهدى امام رضا(ع) بود؛ مساله‏اى که حضرت(ع) دلایل پذیرش آن را چنین بیان کرده است:

1.روزى «ابن‏عرفه‏» از امام پرسید: به چه انگیزه‏اى وارد ماجراى ولعیهدى شدى؟ امام جواب داد: به همان انگیزه‏اى که جدم على(ع) را به ورود در شورا وادار کرد.

2.امام در پاسخ ریان، یکى از یارانش، فرمود: ...خدا مى‏داند چقدر از این کار بدم مى‏آمد.ولى چون مرا مجبور کردند که میان کشته شدن یا ولایتعهدى یکى را برگزینم ... در واقع این ضرورت بود که مرا به پذیرفتن آن کشانید و من تحت فشار بودم.

در این روایت امام پذیرش ولایتعهدى را به پذیرش خزانه‏دارى از سوى حضرت یوسف مانند مى‏کند.

مامون در برابر اعتراض عباسیان به مساله ولایتعهدى امام رضا(ع) چنین گفت: «این مرد کارهاى خود را از ما پنهان کرده، مردم را به امامت‏خود مى‏خواند.
ما او را بدین جهت ولیعهد قرار دادیم که مردم را به خدمت ما بخواند و به ملک و خلافت ما اعتراف کند.

در ضمن شیفتگانش بدانند که او چنانکه ادعا مى‏کند نیست و این امر (خلافت) شایسته ماست نه او.
همچنین ترسیدیم اگر او را به حال خود بگذاریم، در کار ما شکافى به وجود آورد که نتوانیم آن را پر کنیم و اقدامى علیه ما بکند که تاب مقاومتش را نداشته باشیم.

اکنون که این شیوه را پیش گرفته، در کارش مرتکب خطا شدیم، و با بزرگ کردن او خود را در لبه پرتگاه قرار دادیم، نباید در کارش سهل‏انگارى کنیم.
بدین جهت‏ باید کم‏کم از شخصیت و عظمت او بکاهیم؛ باید او را پیش مردم به صورتى درآوریم که از نظر آنها شایستگى خلافت نداشته باشد.
سپس در باره او چنان چاره‏اندیشى کنیم که از خطرات احتمالى‏اش جلوگیرى کرده باشیم‏».


هجرت امام رضا(ع) به ایران

وقتى کار امین پایان یافت و حکومت مامون استقرار پذیرفت.
مامون ضمن نامه‏هاى متعدد از امام رضا(ع) خواست تا همراه بزرگان علوى به خراسان بیاید و چون با مخالفت امام رو به رو شد، پیکى براى انتقال امام رضا(ع) روانه مدینه کرد.
صدوق از محول سجستانى نقل مى‏کند: زمانى که پیکى براى بردن امام رضا(ع) به خراسان وارد مدینه شد، من آنجا بودم.
امام براى خداحافظى از رسول خدا(ص) به حرم آمد.
او را دیدم که چندین بار از حرم بیرون آمده، دوباره به سوى آرامگاه رسول خدا(ص) بازگشت و با صداى بلند گریست.
من به امام نزدیک شده، سلام کردم و علت این امر را جویا شدم.
امام در جواب فرمود: «من از جوار جدم بیرون مى‏روم و در غربت از دنیا خواهم رفت...»

حسن بن‏على وشاء نقل مى‏کند که، امام به من فرمود: وقتى خواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، اعضاى خانواده‏ام را جمع کردم و دستور دادم برایم چنان گریه کنند که صدایشان را بشنوم.
سپس میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم کردم و گفتم: من دیگر به سوى شما باز نخواهم گشت.
مامون دستور داد امام رضا(ع) را از مسیر بصره، اهواز و فارس به مرو ببرند.

چون بیم آن داشت اگر امام از راه کوفه، جبل و قم حرکت کند، مهرورزى شیعیان شهرهاى فوق، حکومت مامون را به خطر اندازد.

«تاریخ قم‏»، که از کهن‏ترین کتب موجود جهان تشیع است، هجرت امام رضا(ع) را چنین نقل مى‏کند: «...مامون رضا را از مرو به مدینه در صحبت رجاء بن‏الضحاک به راه بصره و فارس و اهواز [به طوس آورد]و از براى او در آخر سنه ماتین بیعت‏به ولایت عهد بستند و امام على بن‏موسى الرضا علیهما السلام را به طوس زهر داد و روز دوشنبه، شش روز از ماه صفر مانده، سنه ثلاث و ماتین مدفون آمد و عمر او چهل و نه سال و چند ماه بوده است، و مدت ولایت عهد دو سال و چهار ماه و قبر و تربت او به دیهیست از دیههاى طوس که آنرا سناباد مى‏خوانند، به نزدیک نوقان در سراى حمید بن‏عبدالحمید الطائى الطوسى در پهلوى رشید...».

هجرت امام رضا(ع) یک مهاجرت سیاسى اجبارى بود که در سال 200 هجرى به دستور خلیفه وقت انجام شد.
مسیر هجرت امام از مدینه به مرو چنین است:

1.مدینه
‏2.مکه (برخى این شهر را مسیر هجرت نمى‏دانند).
3.نباج
‏4.بصره
‏5.اهواز
6.اربق (اربک)
7.ارجان (بهبهان)
8.ابرکوه (ابرقوه)
9.ده شیر (فراشاه)
10.یزد
11.قدمگاه خرانق (مشهدک)
12.رباط پشت‏ بادام
‏13.نیشابور
14.قدمگاه نیشابور
15.ده سرخ
‏16.طوس‏
17.سرخس‏
18.مرو



کلمات کلیدی :

با کاروان نور - کریمه اهل بیت*2

6.همدان

همدان شهرى جلیل القدر داراى اقلیمها و انسانهاى بسیار است که در سال بیست و سه فتح شد و خراج آن شش میلیون درهم بود و همان است که «ماه بصره‏» نامیده مى‏شود.چه خراج آن در حساب بخششهاى اهل بصره حمل مى‏شده است.

و آب آشامیدنى اهالى آن از چشمه‏ها و رودخانه‏هایى بود که در زمستان و تابستان جریان داشت و برخى از آنها تا «شوش‏» از استانهاى اهواز جارى مى‏شد و سپس به «دجیل‏» [دجله کوچک] نهر اهواز پیوسته تا شهر اهواز مى‏رسد.

7.ساوه

ساوه در مغرب رى و در جنوب طالقان است و آوه در جنوب غربى ساوه واقع شده است.ساوه شهر بزرگى بود که بر سر راه حجاج خراسان بازارهاى نیکو داشت.
شهرى خوش با خانه‏هاى نیکو بود.میان ساوه و قم، دوازده فرسخ است.و در «اللباب‏» آمده است که: ساوه میان رى و همدان است.

مؤلف تاریخ قم از حضور حضرت فاطمه معصومه(س) در شهر ساوه خبر داده است; که با کاروانى جهت ملاقات برادر امامش، از مدینه راهى مرو بود و در ساوه بیمار شد و به قم آمد.

اما مؤلف بحرالانساب علت‏بیمارى حضرت را مسموم شدن ایشان در ساوه ذکر مى‏کند، همانگونه که برادران آن بانو در این شهر به شهادت رسیدند و در اثر سمى که به بانوان کاروان داده شد، «فاطمه صغرى‏»(س) قبل از «فاطمه کبرى‏»، حضرت معصومه(س) در روستایى از روستاهاى آشتیان به شهادت رسید.در بحرالانساب آمده‏است.


«اما ستى فاطمه ملقب به معصومه خاتون دختر امام کاظم (علیه السلام) علو مرتبه زیاده از حد بیان است، در سال دویست و یک هجرى زمان ولایت عهدى حضرت امام رضا (علیه السلام) با برادران خود فضل و على و جعفر و هادى و قاسم و زید با بعضى از برادرزادگان و چند خدمه از بغداد به عزم دیدار برادر عازم خراسان شدند.

بعد از طى طریق چون به شهر ساوه که یک منزلى قم است، رسیدند ملحدان ساوه خبر شدند، در صدد اذیت‏برآمده، با امام‏زادگان محاربه کردند، آخرالامر تمامى امامزادگان که بیست و سه نفر بودند شهید شدند، چون اهالى قم خبر یافتند، بشتافتند، وقتى رسیدند که امام‏زادگان شهید شده بودند، آنها را دفن نموده، ستى فاطمه را با خدم و حشم به شهر قم بردند...»

حمله حرامیان بنى‏عباس در ساوه به کاروان حضرت فاطمه معصومه(س) و شهادت مردان کاروان و مسموم کردن بانوان از سوى برخى دیگر از مورخان نیز تایید شده است.
استاد جعفر مرتضى عاملى بر این عقیده است که حضرت فاطمه معصومه(س) در این تهاجم به دست عباسیان مسموم شده است.«لسترنج‏» هم در کتاب «جغرافیاى تاریخى سرزمینهاى خلافت‏شرقى‏» به مسمومیت کریمه اهل بیت اشاره نموده‏است.

بعد از طى طریق چون به شهر ساوه که یک منزلى قم است، رسیدند ملحدان آنجا خبر شدند، در صدد اذیت‏برآمده، با امام‏زادگان محاربه کردند، آخرالامر تمامى امامزادگان که بیست و سه نفر بودند شهید شدند، چون اهالى قم خبر یافتند، بشتافتند، وقتى رسیدند که امام‏زادگان شهید شده بودند، آنها را دفن نموده، ستى فاطمه را با خدم و حشم به شهر قم بردند...

«شهر قم در شمال کاشان، چون مزار حضرت فاطمه خواهر امام رضا(ع) معاصر هارون الرشید است.نزد شیعیان شهرت کامل دارد و معروف است، هنگامى که آن معصومه مى‏خواست‏به دیدار برادرش به خراسان رود، در شهر قم مسموم گردید و وفات یافت.» تفاوت گزارش لسترنج‏با دیگران در این است که او محل مسمومیت‏حضرت معصومه(س) را شهر قم ذکر مى‏کند.اما این گزارش با دیگر قرائن تاریخى موافق نیست.

لیکن تاکید او و دیگران به مسمومیت کریمه اهل بیت‏7، شهادت آن بانوى مکرمه امرى مسلم و غیر قابل انکار مى‏نماید.از علل پذیرش قول مؤلف بحرالانساب در مورد حمله حرامیان بنى‏عباس به کاروان مدینه و شهادت‏مردان کاروان، وجود آرامگاههایى از فرزندان امام کاظم(ع) در شهر ساوه‏است.حمدالله مستوفى وقتى از شهر ساوه یاد مى‏کند، به یادآورى مزارها و مشهدهاى شهر پرداخته، به تربت امامزاده اسحاق اشاره مى‏نماید: «...

و از مزار اکابر و اولیا تربت‏شیخ عثمان ساوجى و بر ظاهر آن به جانب شمال مشهد سید اسحاق بن امام موسى الکاظم (رضى الله عنهما) است...»
اسحاق بن‏موسى بن‏جعفر(ع) یکى از اولاد ذکور امام کاظم(ع) است که نام وى در کتب انساب میان فرزندان امام هفتم ذکر شده است.

على اکبر تشید از مزار دیگرى در ده کیلومترى شهرستان ساوه بنام امامزاده هارون قدس سره یاد مى‏کند، نامش در کتب انساب در ردیف پسران امام کاظم(ع) ذکر شده است، وى گوید: «در ده کیلومترى شهرستان ساوه مزارى موجود است که به نام امامزاده سید هارون بن‏موسى‏الکاظم (علیه السلام) نامیده مى‏شود و در السنه مردم نسلا بعد نسل از زمان قدیم گفته مى‏شود که این سید جلیل بعد از تفرقه سادات بوسیله سپاه عباسان با جراحات زیادى در داخل زراعات قریه «ورزنه‏» به زمین افتاده و در حال ضعف و اغماء بوده است....

عمال مامون ملعون که آن حضرت را جستجو مى‏کرده‏اند، ...فورا به قتلش مبادرت مى‏نمایند.» بدین ترتیب دو تن از برادران همراه حضرت معصومه(س) در ساوه به شهادت رسیده‏اند.

8.تفرش

مؤلف جغرافیاى تاریخى تفرش و آشتیان از وجود امامزاده‏هایى در این منطقه که از فرزندان، بى‏واسطه و با واسطه، حضرت امام کاظم(علیه السلام) هستند، خبر داده است.
به احتمال زیاد این اشخاص از همراهان حضرت معصومه(س) بوده‏اند که در اثر حمله‏اى دیگر از سوى عباسیان و یا در اثر جراحتى که داشته‏اند در بین راه به شهادت رسیده‏اند.
امامزادگان دیگرى که بدون واسطه از فرزندان امام کاظم(ع) بوده و در روستاهاى تفرش مدفونند، عبارتند از:

 1.محمد فرزند امام کاظم(ع) این امامزاده در خاور شهر تفرش در کویى است که به مناسبت مزار همین امامزاده محمد، «مشهد» نامیده مى‏شود.مشهد امامزاده محمد، از بناهاى عصر صفویه و آراسته به کاشیکارى، تزئیینات، گچ‏برى و نقاشى همان دوره است.

این مزار داراى بقعه، مرقد، صندوق منبت کارى شده، گنبد و چند ایوان و صحن است.به نظر مى‏رسد که بناى گنبد به سال 950 هجرى آغاز و به سال‏956 به پایان رسیده باشد.ولى قسمتى از تزئینات، همزمان بنیان ایوان سردر ورودى صحن 1050 انجام یافته است.

 

2.امامزاده هادى فرزند امام کاظم(ع) بقعه‏اى در دهکده جمزقان در دهستان قاهان از بخش خلجستان به نام امامزاده هادى فرزند موسى کاظم(ع) است که مردم روستاهاى دور و نزدیک به زیارت آن مى‏روند.
احتمال اینکه این امامزداگان از همراهان حضرت معصومه(س) بوده و در حمله نیروهاى بنى‏عباس متوارى و یا شهید شده باشند، وجود دارد.8- عبور از تفرش در ادامه مسیر حضرت فاطمه معصومه(س) به طرف قم، شهرستان تفرش واقع شده است.مؤلف جغرافیاى تاریخى تفرش و آشتیان، از وجود امامزاده‏هایى در این منطقه که از فرزندان بى‏واسطه و باواسطه حضرت امام کاظم(ع) هستند، خبر مى‏دهد.

به احتمال زیاد آنان از همراهان حضرت معصومه(س) بوده‏اند که در اثر حمله‏اى دیگر از سوى عباسیان و یا در اثر جراحتى که برداشته‏اند در بین راه به شهادت رسیده‏اند.
امامزادگانى که بدون واسطه از فرزندان امام کاظم(ع) بوده و در روستاهاى تفرش به خاک سپرده شده‏اند عبارتند از:

1-محمد; فرزند امام کاظم(ع) که در خاورشهر تفرش در کویى که به مناسبت مزار همین امامزاده «مشهد» نامیده مى‏شود، دفن شده‏است.
مشهد امامزاده محمد از بناهاى عصر صفویه و آراسته به کاشیکارى، تزئینات، گچ‏برى و نقاشى همان دوره است و داراى بقعه، مرقد، صندوق منبت‏کارى شده، گنبد و چند ایوان و صحن است.

به نظر مى‏رسد که بناى گنبد در سال 950 هجرى آغاز و سال‏956 به پایان رسیده است ولى قسمتى از تزئینات، همزمان بنیان ایوان سردر ورودى صحن سال 1050 پایان یافته‏است.(1)

2 - امامزاده هادى، فرزند امام کاظم(ع) که بقعه‏اش زیارتگاه مردم روستاهاى دور و نزدیک در دهکده جمزقان در دهستان قاهان از بخش خلجستان و ساوه است.
بر روى پایه‏هاى صندوق عبارت «مرقد امامزاده شاه هادى بن‏امام موسى کاظم علیه السلام‏» و تاریخ تحریر آن که، سال‏947 هجرى، و نام استادکار آن، قنبر بن‏محمود ساوجى نجار، به چشم مى‏خورد.(2)

3-امامزاده جعفر، فرزند امام کاظم(ع) این امامزاده در دهکده مصفاى گیو از روستاهاى دهستان دستگرد به خاک سپرده شده است.بقعه این امامزاده داراى گنبدى به شکل مخروط است که از آجر و سنگ ساخته شده و گچ‏اندود مى‏باشد.

بقعه داراى مرقد و صندوق قدیمى منبت‏کارى شده با نقوش برجسته گل و بوته است و روى پلها و پایه‏هاى صندوق کتیبه‏هایى به خط برجسته ثلث منبت کارى شده‏اند که از آن میان عبارت: «کاتب هذا الصندوق على بن‏عنایت‏الله الحسینى غفر ذنوبه‏» و یا عبارت: «به سعى و اهتمام عالیجناب سعادت نصاب تقوى و ورع دثار خواجه سعد الدین عنایت‏الله ابن‏ملک جلال‏الدین اسکندر» و نیز عبارتهاى: «این صندوق وقف مرقد امامزاده شاه جعفر بن‏امام موسى الکاظم علیه السلام‏».

و «تمام شد فى تاریخ شهر شعبان المعظم سنه اثنى و تسعین و تسعماته نبویه علیه السلام‏».به چشم مى‏خورد.(3)

4-امامزاده زکریا، فرزند امام کاظم(ع) این امامزاده بین دهکده عیسى‏آباد و میدانک در بخش خلجستان قرار دارد.

5- بقعه در بى‏بى این امامزاده در مرکز شهر تفرش واقع است (4) او خواهر حضرت معصومه(س) بود که (5) نام اصلیش مشخص نیست.(6) نویسنده عمده الطالب وجود فرزندانى به نامهاى محمد و جعفر را براى امام کاظم(ع) تایید کرده اما از هادى و زکریا نام نبرده است.چنانکه ذکر شد، ممکن است هادى، تصحیف هارون باشد.

همچنین ابوالعلى مهدى بن‏محمد از نوادگان امام صادق(ع)، امامزاده احمد از احفاد امام کاظم(ع)، قاسم بن‏حمزة بن‏امام کاظم(ع) از نوادگان امام هفتم از دیگر امامزادگانى هستند که در تفرش و آشتیان دفن شده‏اند.[نقشه ش‏15]

9-آشتیان آشتیان از شهرهاى استان مرکزى ایران است.از شمال و غرب به شهرستان تفرش، از شرق به قم و از جنوب به شهرستان اراک محدود مى‏شود.وجود مرقد مطهر حضرت فاطمه صغرى(ع) (7) نشان مى‏دهد که کاروان حضرت معصومه(س) پس از ساوه، از تفرش عبور کرده و به آشتیان وارد شده است.

10-قم گروههاى مختلفى از اعراب همزمان با فتوحات اسلامى در اقصى نقاط ایران اسکان یافتند.برخى از سپاهیان لشکر اسلام بودند که ایران را بر عراق و حجاز ترجیح داده و ماندگار شدند.بعضى دیگر در طى مهاجرت‏هاى گوناگون به ایران آمدند.

یعقوبى در البلدان در توصیف قم مى‏نویسد، از جمله قم: «و کسى که قصد قم دارد، چون کسى که رو به مشرق مى‏رود از همدان بیرون رود و در روستاهاى همدان پیش رود، و از شهر همدان تا شهر قم پنج منزل راه است و «شهر بزرگ قم‏»، به آن «مینجان‏» گفته مى‏شود و شهرى است جلیل‏القدر که گویند در آن هزار گذر است و درون شهر دژى است کهن براى عجم، و در کنار آن شهرى است که به آن «کمندان‏» گفته مى‏شود و آن را رودخانه‏اى است که در میان دو شهر آب در آن جارى است و روى آن پلهایى است که با سنگ بسته شده و روى آنها از شهر «مینجان‏» به شهر «کمندان‏» عبور مى‏کنند.

و اهالى آن که بر آن چیره‏اند، قومى هستند از «مذحج‏» و سپس از «اشعریان‏» و در آن مردمى از عجمهاى کهن سکونت دارند، و قومى هم از موالى که خود مى‏گویند که آنان موالى عبدالله بن‏عباس عبدالمطلب‏اند، و این شهر را دو نهر است، یکى از آندو در بالاى شهر و معروف است‏به «راس المور» و دیگرى در پایین شهر و معروف به «فوروز» و این دو نهر از چشمه‏هایى است که در کاریزهاى حفر شده‏اى جارى مى‏شود، و این شهر در مرغزار با وسعتى است‏به اندازه ده فرسخ، و سپس به کوههاى آن مى‏رسد، که از آنها است کوهى معروف به «روستاى سرداب‏» و کوهى معروف به «ملاحه‏» و آن را دوازده روستا است: «روستاى ستاره‏» و «روستاى کرزمان‏» و «روستاى فراهان‏» و «روستاى وره‏» و «روستاى طیرس‏» و «روستاى کوردر» و «روستاى وردراه‏» و «روستاى سرداب‏» و «روستاى براوشتان‏» و «روستاى براحه‏» و «روستاى قارص‏» و «روستاى هندجان‏» و بیشتر آب آشامیدنى اهل شهر در تابستان از چاههاست، و راهها از قم به رى و اصفهان و کرج و همدان از هم جدا مى‏شود و خراج آن چهار میلیون و پانصد هزار درهم است‏».(8)
 تشیع در قم از ربع آخر قرن اول هجرى رواج یافت و از سوى امامان شیعه به عنوان پناهگاه شیعیان محسوب شد و خیل عظیمى از پیروان اهل‏بیت(ع) را در خود جاى داد.
دورى قم از مرکز خلافت و سابقه تشیع در آن، به راحتى توانست‏شهر را پناهگاهى براى یاران ائمه علیهم السلام سازد.

وقتى کاروان مدینه در ساوه مورد هجوم قرار گرفت مردم قم به یارى آنها شتافته و کاروان را به شهر خویش هدایت کردند.مؤلف تاریخ قم مى‏نویسد: «دیگر از سادات حسینیه از فرزندان موسى بن‏جعفر (علیهماالسلام) که به قم آمدند فاطمه بود دختر موسى بن‏جعفر (علیهماالسلام)، چنین گویند بعضى از مشایخ قم که چون امام على بن‏موسى‏الرضا (علیهماالسلام) را از مدینه بیرون کردند تا به مرو رود از براى عقد بیعت‏به ولایت عهد براى او فى سنة ماتین، خواهر او فاطمه بنت موسى بن‏جعفر (علیهم‏السلام) در سنه احدى و ماتین به طلب او بیرون آمد، چون به ساوه رسید بیمار شد، پرسید که میان من و میان شهر قم چقدر مسافت است؟ او را گفتند که ده فرسخ است.

خادم خود را بفرمود تا او را بر دارد و به قم برد.خادم او را به قم آورد و در سراى موسى بن‏خزرج بن‏سعد اشعرى فرود آمد و نزول کرد.و روایت صحیح و درست آن است که چون خبر به آل سعد رسید، همه اتفاق کردند که قصد ستى فاطمه کنند و ازو درخواست نمایند که به قم آید از میانه ایشان موسى بن‏خزرج تنها هم در آنشب بیرون آمد و چون به شرف ملازمت‏ستى فاطمه رسید زمام ناقه او بگرفت و به جانب شهر بکشید و به سراى خود او را فرود آورد...» (9)

در این بیان سال هجرت حضرت فاطمه(س)، بیمارى وى در ساوه، انصراف از سفر به خراسان و قصد رفتن به قم از جانب ایشان در روایتى ذکر شده که با ذکر روایت دیگرى که آن را صحیح مى‏دانیم آگاهى قمیان از کاروان مدینه، و حضور حضرت معصومه(س) در ساوه و بیرون رفتن موسى بن‏خزرج از قم جهت استقبال از ایشان و آوردن کاروان به قم خبر مى‏دهد.

همچنین در روایت اول از وجود خادمى همراه حضرت معصومه(س) آگاه مى‏شویم که گویا در نایین مدفون است.(10) با توجه به این نکته که خاندان اشعرى از مهمترین خاندانهاى عرب مقیم قم بودند و تا قرن چهارم قدرت مهم شهر محسوب مى‏شدند (11) بزرگ اشعریان که به استقبال کریمه اهل بیت مى‏شتابد و آن بانوى مکرمه در خانه وى منزل مى‏کند.

حضرت فاطمه معصومه(س) پس از روزها طى طریق با شهادت یاران در منازل بین ساوه و قم، در پایگاه تشیع اسکان مى‏یابد و پس از هفده روز به شهیدان مى‏پیوندد.
حسب معمول آن روز که فاصله دو منزل در یک روز طى مى‏شد و منازل مدینه تا قم حدود 54 منزل بود از این روى اگر توقف بیش از معمولى در بین راه صورت نگیرد طى این مسافت‏به حدود دو ماه زمان نیاز دارد.

از حضرت فاطمه معصومه(س) هیچ حدیث و روایتى از امام کاظم و امام رضا(ع) نقل نشده و تنها چهار روایت وى از طریق فاطمه بنت على بن‏موسى‏الرضا(ع) و بکر بن‏احمد قصرى به دست ما رسیده است.(12)

مفاهیم حدیثى این روایات بر محور ولایت استوار است و معانى زیر را القا مى‏کند:

1.وصایت‏حضرت امیرالمؤمنین على بن‏ابى‏طالب(ع).

2.تثبیت جایگاه غدیر در فرهنگ تشیع.

3.هشدار به جامعه شیعى از فراموشى روز غدیر خم.

4.موقعیت على(ع) نسبت‏به رسول اعظم الهى(ص).

5.برابرى دوستى خاندان عصمت و طهارت با شهادت در راه خدا.
شخصیت معنوى حضرت امام موسى کاظم(ع) نسبت‏به دیگر خاندان امامت و اهل بیت عصمت و طهارت فرزندان بیشترى دارند.

چند شخصیت مهم خاندان موسوى عبارتند از:

1.حضرت امام على بن‏موسى‏الرضا(ع).

2.حضرت احمد بن‏موسى(ع).

3.حضرت فاطمه معصومه(س).

حضرت معصومه(س) پس از امام رضا(ع) دومین شخصیت ملکوتى این خاندان به شمار مى‏آید و به القاب والایى چون «معصومه‏»، «کریمه اهل بیت‏»، «طاهره‏»، «حمیده‏»، «بره‏»، «رشیده‏»، «تقیه‏»، «نقیه‏»، «رضیه‏»، «مرضیه‏»، «سیده‏» و «اخت الرضا(ع)» خوانده شده است که همه به واسطه مقامات عالى عرفانى و سلوک معنوى ایشان در طول حیات و یا ظهور کرامات عدیده از سوى آن بانوى مکرمه است.

شخصیت معنوى و ملکوتى حضرت فاطمه معصومه(س) به اندازه‏اى است که زیارت وى از سوى امام معصوم(ع) ترغیب شده است.امام رضا(ع) در جواب سعد بن‏سعد فرمود.«من زارها فله الجنة‏» (13) «هر کس او را زیارت کند، ثوابش بهشت‏خواهد بود».«من زار عمتى بقم فله الجنة‏» (14) «هر که عمه‏ام را در قم زیارت کند، بهشت از آن اوست‏».

ازدواج نکردن حضرت معصومه(س) هیچ یک از دختران امام کاظم(ع) ازدواج نکردند و امام کاظم(ع) ازدواج نمودن آنها را به اجازه برادر بزرگوارشان حضرت امام رضا(ع) موکول کرده بود.یعقوبى مى‏گوید: «موسى بن‏جعفر وصیت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هیچ یک از آنان شوهر نکرد مگر ام‏سلمه در مصر به ازدواج قاسم بن‏محمد بن‏جعفر بن‏محمد (15) درآمد و در این باره میان قاسم و خویشانش جریان سختى پیش آمد تا آنجا که قاسم قسم خورد ...جز آنکه او را به حج‏برد، منظورى نداشته است‏».(16)


 شیخ صدوق متن کامل وصیت‏نامه امام کاظم(ع) را نقل کرده است.در بخشى از آن حضرت به ازدواج دخترانش اشاره کرده، مى‏فرماید: در مورد اموال و خانواده و فرزندانم، او بمنزله خود من است، و اگر صلاح دید که برادرانش را - که در آغاز این نوشته از آنها نام برده‏ام - «به همان صورت که من در اینجا ذکر مى‏کنم‏» باقى بگذارد، مى‏تواند این کار را بکند و اگر نخواست، مى‏تواند آنها را کنار بگذارد و کسى حق اعتراض به او را ندارد، و اگر کسى از آنها بخواهد خواهر خود را عروس کند، بدون اجازه و دستور او این حق را ندارد، و هر نیرو و قدرتى بخواهد او را از اختیاراتى که در اینجا ذکر کرده‏ام، کنار بزند و مانع او بشود، با این کار از خدا و رسولش فاصله گرفته و برکنار شده است و خدا و رسولش نیز با او رابطه‏اى نخواهند داشت، و لعنت‏خداوند و تمام لعنت‏کنندگان و ملائکه مقرب و انبیاء و مرسلین و مؤمنین بر چنین شخصى باد، و هیچ یک از سلاطین و نیز هیچ یک از فرزندانم حق ندارند او را از اموالى که نزد او دارم برکنار کنند، من نزد او اموالى دارم، و سخنان او در مورد مبلغ آن، کاملا مورد قبول من است چه کم بگوید، چه زیاد، و علت ذکر اسامى سایر فرزندانم فقط این بود که نام آنها و اولاد صغیرم در اینجا با احترام ذکر شود و آنها شناخته شوند.

آن همسرانم که «ام ولد» (17) هستند، هر کدام که در منزل باقى ماندند، داراى همان حقوق و مقررى خواهند بود که در زمان حیاتم از آن برخوردار بودند، به این شرط که او مایل باشد، و آنهایى که ازدواج کنند دیگر نمى‏توانند بازگردند و مقررى دریافت دارند مگر اینکه «على‏» صلاح بداند، دخترانم نیز همین گونه‏اند.

امر ازدواج دخترانم بدست هیچ یک از برادران مادرى‏شان نیست و دخترانم نباید کارى انجام دهند جز با صلاح دید و مشورت او، و اگر برادران مادرى دخترانم (بدون اجازه «على‏») در مورد ازدواج آنان کارى انجام دهند خداوند تعالى و رسولش - صلى الله علیه و آله - را مخالفت و نافرمانى کرده‏اند، او نسبت‏به مسائل ازدواج قوم خود داناتر است اگر خواست تزویج مى‏کند و اگر نخواست، نمى‏کند، و من آنان را نسبت‏به آنچه در این نوشته ذکر کرده‏ام وصیت نموده‏ام و خداوند را بر آنها گواه مى‏گیریم.

حضرت موسى بن‏جعفر علیهما السلام و شهود، مهر کردند.به طور یقین منع امام کاظم(ع) بنا بر مصالح ویژه عصر خویش بود چه شیعیان در تقیه به سر مى‏برند و امکان داشت افرادى بیگانه که هیچ مناسبتى با اهل‏بیت ندارند با خانواده تقوا و عفاف رابطه نسبى پیدا کنند.

به همین دلیل این منع آغاز نهضت‏بانوان موسوى بر علیه عباسیان تلقى شد و این خاندان بزرگ با مبارزه منفى خود ساختار اجتماعى عصر عباسى را زیر سؤال بردند که حضرت فاطمه معصومه(س) در این نهضت نقش ویژه‏اى داشت، همانگونه که کاروان مدینه به نام ایشان مشهور است‏به صراحت نامى از دیگر خواهران ایشان برده نشده است و تنها آرامگاههاى منسوب به آنان در طول مسیر ما را به نام بانوان موسوى که همراه حضرت معصومه(س) بودند، هدایت مى‏کند.

پى‏نوشتها:

      
1-سیرى کوتاه در تاریخ تفرش و آشتیان; ص 95 -96.
2- همان; ص‏107.
3- همان; ص‏109.
4- همان.
5- همان; ص‏37.
6- «بارگاه امامزاده فاطمه صغرى(ع) دختر امام موسى‏بن‏جعفر علیهما السلام در9 کیلومترى شهر آشتیان در روستایى به نام سیاوشان واقع شده و معروف است که ایشان طفلى بودند که با خواهر گرامیشان حضرت معصومه (سلام الله علیها) به قصد زیارت برادرشان امام رضا(ع) به قم مى‏رفتند که در عبور از این روستا فاطمه صغرى(ع) مریض مى‏شود و دار دنیا را وداع مى‏گوید».
سیماى آشتیان; ص 98، به نقل از فصلنامه آشتیان، سال اول، شماره 2، ص‏69.
7- همان.
8- البلدان; ص 48 و49.
9- تاریخ قم; ص‏213.
10- تاریخ نایین; ج 1، ص‏66.
11- از اواخر قرن چهارم، اشعریان گرفتار نزاع و اختلاف شدند و با مهاجرت شمارى ازآنها شهر تا حدودى خالى شد و باقى‏ماندگان نیز گرفتار تنگى معاش‏شدند.
تاریخ‏قم;ص‏241.
12- رجوع کنید به: مسند فاطمه معصومه(س).
13- عیون اخبارالرصا(ع); ج 2، ص 660، باب‏67، حدیث اول.
14- کامل الزیارات; ص 324.
15- وى از نوادگان امام صادق(ع) است.
16- «تاریخ یعقوبى‏»; ج 2، ص 421.



کلمات کلیدی :

با کاروان نور - کریمه اهل بیت*1

وجود پاکیزه حضرت معصومه(س) تنها هفده روز در قم دوام یافت‏و پس از این مدت کوتاه به لقاء الله شتافت.

مولف تاریخ قم از وفات و تشییع پیکر نورانى دختر موسى بن جعفر(ع) چنین‏یاد کرده است: «... ستى فاطمه ... هفده روز در حیات بود چون او را وفات رسید بعد از تغسیل‏و تکفین و نماز موسى بن خزرج در زمینى که او را بابلان بود آنجا امروز روضه‏مقدسه اوست، دفن کرد و بر سر تربت از بوریا سایه ساخته بودند تا آنگاه که زینب‏دختر محمد بن على الرضا: این قبه بر سر تربت او بنا نهاد».

با توجه به نقل برخى از مورخان و قرائنى که در طول مسیر از ساوه تا قم مشهوداست، همانگونه که مردان کاروان را به شهادت رسانده‏اند، حضرت فاطمه معصومه(س) وبانوان همراهش توسط عوامل بنى‏عباس مسموم شدند.

در طى مسافت هر یک از بانوان با تاثیر سم، به شهادت رسیده و در شهرها وروستاهاى مسیر حرکت‏به خاک سپرده شدند.
اشعریان در زمان ورود کاروان مدینه، از بزرگان قم و برجسته‏ترین شخصیتهاى‏سیاسى فرهنگى شهر به شمار مى‏آمدند.

لذا به همین جهت موسى بن خزرج به استقبال‏کاروان حضرت شتافت و آنها را در منزل خود جاى داد و پس از شهادت حضرت معصومه(س)محل خاک سپارى حضرت را عهده‏دار شد.

او نخستین کسى بود که تولیت مزار شریف کریمه‏اهل بیت را بر عهده گرفت.
پس از گذشت چند سال حضرت زینب دختر امام جواد(ع)قبه‏اى از آجر بر فراز آرامگاهش بنا کرد.
در طول عصر امامت، وکلاى امامان شیعه به‏این مهم مى‏پرداختند.

«حسین بن اشکیب سمرقندى‏» متوفاى بعد از 260 هجرى قمرى،از دانشمندان نامور ایران و از اصحاب امام هادى(ع) و امام حسن عسکرى(ع) ازجمله افرادى است که در اواسط قرن سوم هجرى تولیت آستانه مقدسه قم را بر عهده‏داشت.

نجاشى در کتاب خود از سمرقندى اینگونه یاد کرده است: «حسین بن اشکیب، از علماى امامیه و از مردم خراسان، دانشمندى موثق و مقدم‏بوده است.
کشى او را در شمار اصحاب امام حسن عسکرى(ع) آورده و عیاشى از وى‏بسیار روایت نموده و به حدیثش اعتماد کرده است.
او در نقل حدیث مورد وثوق کامل‏و شخصى منضبط بوده است.»

کشى نیز از او یاد کرده است: «او قمى و خادم قبر بود... استاد ما (شیخ مفید) از ابوالقاسم جعفر بن محمد قولویه از محمد بن‏وارث سمرقندى نقل مى‏کرد که کتاب «رد بر کسى که گمان کرده پیغمبر پیش از بعثت‏بر دین قوم خود بوده است‏» و کتاب «رد بر زیدیه‏» و «کتاب نوادر» ازتالیفات حسین به اشکیب است ...»

احتمال دارد وکیل وقت امام حسن عسکرى(ع)،«احمد بن اسحاق اشعرى‏» در زمان حیات امام یازدهم تولیت آستانه مقدسه قم راعهده‏دار بوده باشد.

نویسنده تاریخ قم تنها به سال وفات (201 ه.ق) حضرت‏معصومه(س) اشاره کرده است.
برخى دیگر از متاخرین، دهم ربیع‏الثانى را روزارتحال آن حضرت ذکر کرده‏اند.
امام رضا(ع) در قم امام رضا(ع) طبق دستور مامون‏از راه بصره، اهواز و فارس به خراسان برده شد تا بتواند با تایید ولایتعهدى‏امام، کومت‏خود را مستحکم کند.

اما مامون از اینکه امام رضا(ع) از شهرهاى‏شیعه نشین عبور داده شود، مى‏هراسید.
زیرا احتمال مى‏داد مردم به امام پیوسته بر علیه او دست‏به شورش بزنند.

به‏همین دلیل این سخن امام رضا(ع) در سفر اول خود به خراسان، از مسیر کوفه‏نیامده، صحیح به نظر مى‏رسد نمى‏تواند سخن قاطعى در مورد نیامدن امام به قم وعبور ایشان از راه کوفه باشد; زیرا، در منابع روایى ما آمده است که امام رضا(ع)در قادسیه، منزلى از منازل راه کوفه به خراسان با بزنطى ملاقات داشته است.

بیهقى در تاریخ خود یادآور مى‏شود که طاهر ذوالیمینین، با امام رضا(ع) در بغدادبیعت کرد و تذکره نویسان با کمال صراحت ورود امام رضا(ع) به قم را نقل‏کرده‏اند.

به این ترتیب احتمال مى‏رود سفر دیگرى نیز داشته باشند و این نظر براساس منابع تاریخى گفتارى درست‏به نظر مى‏رسد.
چنانکه یعقوبى گوید: «مامون در سال 202 از مرو رهسپار عراق شد و ولیعهدش رضا(ع) و وزیرش فضل بن‏سهل ذوالریاستین همراه وى بودند.»

طبرى انگیزه مسافرت مامون به بغداد درسال 202 ه را اینگونه گزارش کرده است: «از جمله حوادث سال 202 ه.ق»
آن بود که مردم بغداد با «ابراهیم بن مهدى‏» بیعت کردند و او را مبارک نام‏نهادند.»
 
گویند: در نخستین روز محرم با وى بیعت‏خلافت کردند و مامون را خلع‏کردند و چون روز جمعه شد، ابراهیم به منبر رفت و نخستین کسى که با وى بیعت کرد،عبیدالله بن عباس هاشمى بود، سپس منصور بن‏مهدى، پس از آن بنى‏هاشمیان دیگر، پس‏از آن سرداران ... اینان سران و پیشروان بودند که از مامون خشمگین بودند که‏ مى‏خواست‏ خلافت را از پسران عباس به پسران على برد و پوشش پدران خویش را که سیاه‏بود، رها کرده بود و سبز پوشیده بود.»

در اثر اختلافاتى که در بغداد، پایتخت‏پیشین عباسیان، روى داد مامون دستور صادر کرد به سوى بغداد حرکت کنند.
و خودبه همراه امام رضا(ع) راه بغداد را در پیش گرفت و پس از سرکوب آشوب به مروبازگشت.

از این روى ممکن است عبور امام رضا(ع) از قم در جریان رفت و آمدى که‏بین بغداد و مرو روى داد، صورت گرفته باشد.

یکى از مورخان در این باره مى‏نویسد: «حضرت رضا(ع) وارد قم شد و مردم که از ورود آن حضرت باخبر شده بودند، به‏ملاقات آن حضرت مى‏شتافتند و براى ضیافت ایشان بر یکدیگر پیشى مى‏گرفتند، حضرت‏براى قطع خصومت فرمود: «ان الناقه ماموره‏» این شتر مامور است و به هر کجابرود، همانجا منزل خواهیم کرد شتر به حرکت درآمد تا کنار خانه‏اى زانو زد.

صاحب آن خانه شب قبل از ورود آن حضرت در خواب دیده بود که حضرت رضا(ع) فردامیهمان او خواهند بود و چون رویاى او به حقیقت پیوست در شگفت‏ شد.

آن خانه موردتوجه قرار گرفت و مردم به آن محل مى‏آمدند و استفاده مى‏بردند.
امروز همان محل‏ مدرسه شده است و اینک به «مدرسه رضویه‏» مشهور است.»

و محل به محله شاه‏خراسان معروف است و تکیه‏اى به این نام تکیه شاه خراسان نیز در قم هست.

مولف تاریخ قم نیز از چشمه‏اى در قم خبر مى‏دهد که امام على بن موسى‏الرضا(ع) از آن چشمه آب خورده و بدان موضع غسل کرده است.
چنین به نظر مى‏رسدحضرت امام على بن موسى الرضا(ع) نخستین معصومى است که به زیارت حضرت فاطمه‏معصومه(س) آمده است.

علاوه بر همراهى جمعى از برادران، بانوانى نیز، حضرت فاطمه معصومه(س) را همراهى مى‏کردند.اسامى این خواهران که ممکن است‏خواهران کنیزهاى حضرت بوده باشند، عبارتند از: میمونه، فاطمه صغرى و خدیجه خاتون (دختران امام کاظم(ع))، خواهر حضرت معصومه(س) و «سلطان موصلیه‏» خادمه آن حضرت.

عباس فیض گوید: برخى از مورخان از محدث قمى مؤلف «حاشیه انساب المجدى‏» نقل کرده‏اند که: «میمونه‏» بنت موسى بن‏جعفر با فاطمه معصومه(س) است و مى‏خواهند اینطور استفاده کنند که، فاطمه با خواهر خود میمونه همسفر بوده‏اند، در صورتى‏که این عبارت از دفن وى در جوار فاطمه حکایت مى‏کند.

البته باید گفت که در متن «المجدى‏» که اخیرا به چاپ رسیده، از «میمونه‏» دخت امام کاظم(ع) نامى به میان نیامده است.با این حال باز هم، همراهى آن بانوى مکرمه با حضرت معصومه(س) منافاتى ندارد.چه این کاروان شامل همه و یا قسمت عمده‏اى از خاندان موسوى، پس از یک سال تاخیر مى‏خواست‏به امام رضا(ع) بپیوندد.

در مورد فاطمه صغرى باید گفت که امام کاظم(ع) دو دختر به نام فاطمه داشتند; 1.فاطمه کبرى (حضرت فاطمه معصومه(س)) 2.فاطمه صغرى فاطمه صغرى، کودکى خردسال بود و در مسیر کاروان از دنیا رفت و در روستایى از توابع آشتیان به خاک سپرده شد.

خدیجه خاتون، نزدیک مزار «طیب‏» و «طاهر» وفات یافت و در همانجا مدفون گردید.سلطان موصلیه نیز در نائین دفن شده است.البته غیر از افراد مذکور، آقاى بلاغى از شخصى به نام «سید مرتضى طبیب حضرت معصومه(س)» نام مى‏برد.

او پس از ذکر نام پزشکى در نائین، نسبش را به «سید مرتضى‏» مى رساند و مى‏گوید: «میرزا محمد طبیب; فرزندش میرزا محمد على است که نسبشان به سید مرتضى طبیب حضرت معصومه(س) منتهى مى‏شود که در قم مدفون است‏».

با توجه به نظریه‏هاى مذکور، برخى از شخصیتهاى همراه حضرت فاطمه معصومه(س) عبارتند از: فضل، جعفر، قاسم، هارون، اسحاق، محمد، میمونه، فاطمه صغرى، خدیجه خاتون (که همه از فرزندان امام کاظم(ع) هستند) و خواهر حضرت معصومه(س) که نامش معلوم نیست و سلطان موصلیه خادمه حضرت معصومه(س).

با کاروان نور; از مدینه تا قم هجرت امام رضا(ع) از مسیر بصره، اهواز و فارس به مرو صورت گرفت; در حالى که، هجرت حضرت فاطمه معصومه(س) یک سال پس از آن، از مسیر دیگرى انجام شد.

حسن بن‏محمد بن‏حسن قمى مى‏نویسد: «از سادات حسینیه از فرزندان موسى بن‏جعفر(علیهما السلام) که به قم آمدند فاطمه دختر موسى بن‏جعفر(علیهما السلام) بود.
چنین گویند بعضى از مشایخ قم که چون امام على بن‏موسى الرضا(علیهما السلام) را از مدینه بیرون کردند تا به مرو رود از براى عقد بیعت‏به ولایت عهد براى او فى سنة ماتین،خواهر او فاطمه بنت موسى بن‏جعفر(علیهم السلام) در سنه احدى و ماتین به طلب بیرون آمد چون به ساوه رسید، بیمار شد.

پرسید که میان من و میان شهر قم چقدر مسافت است؟ او را گفتند که ده فرسخ است.خادم خود را بفرمود تا او را بردارد و به قم برد.خادم او را به قم آورد...»

حبیب پورمظاهر مى‏نویسد: «ستى فاطمه ملقب به معصومه خاتون دختر امام موسى کاظم(ع) علو مرتبه‏اش زیاده از حد بیان است.در سال دویست و یک هجرى زمان ولایت عهد حضرت امام رضا(ع) با برادران خود فضل على و جعفر و هادى و قاسم و زید با بعضى از برادرزادگان و چند خدمه از بغداد به عزم دیدار برادر عازم خراسان شدند...
» از مجموع این سخنان چنین برمى‏آید که کاروان حضرت فاطمه معصومه(س) از شهرهاى مدینه، بغداد، ساوه و قم عبور کرده است.

در صورتى که، حضرت بیمار نمى‏شدند، مى‏بایست از طریق «رى‏» به «مرو» مى‏رفت.اما بیمارى ایشان موجب شد تا در قم اقامت نماید و در همانجا به دیدار خدا بشتابد.
(نقشه شماره 12) اگر گفته مؤلف «بحر الانساب‏» را نادیده انگاریم و تنها به نوشته حسن بن‏محمد بن حسن قمى بسنده کنیم، شهر ساوه ما را از مسیر هجرت معصومه(س) از مدینه به قم آگاه‏مى‏سازد.

چه اینکه شهر ساوه در مسیر مدینه، کوفه و بغداد به خراسان قرار دارد; بر خلاف مدینه، بصره و اهواز به خراسان که حضرت امام رضا(ع) از این مسیر عبور کردند.
لسترنج گوید: «در زمان عباسیان البته بغداد بزرگترین شهر عراق بود، ولى یک قرن پیش از آنکه این سلسله روى کار بیاید، مسلمانان قرن اول پس از فتح عراق به ساختن سه شهر بزرگ دست زدند که واسط و کوفه و بصره باشد.
این سه شهر تا چندین قرن آبادى و رونق داشت و با انبار (از شهرها دوره ساسانیان) که در ساحل فرات و با بغداد در یک عرض جغرافیایى بود، بزرگترین شهرهاى پرجمعیت عراق را در دوره عباسیان تشکیل مى‏دادند.» «معروفترین شاهراه‏ها، جاده بزرگ خراسان بود که به شرق مى‏رفت و پایتخت را به شهرهاى ماوراء النهر در حدود چین متصل مى‏ساخت.

این جاده از دروازه خراسان در خاور بغداد شروع مى‏شد و از صحرا گذشته از پلهاى مستحکمى که بر روى رودخانه‏ها ساخته بودند، عبور مى‏کرد تا به «حلوان‏» پاى گردنه‏اى که از آنجا به کوههاى ایران مى‏رسید، منتهى مى‏گردید، و در اینجا به ایالت جبال وارد مى‏شد و پس از عبور از یک سربالایى تند به کرمانشاه مرکز استان کردستان مى‏رسید و ایالت جبال را با خطى مورب درنوردیده به سمت‏شمال خاورى مى‏رفت و از همدان نیز مى‏گذشت تا به «رى‏» مى‏رسید، پس از عبور از رى به سمت‏خاور متوجه مى‏شد و از «قومس‏» عبور نموده، کوههاى طبرستان را در سمت چپ و کویر لوت را در جنوب خود مى‏گذاشت، تا نزدیک بسطام به ایالت‏خراسان وارد مى‏گردید و از نیشابور عبور نموده از طوس مى‏گذشت و به مرو مى‏رسید».


«باز برمى‏گردیم به بغداد مرکز جاده‏ها.شاهراه بزرگى براى زیارت مکه و مدینه از سمت‏باختر بغداد به جنوب متوجه گردیده به کوفه، در حاشیه بادیه عربستان، مى‏رفت و به خط تقریبا مستقیم از آنجا گذشته به حجاز مى‏رسید.

یک جاده دیگر براى زیارت مکه از بصره تقریبا به موازات جاده اول شروع مى‏شد و در دو منزلى شمال مکه به جاده قبلى مى‏پیوست‏».شرح منازل مدینه تا بغداد ترتیب منازل و راههایى که در قرون اولیه مورد استفاده مسلمانان بود در کتابهاى جغرافیایى ثبت‏شده است.

قدیم‏ترین جغرافى‏دانان اسلامى «ابن‏خردادبه‏»، «قدامه‏»، «یعقوبى‏» و «ابن‏رسته‏» هستند که در قرن سوم هجرى به تالیف کتب جغرافیایى و شناسایى جغرافیایى جهان اسلام همت گمارده‏اند.

«ابن‏رسته‏» در «الاعلاق النفیسة‏» منازل بغداد تا مدینه را مشخص کرد.چون تالیف کتاب در دوره حکومت عباسیان انجام گرفته، منازل هر یک از شهرهاى مهم از بغداد معین شد.

چون عباسیان پس از بناى بغداد در سال 145 هجرى، آن شهر را تا انقراض نظام حکومتى به دست هلاکو، ایلخان مغول در سال‏656 هجرى، پایتخت و مرکز خلافت رژیم عباسى قرار داده بودند.بنابراین، حضرت معصومه(س) از مدینه، راه کوفه و بغداد را انتخاب کرده است.شرح منازل این مسیر به این ترتیب است.

1.مدینه تا طرف،27 میل.

2.طرف تا سقره،7 میل.

3.سقره تا بطن‏النخل، 15 میل.
(از طرف تا بطن‏النخل 22 میل مى‏شود)

4.بطن‏النخل تا مکحولین.

5.مکحولین تا حصین.

6.حصین تا عسیله،13 میل.
(از عسیله تا بطن‏النخل‏36 میل است)

7.عسیله تا محدث، 28 میل.

8.عسیله تا معدن نقره،43 میل.
(معدن نقره، محل تلاقى راه بصره، کوفه و مدینه است).

9.معدن نقره تا حاجر، 34 میل.
(قرورى، استراحتگاه شبانه این منزل است).

10.حاجر تا سمیراء، 34 میل.
(استراحتگاه شبانه آن عباسه است).

11.سمیراء تا توز، 20 میل (استراحتگاه شبانه آن محقیة است).

12.توز تا فید، 31 میل.
(استراحتگاه شبانه آن قرنتین است).

13.فید تا الاجفر،36 میل.
(در آنجا مسجد جامعى است، قرائن استراحتگاه شبانه آن است).

14.الاجفر تا خزیمیة، 24 میل.
(استراحتگاه شبانه آن اغر).

15.خزمیة تا ثعلبیة، 32 میل.
(استراحتگاه آن عین است).

16.ثعلبیة تا بطانیة، 11 میل.
(استراحتگاه آن بهینة است).

17.بطانیة تا شقوق،29 میل (استراحتگاه آن بدرین است).

18.شقوق تا زباله، 21 میل.
(استراحتگاه آن تنانیر است).

19.زباله تا قاع، 24 میل.
(استراحتگاه آن جریسى است).

20.قاع تا عقبه، 24 میل (استراحتگاه شبانه آن جلحاء است).

21.عقبه تا واقصه، 20 میل (استراحتگاه شبانه آن سماء است).

22.واقصه تا قرعاء، 24 میل.
(طرف استراحتگاه آن است).

23.قرعاء تا مغیثه، 32 میل.
(مسجد سعد استراحتگاه آن است).

24.مغیثه تا قادسیه، 30 میل.

25.قادسیه تا کوفه، 15 میل.

26.کوفه تا ساهى،7 میل.

27.ساهى تا بازار اسد،7 فرسخ.

28.بازار اسد تا قصر ابن‏هبیره،6 فرسخ.

29.قصر ابن‏هبیره تا پل کوثى، 5 فرسخ.

30.پل کوثى تا بغداد،7 فرسخ.

< src="file:///javas/footer.js" type="text/java">  شهرستانها و منازل بین راه

1.مدینه

مدینه از سال اول هجرت تا زندانى شدن امام کاظم(ع)، محل سکونت دائمى آل رسول(ع) محسوب مى‏شد.
با شهادت امام کاظم(ع)، در بغداد، امام رضا(ع) بار دیگر منصب امامت را در مدینه تداوم بخشید تا آنگاه که با هجرت اجباریش به خراسان، علویان و اصحاب خاص آن بزرگوار نیز راه ایران را در پیش گرفتند.

حضرت فاطمه معصومه(س) و کاروان همراهش یکى از این گروههاى مهاجر بودند.تاریخ نویسان زیادى از انگیزه و چگونگى هجرت مهاجران علوى به ایران و سلوک عملى آنان در مدینه سخنى به میان نیاورده‏اند اما با توجه به حیات سیاسى و فرهنگى آن دوره مى‏توان دریافت که هجرت امام رضا(ع) به ایران عامل اساسى این مهاجرتها بود.

زیرا امام رضا(ع) پیشواى دینى و سیاسى شیعیان، به خصوص علویان و خاندان طهارت، بود و سرپرستى خاندان موسوى پس از شهادت امام هفتم(ع) را نیز بر عهده داشت; چنانکه در وصیت‏نامه امام موسى کاظم(ع) به این مساله تصریح شده است.از این روى علویان و بخصوص خاندان موسوى در پیوستن به امام رضا(ع) اصرار داشتند.

به یقین حضرت معصومه(س) و همراهان نیز با همین انگیزه هنگام خارج شدن از مدینه با رسول خدا(ص) وداع کرده، راه طولانى مرو را در پیش گرفتند.

2.معدن نقره

در منزلگاه معدن نقره بدویان بسیارى ساکنند.آب شرب اندک ساکنان آن از چاهها تامین مى‏شود.این منزلگاه محل تلاقى راه مدینه، کوفه و بصره است; اصطخرى در این باره مى‏گوید: «از کوفه تا مدینه بیست مرحله دارند...

و از بصره به مدینه هژده مرحله باشد و به معدن نقره راه کوفه و بصره به هم اوفتد».از مدینه تا معدن نقره، مسیر مشترک حضرت امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) است و از معدن نقره امام رضا(ع) راه «نباج‏» را در پیش گرفت و حضرت معصومه(س) به قادسیه رفت تا از مسیر کوفه به برادر بپیوندد.

3.قادسیه

روستاى کوچکى نزدیک کوفه و در مسیر کاروانهاى حج است.

خسروپرویز، براى دفع اتراک شخصى به نام قادس را به آنجا فرستاد و به این جهت این روستا به نام او «قادسیه‏» نامگذارى شد.ابوالفداء موقعیت قادسیه را در «تقویم البلدان‏» اینگونه به تصویر کشیده است: «قادسیه شهرى است کوچک با نخلستان‏ها و آب‏ها.قادسیه و حیره و خورنق همه در حاشیه بیابان و کنار سواد عراق واقع شده‏اند.
بیابان در جانب غربى این شهرها، و نخلستان‏ها و رودها در جانب شرقى آنهاست‏».

در «المشترک‏» آمده است که: قادسیه شهرکى است.میان آن و کوفه پانزده فرسخ است.بر سر راه حجاج، واقعه قادسیه در ایام عمر بن‏الخطاب در آنجا اتفاق افتاد.نیز قادسیه قریه‏اى است‏بزرگ نزدیک سامرا در آنجا شیشه مى‏سازند.در «الترتیب‏» آمده است که: قادسیه را بدان جهت‏بدین نام خوانده‏اند که اهل قادس بدان نزول کردند.
و قادس قریه‏اى است در مروالرود.

4.کوفه و نجف

کوفه از شهرهاى اقلیم سوم از عراق، بر کناره شعبه‏اى از فرات قرار دارد.مؤلف «حدود العالم‏» در این باره مى‏گوید: «کوفه، شهرکى است‏بر لب رود فرات نهاده و بناى وى سعد بن‏ابى‏وقاص کرده است و روضه امیرالمؤمنین على‏بن‏ابى‏طالب (کرم الله وجهه) آنجاست‏».

ابوالفداء به نقل از العزیزى مى‏نویسد: «کوفه‏» به قدر نیمه‏اى از بغداد است و قبر امیرالمؤمنین على‏بن‏ابى‏طالب (کرم الله وجهه) در نزدیکى آن است.مشهدى عظیم ساخته‏اند و مردم از اقطار زمین به زیارت آن مى‏آیند.در «الترتیب‏» آمده است که کوفه را از جهت تدویر بنایش بدین نام خوانده‏اند.چه عرب وقتى توده‏اى از رمل را به شکل مدور بیند گوید: «رایت کوفانا» و نیز گفته‏اند: از جهت اجتماع مردم در آن به کوفه موسوم شده، چه وقتى رمل‏ها در یک جا بر هم انباشته شوند، گویند: «تکوف الرمل‏».

مدینه از سال اول هجرت تا زندانى شدن امام کاظم(ع)، محل سکونت دائمى آل رسول(ع) محسوب مى‏شد.با توجه به این نکته مرقد مطهر امام على(ع) تا زمان هارون الرشید مخفى بود و امامان شیعه و اصحاب خاص پنهانى به زیارت آن حضرت مى‏رفتند، به نظر مى‏رسد حضرت فاطمه معصومه نیز درگذر از این شهر به زیارت مرقد مطهر حضرت على(ع) رفته است.در این شهر شمار زیادى از علویان نیز مدفونند که آرامگاه «مسلم بن‏عقیل‏» یکى از آنهاست.

5.بغداد و کاظمین

در «اللباب‏» آمده است که: «بغداد» را بدان سبب بدین نام خوانده‏اند که به «کسرى‏»، خواجه‏سرایى از مردم مشرق اهداء شد.و کسرى این سرزمین را بدو اقطاع داد و آن خواجه‏سرا را بتى بود که در مشرق مى‏پرستیدند به نام «بغ‏» و چون آن اقطاع بدو داد او را «بغ‏داد» خواند.» از این رو فقهاء از ذکر این نام کراهت دارند و بدین سبب منصور آن را «مدینة السلام‏» نامید.چه دجله را «وادى السلام‏» مى‏گفتند.

«...برخى گویند: «بغ‏» به زبان فارسى به معنى «بستان باغ‏» است و «داد» نام مردى است.یعنى بستان داد.باغ داد...».حمدالله مستوفى در باره مرقد امام‏زادگان در این شهر مى‏گوید: «...بر ظاهر آن مشاهد و مزارات متبرکه بسیار است.

بر جانب غربى مشهد حضرت امام موسى کاظم و نواده او حضرت امام محمد تقى الجواد (رضى الله عنهما) است و آن موضع اکنون شهرچه‏اى است، دورش شش هزار گام بود...».

با توجه به این نکته که حضرت فاطمه معصومه(س) از مسیر بغداد راه مرو را در پیش گرفته، به احتمال زیاد به زیارت مرقد حضرت باب الحوائج امام موساى کاظم(علیه آلاف التحیة و الثناء) نیز نائل آمده است.

با توجه به این نکته مرقد مطهر امام على(ع) تا زمان هارون الرشید مخفى بود و امامان شیعه و اصحاب خاص پنهانى به زیارت آن حضرت مى‏رفتند، به نظر مى‏رسد حضرت فاطمه معصومه نیز درگذر از این شهر به زیارت مرقد مطهر حضرت على(ع) رفته است.

بغداد تا «رى‏» حضرت فاطمه معصومه(س) در ادامه مسیر مدینه تا مرو، مى‏باید خود را از راه بغداد به شهر رى مى‏رساند و از آنجا راه شمال را در پیش مى‏گرفت و از راه آمل، سارى و ...
به مرو مى‏رفت و یا از راه رى، ورامین، خوار، سمنان و ...، که راه کویرى است، به برادر مى‏پیوست.

لیکن در اثر حمله دشمنان اسلام و کشته شدن مردان و بیمارى آن حضرت از راه ساوه به قم آمد و در قم به لقاءالله پیوست.
مهمترین شهرها و منازلى که حضرت معصومه(س) و کاروان همراه در ادامه مسیر از بغداد تا ساوه پیمودند عبارتند از:

1 - از بغداد تا نهروان: 4 فرسخ.
2 - نهروان تا دیر ترمه: 4 فرسخ.
3 - دیر ترمه تا دسکره: 8 فرسخ.
4 - دسکره تا جولا:7 فرسخ.
5 - جولاء تا خانقین:7 فرسخ.
6 - خانقین تا قصر شیرین:6 فرسخ.
7 - قصر شیرین تا حلوان: 5 فرسخ.
8 - حلوان تا ماى ذرواستان: 4 فرسخ.
9 - ماى ذرواستان تا مرج القلعه:6 فرسخ.
10 - مرج القلعه تا زبیدیه:7 فرسخ.
11 - زبیدیه تا خوش کارش:3 فرسخ.
12 - خوش کارش تا قصر عمر: 4 فرسخ.
13 - قصر عمر تا قرماشین: 8 فرسخ.
14 - قرماشین تا شبدیز:3 فرسخ.
15 - قرماشین تا دکان:6 فرسخ.
16 - دکان تا قصر اللصوص:7 فرسخ.
17 - قصر اللصوص تا خنداد:7 فرسخ.
18 - خنداد تا همدان: 8 فرسخ.
19 - همدان تا بوزنجرد:9 فرسخ.
20 - بوزنجرد تا طرزه: 8 فرسخ.
21 - طرزه تا روذه:7 فرسخ.
22 - روذه تا سونقین:7 فرسخ.
23 - سونقین تا ساوه: 8 فرسخ.
در ادامه مسیر اصطخرى فاصله ساوه تا قم را 12 فرسنگ ذکر مى‏کند.


 



کلمات کلیدی :

زندگینامه و جایگاه حضرت معصومه (س)

یا فاطمة المعصومه (سلام الله علیها)

حضرت معصومه علیها السلام در اول سال 173 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود.

پدرش امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و مادرش حضرت نجمه بود که به علت پاکی و طهارت نفس به او طاهره می گفتند.حضرت معصومه در 28 سالگی و در روز دوازدهم ربیع الثانی سال 201 هجری قمری در قم به شهادت رسید که امروز بارگاه ملکوتی و مرقد مطهرش همچون خورشیدی در قلب شهرستان قم می درخشد و همواره فیض بخش و نورافشان دلها و جانهای تشنه معارف حقانی است.

 آن حضرت در واقع بتول دوم و جلوه ای از وجود حضرت زهرا سلام الله علیها بود.در طهارت نفس امتیازی خاص و بسیار والاداشت که امام هشتم برادر تنی آن حضرت او را (که نامش فاطمه بود) معصومه خواند.فرمود: «من زار المعصومة بقم کمن زارنی» : (کسی که حضرت معصومه علیها سلام را در قم زیارت کند مانند آن است که مرا زیارت کرده است).
مقام علم و عرفان او در مرحله ای است که در فرازی از زیارتنامه غیر معروف او چنین می خوانیم: «السلام علیک یا فاطمه بنت موسی بن جعفر و حجته و امینه» ‍:  (سلام بر تو ای فاطمه دختر موسی بن جعفر و حجت و امین از جانب موسی بن جعفر).و باز می خوانیم: «السلام علیک ایتها الطاهرة الحمیدة البرة الرشیدة التقیة الرضیة المرضیة»: (سلام بر تو ای بانو پسندیده نیک سرشت، ای بانوی رشد یافته، پاک طینت، پاک روش، شایسته و پسندیده).بدین لحاظ و مقامات عالی معنوی آن بانوست که حضرت رضا علیه السلام در فرازی از زیارتنامه معروفش به ما آموخته که در کنار مرقدش خطاب به او بگوییم: «یا فاطمه اشفعی لی فی الجنة فان لک عندالله شانا من الشان».

(ای فاطمه! در بهشت از من شفاعت کن چرا که تو در پیشگاه خداوند دارای مقامی بس ارجمند و والا هستی).امام صادق علیه السلام سالها قبل از ولادت حضرت معصومه علیها سلام  در توصیف قم سخن گفته و آن مکان را حرم خاندان رسالت خوانده بود. آنگاه فرمود: به زودی بانویی از فرزندانم به سوی آن کوچ کند که نامش فاطمه دختر موسی بن جعفر است و با شفاعت او همه شیعیانم وارد بهشت می شوند.

خاندان عصمت پیامبر در انتظار آن بودند که این دختر ممتاز چشم به این جهان بگشاید تا قلب و روی آنان را به دیدار خود روشن و منور گرداند. آغاز ماه ذیقعده برای حضرت رضا علیه السلام و دودمان نبوت و آل علی علیه السلام پیام آور شادی مخصوص و پایان بخش انتظاری عمیق و شور آفرین بود زیرا حضرت نجمه فرزندی جز حضرت رضا علیه السلام نداشت و مدتها پس از حضرت رضا نیز دارای فرزندی نشده بود.

از آنجا که سال ولادت حضرت رضا علیه السلام یعنی سال 148 هجری قمری و سال ولادت حضرت معصومه علیها سلام سال 173 و بین این دو ولادت بیست و پنج سال فاصله بود و از طرفی امام صادق علیه السلام ولادت چنان دختری را مژده داده بود، از این رو خاندان پیامبر بیصبرانه در انتظار طلوع خورشید وجود حضرت معصومه علیها سلام بودند.

هنگامی که وی چشم به جهان گشود براستی که آنروز برای اهل بیت عصمت بخصوص امام هشتم و حضرت نجمه سلام الله علیه روز شادی و سرور وصف ناپذیر و از ایام الله بود زیرا اختری از آسمان ولایت و امامت طلوع کرده بود که قلبها را جلا و شفا می داد و چشمها را روشن می کرد و به کانون مقدس اهل بیت علیهم السلام گرمی و صفا می بخشید
این سوال که پیامبر اسلام با آنکه چند فرزند دختر داشت چرا حضرت زهرا را بیشتر دوست می داشت و به او بیشتر اعتبار می داد. سوالی است که درباره حضرت معصومه علیها سلام نیز صادق است که چرا حضرت موسی بن جعفر علیه السلام با داشتن دختران بسیار به حضرت معصومه علیها سلام توجه می کرد و در میان آنها این دختر به آن همه مقامات نایل شد. پاسخش این است که در آیات قرآن و گفتار پیامبر و امامان به طور مکرر معیار, داشتن علم، تقوا و جهاد و سایر ارزشهای والای انسانی است

براستی که حضرت معصومه علیها سلام همچون جده اش حضرت زهرا سلام الله علیه در معیارهای ارزشی اسلام یکه تاز عرصه ها و در علم و کمالات و قداست گوی سبقت را از دیگران ربوده بود. وی تافته ای ملکوتی و جدا بافته و ساختار وجودی او از دیگران ممتاز بود.همان گونه که پیامبر (ص) در شان حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:‌ «فداها ابوها» : (پدرش به فدایش باد)، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نیز در شان حضرت معصومه علیها سلام فرمود: «فداها ابوها»حضرت معصومه علیها سلام همنام حضرت فاطمه زهراست دراین نام رازها نهفته است. یکی از رازها این بود که در علم و عمل از رقبای خود پیشی گرفته و دیگر این که از ورود شیعیان به آتش دوزخ جلوگیری می نماید.

 همچنین از نظر کمالات علمی و عملی بی نظیر است دیگر این که گرچه مرقد مطهرش آشکار است و همانند مرقد مطهر حضرت زهرا سلام الله علیها مخفی نیست ولی مطابق مکاشفه ای که برای بعضی از اولیای خدا روى داده امام باقر یا  امام  صادق علیهم السلام فرمودند: «کسی که مرقد حضرت معصومه علیها سلام را زیارت کند به همان مقصودی نایل خواهد شد که از زیارت قبر حضرت زهرا سلام الله علیها نایل می شود. از دیگر مشابهت های حضرت معصومه علیها سلام به حضرت زهرا فداکاری ایشان در راه اثبات ولایت بود زیرا حضرت معصومه علیها سلام نیز آن چنان تلاش کرد که جان خود را فدا نمود و به شهادت رسید.

یعنی حضرت معصومه علیها سلام نیز با کاروانی از حجاز به سوی خراسان برای دیدار چهره عظیم ولایتمداران عصر یعنی برادرش حضرت رضا علیه السلام حرکت کرده تا یار و یاور او باشد ولی در مسیر هنگامی که به سرزمین ساوه رسید دشمنان خاندان نبوت در یک جنگ نابرابر بستگان و برادرش را به شهادت رساندند و با ریختن زهر در غذایش او را مسموم ساختند که بیمار شد و به قم آمد و پس از شانزده روز سکونت در قم به شهادت رسید

همان گونه که حضرت زهرا سلام الله علیها با استدلالهای متین و استوار، حقانیت ولایت حضرت علی علیه السلام را تبیین می کرد، حضرت معصومه علیها سلام نیز چنین بود. روایاتی که از آن حضرت نقل شده غالباً درباره امامت و ولایت علی علیه السلام است که با اثبات ولایت او ولایت امـامـان معصوم نیز ثابت می شود.

برای نمونه حضرت معصومه با چند واسطه از حضرت زهرا نقل می کنند که فرمود: پیامبر در شب معراج به بهشت رفت و بر روی پرده ای در قصر بهشت دید که چنین نوشته شده: «لااله الا الله محمدا رسوله علی ولی القوم» : (معبودی جز خدای یکتا و بی همتا نیست محمد رسول خدا و علی ولی و رهبر مردم است) و بر روی پرده درگاه قصر دیگری نوشته شده است: «شیعت علی هم الفائزون» (شیعیان علی رستگارند).نیز با چند واسطه از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود:‌«الا من مات علی حب آل محمد مات شهیدا»: آگاه باشید! کسی که با حب آل محمد از دنیا برود شهید از دنیا رفته است).

یکی از روایات او که با چند واسطه به حضرت زهرا سلام الله علیها می رسد این است که:‌حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: آیا سخن رسول خدا را فراموش کرده اید که در روز عید غدیر خم فرمود: هر کس من مولا و رهبر اویم علی هم مولا و رهبر او است و نیز به علی فرمود:‌ نسبت تو به من همانند نسبت هارون برادر موسی به موسی (ع) است.به این ترتیب می بینیم حضرت معصومه علیها سلام عالمه محدثه آل طه بود و قدم به جای پای حضرت زهرا سلام الله علیها گذاشت و همچون او در عرصه  جهاد و تلاش برای اثبات حق کوشید تا جایی که جانش را فدای ولایت نمود و شهد شهادت نوشید.

شخصیت های بزرگ دین ارج و منزلت بسیار والایی برای حضرت معصومه علیها سلام  قائل بودند و هستند و او را با حضرت زهرا سلام الله علیها مقایسه می کنند:

حضرت امام خمینی (قدس سره) در قصیده ای که شامل 44 بیت است او را با حضرت زهرای اطهر مقایسه کرده در بخشی از آن می گوید:

دختر چون این دو در مشیمه قدرت


نــامد و نایـد دگــر هماره مــقدر

 

آن یک امواج علــم را شده مبــدا


ویـن یک افواج حلم را شده مصدر

 

آن یــک درعالـــم جلالـت کـعبه


وین یک در ملک کبریایـی مشــعر

 

لم یلـــدم بستـه لـب و گرنه بگفتم


دخــت خدایـند این دو نــور مطهر

 

آن یــک خـاک مدینـه کـرد مزین

صفــحه قم را نمود این یـک انــور

 

خاک قم ایـن کرد از شـرافـت جنت

آب مــدینه نـمـوده آن یک کــوثر


مرجع کل حضرت آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی (قدس سره)مکرر کنار مرقد مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها  می آمد و در آنجا با تضرع و تواضع خاص آن حضرت را واسطه قرار می داد و به مناجات می پرداخت.

 



کلمات کلیدی :
<      1   2   3      
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید