سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طرح قرائت دست جمعی حدیث شریف کساء

سلام

السلام علیک ایتها المضطهده المقهوره

فاطمیه حضرت زهرا سلام الله علیها حدیث کساء

 به مناسبت ایام فاطمیه 

دوستانی که مایلند در این ایام قرائت دست جمعی حدیث شریف کساء را داشته باشند در وبلاگ نور اهلبیت(علیه السلام) اعلام آمادگی نمایند.

یا علی

نیت: سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان(عج)

زمان: از (شنبه 2 اردیبهشت ماه) بعد از نماز مغرب و عشاء تا (چهار شنبه 6 اردیبهشت ماه)

شما هم در اطلاع رسانی این طرح کمک کنید.

لبخند رضایت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نصیبتون.

برای مطالعه متن حدیث شریف کساء اینجا کلیک نمایید.

برای شنیدن حدیث شریف کساء با صدای دلنشین مهدی سماواتی اینجا کلیک نمایید.

برطرف شدن غم و غصه ها

برآورده شدن حوائج

حل شدن مشکلات 

وعده پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برای قاری حدیث کساست

قرائت این حدیث کمتر از 10 دقیقه از وقت شما را می گیرد و آخرین دعای مفاتیح الجنان است.

لطفا قسمت نطرات برای ثبت نام اسمتون رو بنویسید تا من اینجا وارد کنم.

نفر اول: مدیر وبلاگ نور اهلبیت(علیه السلام)
نفر دوم: مدیر محترم وبلاگ شاهد http://mkz61.parsiblog.com/
نفر سوم: مدیر محترم وبلاگ خدایا عاقلم فرما http://suluk.parsiblog.com/
نفر چهارم: مدیر محترم وبلاگ شهید شاعری http://shahidshaeri.parsiblog.com/
نفر پنجم: سرکار فاطمه خانم از دوستان دانشکده
نفر ششم: مدیر محترم وبلاگ بید مجنون http://bidemajnooon.parsiblog.com/
نفر هفتم: مدیر محترم وبلاگ خط مقدم http://khatemoqaddam.parsiblog.com/
نفر هشتم:مدیر محترم وبلاگ فاطمه http://emozionante.parsiblog.com/
نفر نهم: مدیر محترم وبلاگ یادداشتهای من http://yaddashthayeman.parsiblog.com/
نفر دهم: مدیر محترم وبلاگ درد و دل های فکر http://nimekhosusii.parsiblog.com/
نفریازدهم: سرکار خانم شاکریان از دوستان دانشکده
نفر دوازدهم: مدیر محترم وبلاگ یاس سفید http://www.vqk.blogfa.com/
نفر سیزدهم: مدیر محترم وبلاگ کیمیا http://kimia1224.parsiblog.com/
نفر چهاردهم: سرکار خانم حقگو از دوستان دانشکده
نفر پانزدهم: آیدی محترم « یا زهرا »
نفر شانزدهم: مدیر محترم وبلاگ عطر یاس http://etreyasha.parsiblog.com/
نفر هفدهم: جناب آقای ورشادی گرامی
نفر هجدهم: مدیر محترم وبلاگ عقل و عاقل شما را دعوت می کند... http://aghloaghel.parsiblog.com/
نفر نوزدهم: مدیر محترم وبلاگ عمومی http://hadijoon.parsiblog.com/
نفر بیستم: مدیر محترم وبلاگ یا مهدی ادرکنی http://hasti-gh.blogfa.com/
نفر بیست ویکم: سرکار خانم زهرا خیر اندیش
نفر بیست و دوم: آیدی محترم « نغمه »
نفر بیست و سوم: آیدی محترم « نجمه »
نفر بیست وچهارم: ...
نفر بیست و پنجم: آیدی محترم « المینا »
نفر بیست و ششم: سرکار خانم هاشمی نژاد از دوستان دانشکده
نفر بیست و هفتم: مدیر محترم وبلاگ شوق دیدار http://nabzezendegi.parsiblog.com/
نفر بیست و هشتم: مدیر محترم وبلاگ ما کارمندان بانک http://sayare20.persianblog.ir/
نفر بیست و نهم: جناب آقای سید جمال الدین غنی پور
نفرسی ام: مدیر محترم وبلاگ برای خدا و مهربانی هایش http://mahdiyeh.blogfa.com/
نفر سی و یکم: مدیر محترم وبلاگ سرچشمه زارچ در انتظار مهدی موعود(عج) http://daftartorabi.parsiblog.com/
نفر سی و دوم: مدیر محترم وبلاگ دوستدار علمدار http://smalamdar.parsiblog.com/
نفر سی و سوم: مدیر محترم وبلاگ http://yedoktarekob.parsiblog.com/
نفر سی و چهارم: خانم میرباقری از دوستان دانشکده
نفر سی و پنجم: مدیر محترم وبلاگ ثریای کویر ایران http://sorayya.parsiblog.com/
نفر سی و ششم: مدیر محترم وبلاگ سمت خیال دوست http://tadoost.parsiblog.com/
نفر سی و هفتم: مدیر محترم وبلاگ کلاغ پر http://activegirl.parsiblog.com/
نفر سی و هشتم: مدیر محترم وبلاگ عاشق امام زمان(عج) http://nasrinjoon.parsiblog.com/
نفر سی و نهم: مدیر محترم وبلاگ بانوی بی حرم http://mynoble.parsiblog.com/
نفر چهلم: مدیر محترم وبلاگ کربلای جبهه ها یادش بخیر http://sohada.parsiblog.com/
نفر چهل و یکم: مدیر محترم وبلاگ فرزانگان امیدوار http://kusarevelayat.parsiblog.com/
نفر چهل و دوم: مدیر محترم وبلاگ شیدایی http://sooratak.parsiblog.com/
نفر چهل و سوم: مدیر محترم وبلاگ صراط http://r410410.parsiblog.com/
نفر چهل و چهارم: مدیر محترم وبلاگ الموت الاسرائیل http://jelve.parsiblog.com/
نفر چهل و پنجم: مدیر محترم وبلاگ آتش دل http://kabootaredel.parsiblog.com/
نفر چهل و ششم: سرکار خانم محمدی از دوستان دانشکده
نفر چهل و هفتم: سرکار خانم مهکام
نفر چهل و هشتم: سرکار خانم نظری
نفر چهل و نهم: سرکار خانم شاه حسینی
نفر پنجاهم: سرکار خانم موذنی از دوستان دانشکده
نفر پنجاه و یکم: سرکار خانم تاجیک
نفر پنجاه و دوم: سرکار خانم رستمی
نفر پنجاه و سوم: سرکار خانم واعظی آشتیانی از دوستان دانشکده
نفر پنجاه و چهارم: سرکار خانم امیدیان
نفر پنجاه و پنجم: سرکار خانم راحمی
نفر پنجاه و ششم: مدیر محترم وبلاگ زمزمه باران http://mahdavy313.blogfa.com/
نفر پنجاه و هفتم: مدیر محترم وبلاگ کجایند مردان بی ادعا http://nuroshohada.blogfa.com/



کلمات کلیدی :

که گمان داشت که با بودن من فاطمه ام...

که گمان داشت که با بودن من فاطمه ام
سرو کارش به شب و غسل و کفن می افتد

فاطمیه

برای رفتن بــانوی آب گــریه کنــــیم...

 به های های دل بوتراب گریه کنیم...
ایام فاطمیه روزها و شبهای بی مادری حسن(ع) و حسین(ع) را به شما تسلیت عرض می نمایم.



کلمات کلیدی :

فاطمه، بنیانگذار تشیع

فاطمه، بنیانگذار تشیع

تشیع

درباره سیره و زندگانی فاطمه زهرا (سلام‌الله علیها) تاکنون مطالب متعدد و گوناگونی منتشر شده است.
در این زمینه باید گفت، رویکرد این مطالب با اینکه عمدتا متوجه وجهه سیاسی دختر پیامبر(ص) می‌باشد، اما نه تنها آنگونه که باید تأثیر و ابعاد حرکت زهرا(س) را پس از ارتحال پیامبر(ص) تبیین نکرده، بلکه اذهان را از توجه به دیگر ابعاد وجودی آن بزرگوار، نیز بازداشته است.
در بخش اول این گزارش، به ابعادی از نقش و هویت فاطمه زهرا(س) در خانواده پرداخته می‌شود و در بخش دوم، گوشه‌هایی از عملکرد تاریخی زهرا(س) پس از ارتحال پیامبر(ص) مورد توجه قرار می‌گیرد.

‌ یک زوج نمونه

شواهد تاریخی فراوانی وجود دارد که نشان دهد، علی(ع) و فاطمه(س) یک زوج نمونه بوده‌اند. هر دو مسؤولیت‌پذیر و کوشا و در عین حال صمیمی ‌و با معرفت، زندگی زیبای خود را اداره می‌کردند. فاطمه(س)، خواستگاران متعددی داشت که مورخان به نام آنها اشاره کرده‌اند. از جمله، دو نفری که بعدها خلیفه شدند و اگر نتوانستند، دختر پیامبر(ص) را بگیرند، دست کم توانستند دخترانشان را راهی خانه آن حضرت کنند.
محمد بن سعد گوید: آن دو نفر به خواستگاری آمدند، اما پیامبر(ص) نپذیرفت. وقتی علی(ع) به خواستگاری آمد، آن حضرت درخواست او را پذیرفت و به او فرمود: «لست بدجال». ابن سعد در تفسیر این کلمه می‌افزاید: پیامبر فرمود من دجال نیستم. دلیلش هم آن بود که قبلا وعده فاطمه(س) را به علی(ع) داده بود (طبقات الکبری، ج 8، ص 19). اما برخی علاقه‌مند هستند تا آن جمله را این چنین بخوانند: «تو دجال نیستی». این طعنه‌ای به دیگران بود. شاید همین احتمال بود که سبب شد تا کسانی از محدثان سنی، از قدیم منکر این خبر بشوند و آن را دروغ بدانند.
ابن جوزی می‌گوید: راوی این خبر شخصی به نام موسی بن قیس است که از رافضیان غالی بود و آنان او را عصفور الجنة می‌خواندند. وی می‌گوید این خبر کذب است (الموضوعات، ج 1، ص 382). رافضی بودن البته دلیل کذب خبر نمی‌شود چرا که بسیاری از روایات اهل سنت از طریق همین رافضی‌ها در منابع حدیثی آنها نقل شده است.
عبدالرزاق صنعانی چنین روایت می‌کند که وقتی پیامبر فاطمه(س) را به عقد علی(ع) درآورد، به دخترش گفت: تو را به عقد کسی درآوردم که در دنیا سعادتمند است و در آخرت از صالحان. او را همراهی کن. سپس حضرت دستور داد تا ظرف آبی آوردند. مشتی از آب درون آن را برداشت و بر سر فاطمه ریخت و دستش را تا روی سینه آن حضرت کشید، آنگاه دست به دعا برداشت و فرمود: «اللهم انها منی و انا منها»، خدایا او از من است و من از او هستم. «اللهم کما اذهبت عنی الرجس و طهرتنی، فطهرها»، خدایا، همان‌گونه که پلیدی را از من دور کردی، از او هم دور ساز. آنگاه علی(ع) را صدا زد و با او هم همان کاری را کرد که با فاطمه(س) کرد. آنگاه به آنان فرمود: اکنون به خانه خودتان بروید و کنار هم باشید. آنها به خانه خویش رفتند و آن حضرت خود در را به روی آنان بست. در همین حال حضرت همچنان در حق آن دو نفر دعا می‌کرد (المصنف ، ج 5، ص 489).
به راستی این ذریه رسول(ص) مگر می‌توانست جز با دعای پیامبر(ص) چنین عظمتی به دست آرد؟ ابراهیم(ع) با همین دعاهای خود برای ذریه‌اش بود که نسلش از نمازگزاران شدند و رسول(ص) می‌فرمود که من خود استجابت دعای ابراهیم هستم. خداوند بی‌اندازه به ذریه انبیا اعتبار می‌نهد و همین اعتبار بلکه بیش از آن را برای اهل بیت و ذریه رسول ـ که از نسل فاطمه و علی است ـ قائل می‌باشد. چنین اعتباری از همین دعاها آشکار است و همین است که این زوج را زوج نمونه کرده و نسل آنان را که کوثری در کنار کوثر قرآن هستند اینچنین مبارک قرار داده است.
نوشته‌اند که پیامبر(ص) به آنان فرموده بود که کارهای بیرون خانه به عهده علی(ع) باشد و کارهای درون خانه به عهده فاطمه (مصنف ابن ابی شیبیه ، ج 7، ص 8). بنابر این، این درست است که زن شرعا مسؤولیتی در خانه ندارد اما عرفا این پذیرفته است که کارهای داخلی منزل بر عهده همسر است.
در زندگی این زوج جوان یک مشکل وجود داشت و آن این بود که شوهر مجاهد این زن، غالبا در میدان مبارزه و جهاد بود و در بسیاری از اوقات نمی‌توانست کنار همسرش باشد. بنابراین همسر می‌بایست بخشی از کارهای بیرون خانه را هم انجام می‌داد. اما مهم آن بود که اهمیت کار شویش را درک می‌کرد و از این بابت آسوده خاطر بود.
در دو سه سالی که فاطمه بنت اسد، مادر امیر مؤمنان(ع) زنده بود و در مدینه در خانه این زوج زندگی می‌کرد، او هم در کارهای خانه به فاطمه(س) کمک می‌کرد و برای همین آن حضرت می‌توانست گهگاه کارهای بیرون خانه را هم انجام دهد.
یک بار پیامبر ضمن سخنانی که قاعدتا می‌بایست در باره شیوه زندگی کردن مطلوب بوده باشد، فرمود: من از مردانی که همسرانشان را تند تند طلاق داده و دایما در پی چشیدن مزه دیگرانند، متنفرم. کسانی که آنچه می‌یابند، می‌خورند و در پی چیزی هستند که آن را نمی‌یابند. در خانه برای همسرشان مثل شیر هستند و در بیرون در مقابل دیگران فردی ترسو. آنگاه حضرت افزود: اما علی برای فاطمه، چنان است که آنچه را می‌یابد می‌خورد و در پی آنچه نمی‌یابد، نیست. او در خانه در برابر همسرش ملایم و در بیرون مانند شیر است (اخبار السناء، محمد بن حبیب ، ص 254).
همین که فاطمه گاه مجبور بود کارهای بیرون خانه را هم انجام دهد، آنان را در این اندیشه انداخت که بتوانند با کمک پیامبر(ص) خادمی ‌برای خود دست و پا کنند. محمد بن حبیب می‌گوید: پس از مذاکره به این نتیجه رسیدند و فاطمه نزد پدر رفت تا درخواست خود را مطرح کند. وقتی آنجا رسید، حیا کرد در این باره چیزی بگوید. پیامبر(ص) پرسید: فاطمه برای نیازی آمده است یا برای زیارتی. فاطمه اشک در چشمانش آمد و عرض کرد: ای رسول خدا، من خود در منزل از چاه خانه آب می‌کشم، کسی مرا نمی‌بیند و خود در خانه آرد درست کرده نان می‌پزم کسی مرا نمی‌بیند و خود در خانه حمام می‌کنم و کسی مرا نمی‌بیند. آنگاه دستانش را که از کار پینه بسته بود به پدر نشان داد. سپس عرض کرد: آنچه دشوار است تهیه هیزم است که باید از جاهای دور آن را تهیه کنم. شما می‌دانید که زن باید محفوظ باشد و این چیزی است که مرا آزار می‌دهد. پدر فرمود: دخترم چیزی به تو یاد می‌دهم که برای تو از هر خادمی‌ بهتر باشد. وقتی به خانه رفتی، محل استراحت شوهرت را مرتب کن، وقتی شوهرت از راه رسید تا در خانه به استقبالش برو و ردایش را از دوش او برگیر. آنگاه که نشست، کنارش بنشین و کفش او را از پایش بیرون آر. اگر غذا می‌خورد، هرچه در منزل داری برایش حاضر ساز. وقتی غذایش تمام شد، کنارش بنشین. اگر تو را به رختخوابش دعوت کرد، دعوتش را اجابت کن. اگر نکرد، در همان نزدیکی بخواب. وقتی دراز کشیدی، 33 بار تکبیر بگوی. 33 بار تسبیح و 33 بار تحمید باری تعالی . صدمین ذکر تو این است که بگویی «لااله‌الاالله وحده لا شریک له». ... ای فاطمه، این برای تو از هر خادمی‌ بهتر است، بهتر است؛ بهتر است و حضرت شش بار این مطلب آخر را تکرار کرد(اخبار النساء، ص 161 – 162). در برخی نقل‌های مشهورتر، تکبیر، 34 مرتب توصیه شده است.

محبوبیت فاطمه نزد پیامبر(ص)

حضرت زهرا(س) برای پیامبر(ص) بسیار عزیز و گرامی‌ بود و همین موقعیت و محبوبیت او بود که برخی از همسران رسول خدا(ص) را که صاحب فرزندی از آن حضرت نشده بودند، روی فاطمه(س) حساس کرد. برای نشان دادن محبوبیت فاطمه نزد پدر که، هم امری طبیعی بود و هم ناشی از عظمت وجودی شخص فاطمه، که البته خواهرانش از آن عظمت بی‌بهره بودند، شواهد زیادی می‌توان از اخبار تاریخی نقل شده در منابع اسلامی ‌به دست آورد.
از جمله محمد بن سعد در کتاب طبقات (ج 8، ص 22) گوید: وقتی رسول خدا(ص) وارد مدینه شد، برای مدت یک سال یا نزدیک به آن در خانه ابوایوب انصاری بود. وقتی فاطمه را به ازدواج علی درآورد، به علی فرمود: خانه‌ای برای خود پیدا کن. علی منزلی را یافت که از خانه رسول خدا(ص) دور بود. در همان جا ازدواج کرد. اندکی بعد رسول خدا(ص) نزد فاطمه آمد و فرمود: من می‌خواهم تو را به منزلی که به من نزدیک باشد انتقال دهم. فاطمه عرض کرد: شما با حارثه بن نعمان صحبت کنید تا خانه‌اش را به ما بدهد. حضرت فرمود: حارثه یک بار به خاطر من خانه‌اش را عوض کرده و من این بار حیا می‌کنم چنین درخواستی از او بکنم. خبر به حارثه رسید و او خانه‌اش را به فاطمه و علی واگذار کرد. وی نزد پیامبر آمد و گفت: ای رسول خدا، شنیده‌ام که تو می‌خواهی فاطمه را نزد خود بیاوری. اینها منازل من است که بهترین خانه‌های بنونجار است. من و اموالم برای خدا و رسول است. مالی که تو از من در اختیار بگیری بهتر از مالی است که از من نپذیری. حضرت فرمودند: راست می‌گویی، خداوند به تو برکت دهد و به این ترتیب بود که فاطمه به خانه‌ای چسبیده به خانه پیامبر منتقل شد.
از زمانی که حضرت فاطمه زهرا(س) به این خانه منتقل شد، دشمنی عده‌ای با وی آغاز گردید. زمانی که آنان شاهد بودند که رسول خدا(ص) هر صبحگاهان پرده را کنار زده و به اهل آن خانه سلام می‌دهد، بیشتر خشمگین می‌شدند. این حس زنانه که بارها و بارها به دشمنی با پیامبر(ص) برخاسته بود، تنها ناشی از حس زنانه نبود، بلکه به عقیده من یک کینه قریشی بود که طوایف مختلف آن نسبت به بنی‌هاشم داشتند و نمی‌توانستند آنان را تحمل کنند.

فاطمه هیچ نمی‌کند جز آنچه محمد(ص) می‌خواهد

طبری به نقل از امام صادق(ع) آورده که آن حضرت فرمود: کنیه فاطمه زهرا(س) «ام‌ابیها» بود (المنتخب من ذیل المذیل طبری، ص 6) . این نهایت ارتباط میان یک دختر را که در ضمن دختر کوچک خانواده است، با پدر نشان می‌دهد. کسی که در حکم مادر برای پدرش می‌باشد.
یک اصل در تشیع اصیل مهم است و آن است که شیعه واقعی کسی است که سنت پیامبر(ص) از روایت علی(ع) و جعفر بن محمد(ع) می‌گیرد. این تعریفی است که ابان بن تغلب از تشیع کرده است. این منش برگرفته از سیره اصیل امام علی(ع) است که خود را مطیع محض پیامبر می‌دید و در برابر سخن و فعل او اجتهاد نمی‌کرد. اکنون می‌خواهم یک نص تاریخی را بشناسانم که می‌رساند فاطمه هم چنین بوده است. یعنی به هیچ روی حاضر نبود در برابر پدر سخنی بگوید که می‌دانست او راضی بدان نیست. این حکایت را باز عبدالرزاق صنعانی و بسیاری دیگر از مورخان و سیره نگاران نقل کرده اند. روایت عبدالرزاق به مقسم نامی‌از موالی عبدالله بن عباس باز می‌گردد. او می‌گوید: پس از آن که میان مسلمانان و مشرکان در حدیبیه مصالحه شد که ده سال جنگ متوقف باشد و آنگاه که قریش با کمک به همپیمانانش بنوبکر بر ضد خزاعه وارد جنگ شد، ابوسفیان دانست که قرارداد نقض شده است. با قریش مشورت کرد و آنان از او خواستند تا به مدینه رفته دوباره رضایت محمد(ص) را جلب کند. ابوسفیان به مکه آمد و نزد محمد(ص) رفت و گفت: می‌بایست قرارداد فیما بین ما تجدید شود. پیامبر(ص) فرمود: ما بر پیمان خود هستیم مگر شما حرکتی در جهت نقض آن قرارنامه انجام داده‌اید؟ ابوسفیان گفت: خیر. پیامبر فرمود: بنابر این ما بر همان قرار گذشته هستیم. در این وقت ابوسفیان دانست که محمد(ص) راضی به تجدید عهد نیست. تصمیم گرفت واسطه‌ای پیدا کند. اولین شخصی که به ذهنش آمد، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) بود. نزد وی آمد و خواسته‌اش را مطرح کرد. علی(ع) گفت که روی سخن پیامبر حرفی نمی‌زند. پس از آن ابوسفیان سراغ فاطمه زهرا(س) آمد و از او خواهش کرد تا وساطت کند. اما فاطمه هم به او گفت: «ما کنت لافتات علی رسول الله(ص) بامر». من روی دستور و فرمایش پیامبر(ص) چیزی نمی‌گویم. ابوسفیان حتی سراغ حسن و حسین که کودک اما نزد پیامبر عزیز بودند، رفت و آنان نیز در حالی که چشمشان به مادرشان بود گفتند: نظر ما همان است که مادرمان گفت. تیر ابوسفیان در همه این موارد به سنگ خورد و دست خالی به مکه بازگشت و به قریش گفت آماده باشند که محمد(ص) به سراغ آنان خواهد آمد(مصنف عبدالرزاق ، ج 5، ص 374).
منبع: باشگاه اندیشه



کلمات کلیدی :

فاطمه علیها السلام ازنگاه اهل بیت

حضرت فاطمه زهرا(س) فاطمه علیها السلام ازنگاه اهل بیت

 

 

فاطمه از نگاه پیامبر صلوات الله علیه

 

پیامبر گرامـى اسلام در مـوارد گوناگـون و به مناسبت هاى مختلف و تعبیـرات متفاوت دربـاره مقام و عظمت فاطمه(س) سخـن گفته است. رسول خدا که خود مربى آن حضرت بـوده و در پرورش جنبه هاى وجـودى فاطمه زهرا(س) بزرگتـریـن نقـش را داشته است، بهتـر از هـر کـس مى تواند در باره او و ویژگیهاى والایش سخـن بگوید. در ایـن قسمت به چنـد گفتار از پیامبـر(ص) در باره فاطمه(س) بسنـده مـى شـود.

فاطمه محور حق و باطل است

در روایات مختلف و به مناسبت هاى گوناگـون از پیامبر(ص) نقل شده است: "ان الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضـى لرضاها"(1) خداوند به هنگام خشمگین شدن فاطمه خشمگیـن مـى شـود؛ و هنگام خـشنـودى او خـشنود مى گردد. و در برخى روایات چنیـن نقل شده است: "انها بضعه منى یوذینى ما آذاها(2)؛ او پاره تـن من است ، هر که او را آزرده نمـایـد، مـرا آزرده کـرده است". و در بعضـى نقل ها اضافه شـده است: "... و یسرنـى ما سـرها"(3) ؛ آنچه او را شـاد نمـایـد، مـرا شـاد مـى گـردانـد".

او بهترین زنان جهان است

پیامبر گرامى اسلام در مناسبت هاى بسیار فرمود: فاطمه(س) بهتریـن ِ زنان جهان است. روزى على و فاطمه و حسـن و حسین در محضر پیامبر بـودند. رسول خدا فرمود: پروردگارا! تو خود مى دانى اینان اهل بیت و گرامـى تریـن انسان ها نزد مـن هستند. پـس دوست بدار کسانـى که اینها را دوست مـى دارند. و دشمن بدار کسانـى که اینان را دشمـن مـى دارند .. . و کمک کـن کسانـى را که به اینها کمک مـى کننـد و آنان را از هر ناپاکـى، پاک گـردان و آنان را از هـر گناهـى در امان بـدار . آنگاه فرمـود:
یا على! تـو امام امت و جانشیـن مـن هستى، که مومنان را به سوى بهشت مى کشانى و گـویا مى بینـم دخترم فاطمه در حالى که بر اسبـى از نـور سـوار است و فـرشتگـان زیادى اطـراف اوینـد، وارد صحنه قیامت مى شود ، و زنان مومـن امتـم را به بهشت سوق مى دهد. پـس هر زنى که در شبانه روز نماز بخـواند و روزه به جا آورد و حج کند و زکات مالـش را بپردازد و از شوهرش اطاعت کند و بعد از مـن ولایت على را پذیرا باشد، با شفاعت دخترم فاطمه وارد بهشت مى شـود. او سرور زنان جهان است. سؤال شد: آیا او سرور زنان ایـن جهان است؟
فرمود: مریم دختر عمران، سرور زنان ایـن جهان است. دخترم فاطمه سرور زنان تمام عالـم، از اولین و آخـریـن خـواهـد بـود. او در محراب عبادت مى ایستد، در حالـى که هفتاد هزار فرشته مقرب به وى سلام مـى کنند، و همان طـور که فرشتگان مریـم را مـورد خطاب قرار مى دادند، او را نیز مـورد خطاب قرار داده و مـى گـویند: " ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علـى نساء العالمیـن " (4)؛ همانا خـداوند تـو را بـرگزید و پاکیزه گـردانیـد و در میان زنان جهان تـو را بـرتـرى داد.(5) سیـدة النساء بـودن آن حضـرت چنان مشهور و معروف بـود که هیچ مسلمانـى تـوانایـى انکـار آن را نـداشت؛ از ایـن رو امامان معصـوم(ع) و پیروان آنها، در مـوارد گوناگـون از ایـن مـوضـوع بهره مـى جستند و از آن براى اثبات حقانیت علـى(ع) استفاده مـى کردند و مخالفان هـم تـوانایى انکار آن را نداشتند.

آیه تطهیر در باره فاطمه است

انس بـن مالک نقل مى کند: پیامبر گرامى اسلام ، مدت شـش ماه ، در آن هنگام که براى اقامه نماز صبح از خانه خارج مى شد، چـون به خانه فاطمه مى رسید، مى فرمـود: اى اهل بیت پیامبر! نماز، و آنگاه آیه "انمـا یـریـد الله لیذهب عنکـم الـرجـس اهل البیت و یطهرکــم تطهیرا"(6) را قرائت مى کرد.
فاطمه در نگاه علی علیه السلام

مبـاهـات علـى(ع) به همسـرى فـاطمه(س)

حضرت علـى(ع) در مـوارد گوناگـونـى بـراى اثبات حقانیت خـود به داشتـن همسـرى چـون فـاطمه(س) استنـاد مـى کرد؛ از جمله:
1ـ در جریان سقیفه على(ع) ضمـن برشمردن فضایل و کمالات خـویـش و اینکه او بایـد بعد از پیامبر رهبـرى و هـدایت جامعه اسلامـى را عهده دار شود به ابـوبکر فرمود: تو را به خدا سوگند مى دهـم! آیا آن کسـى که رسـول خدا او را براى همسرى دخترش برگزید و فرمـود:
خـداوند او را به همسرى تو (علـى) در آورد، مـن هستـم یا تـو؟! ابوبکر پاسخ داد: تو هستى.( 7)
2ـ در جریان شوراى شـش نفره که به توصیه خلیفه دوم براى انتخاب جانشیـن وى تشکیل شده بـود و حضرت علـى(ع) یکـى از آنان محسـوب مـى شـد، حضرت خطاب به سایر اعضا فرمـود: شما را به خـدا سـوگند مى دهم! آیا در بیـن شما به جز مـن کسى هست که همسرش بانوى زنان جهان بـاشـد؟ همگـى پـاسخ دادنـد: نه.(8)
3ـ معاویه به علـى(ع) نامه اى مـى نـویسد و براى خـود افتخارها و امتیازهاى علـى(ع) را مـدعى مـى شـود. علـى(ع) در پاسخ،ضمـن رد امتیازهاى بـى اسـاس معاویه، به فضیلتها و امتیازهاى خـود اشاره کرده، مى فرماید: نمى بینى مردمـى از مهاجران را در راه خدا شهید نمودند که همگان از فضیلتى برخوردار بـودند، تا آنکه شهید ما ـ حمزه ـ شـربت شهادت نـوشید و به سیدالشهدا ملقب گردیـد، و چـون رسـول خـدا(ص) بر او نماز خـوانـد، به گفتـن هفتاد تکبیر او را مخصـوص گرداند؟! نمى بینى مردمانى در راه خدا دست خـود را دادند و ذخیره ای از فضیلت براى خود نهادند، و چـون یکى از ما را ضربتى رسید و دست وى جدا گردید (جعفر بـن ابى طالب)، طیارش خـواندند که در بهشت به سـر بـرد و ذوالجناحیـن که با دو بال پـرید؟! و اگـر نبـود که خدا خـود ستـودن را نهى کرد، گـوینده (علـى) فضیلتهاى فـراوانـى بـرمـى شمرد که دلهاى مـومنان با آن آشناست و در گـوش شنـونـدگان خـوش آواست ...

فاطمه(س) در نگاه امام حسن(ع)

امام حسـن(ع) در موارد متعددى راجع به مادر گرامیـش ، سخـن گفته است، از جمله نقل شـده است : مـادرم را دیـدم که در شب جمعه در محراب عبادت ایستاده و پیـوسته تا هنگامـى که خـورشید پهنه افق را فرا گرفته بود، مشغول رکـوع و سجـود بـود، و شنیـدم که براى مردان و زنان باایمان دعا مى کرد و اسامى یکایک آنها را مـى بـرد و براى خویشتـن چیزى از خدا نخـواست. عرض کردم: مادر! چرا همان گـونه که براى دیگران دعا مى کنى، براى خـود دعا نمى کنى؟
فرمود: فـرزنـدم! اول همسـایه، بعد از آن خـانه . (9)

فاطمه(س) از نگاه امام حسین(ع)

امام حسیـن(ع) در مـوارد متعددى از مـادرش فـاطمه به عظمت یـاد کرده و از اینکه مادرى چـون فاطمه دارد، مباهات مـى کند و آن را از امتیازات و برترى خـود بر دیگران به حساب مـىآورد. در جریان عاشـورا ایـن مـوضـوع به خـوبـى مشـاهـده مـى شود .
در روز عاشورا بعد از شهادت على اصغر، امام حسیـن(ع) بر مرکب خویـش سـوار شد و براى جنگ و جهاد حرکت کرد و اشعارى خـواند که مضمونش چنین بود:
... عمر سعد با لشکرى سنگیـن براى ظلم و ستـم به سوى مـن آمده ، نه به جهت کار ناشایستـى که از من سر زده باشـد. تنها جرم مـن آن است که به روشنایـى خـورشیـد و ماه (پیامبـر و علـى) افتخار مـى کردم. به علـى که پـس از پیامبر برترین بود و به پیامبر قرشى از طرف پدر و مادر. بهتریـن مخلـوقات ، پدرم بـود و بعد از آن مـادرم. پـس مـن فـرزنـد بهتـریـن انسـانها هستم.

فاطمه(س) در نگاه امام سجاد(ع)

امام سجـاد(ع) نیز در مـواردى از عظمت و مـرتبت فـاطمه(س) سخـن گفته است؛ از جمله:

فراگیرى دعاى فاطمه

امام سجاد(ع) مـى فرماید: در روز عاشـورا، پدرم مرا در حالـى که خـون از بدنـش مى جـوشید، به سینه چسبانید و فرمود: پسرم! دعایى را که مادرم فاطمه زهرا به مـن آمـوخته است و او خـود از رسـول خـدا فـرا گرفته و پیامبـر آن را از جبـرئیل فـرا گـرفته که به هنگام گرفتارى و نیاز شـدیـد و مشکلـى که براى وى پیـش مـىآمـد بخواند، از من فرا گیر و بخوان:
"بحق یـس و القرآن الحکیـم و بحق طه و القـرآن العظیـم یا مـن یقدر على حوائج السائلیـن، یا مـن یعلـم ما فى الضمیر، یا منفس عن المکروبین یا مفرج عن المغمـومیـن، یا راحم الشیخ الکبیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا مـن لا یحتاج الى التفسیر صلى على محمد و آل محمد." (10)

شفاعت فاطمه برآورده مى شود
امام سجاد(ع) مـى فرماید: آن گاه که قیامت فرا رسـد ، منادى ، ندا دهد : در ایـن روز، ترس و اندوهى به خـود راه ندهید. هنگامـى که چنین اعلام شـود، تمام مردم سرها را بلند مـى کننـد و از ایـن عفـو عمومى خـوشحال مى شوند و وقتى گفته شـود: کسانى که به آیات ما ایمان آوردنـد و مسلمـان شـدنـد،(11) به جز مسلمـانـانـى که دوستـدار اهل بیت هستند، همگـى سـرها را بزیر اندازنـد. آن گاه اعلام مى شـود: ایـن است فاطمه دخت محمد. او و همراهانـش به سـوى بهشت مى روند: سپـس خداوند فرشته ای خدمت وى مى فرستـد و مـى گـوید:
حاجتت را از مـن بخواه! فاطمه(س) عرضه مى دارد: پروردگارا، حاجت مـن آن است که مرا و کسانـى که فرزندان مرا یارى کردنـد، مـورد عفو قرار دهى.(12)

فاطمه(س) در نگاه امام باقر(ع)

از امام باقر(ع) در باره مقام و عظمت حضـرت فاطمه(ع) روایاتـى بسیار نقل شده است از جمله این سخـن امام صادق(ع) نقل مى کند که جابـر به امام باقر(ع) عرض کرد: اى فـرزنـد رسـول خـدا! مـن به فدایت گردم! درباره فضیلت جده ات فاطمه(س) حدیثى برایم نقل کـن که هـر گاه آن را بـراى شیعیان نقل کنـم، خـوشحال شـونـد. امام باقر(ع) فرمود: پدرم از جدم و او از رسـول خدا نقل مى کند: چـون روز قیامت فرا مـى رسد، براى پیامبران و انبیاى الهى، منبرهایـى از نـور نصب مـى کننـد که منبـر مـن از همه بـالاتـر است. آن گاه خداوند فرمان مى دهد: اى محمد! سخنرانى کـن. مـن هم چنان سخنانى مـى گـویـم که هیچ کدام از پیامبران همانند آن را نشنیده باشند.
آن گاه براى اوصیاء منبرهایى از نـور نصب مى کنند و براى وصى مـن علـى در وسط آن منبره، منبرى نصب مى شـود که از همه آنها بالاتر است. سپس خداوند فرمان مى دهد:
اى على! خطبه بخـوان و علـى سخنانـى بیان مـى کند که هیچ کـس از اوصیاء هماننـد آن را نشنیـده بـاشنـد. آن گـاه بـراى فـرزنـدان پیامبران منبرهایى نصب مى شـود و براى دو فرزندم (حسـن و حسیـن) منبرى از نـور نصب مى شود و به آنها گفته مى شـود: سخـن بگـویید.
آنان چنان سخنانـى بر زبان جارى کنند که هیچ کـدام از فرزنـدان پیـامبـران، همـاننـد آن را نشنیـده بـاشند. آن گـاه جبـرئیل نـدا مـى دهـد: فـاطمه دختـر محمـد کجاست؟ خدیجه دختر خـویلد کجاست؟ مریـم دختر عمران، آسیه دختر مزاحـم، ام کلثـوم مـادر یحیـى کجـاینـد؟ آنـان از جـاى بـرمـى خیزنـــد.
سپـس خـداونـد از اهل محشـر مـى پـرسـد: امروز عظمت از آن کیست؟
محمد و على و حسـن و حسین مى گویند: از خداى یکتاى قهار. آن گاه خداوند مى فرماید: اى اهل محشر! مـن کرامت را براى محمد و على و حسـن و حسین و فاطمه قـرار دادم. سـرها را پاییـن بینـدازیـد و چشمها را فرو بنـدید، چـون فاطمه مـى خـواهد به بهشت برود. سپـس جبرئیل ناقه اى از ناقه هاى بهشتـى مـىآورد و حضـرت فاطمه بـر آن سـوار مى شـود و در حالى که فرشتگان زیادى او را احاطه کرده اند، وى را به بهشت مىآورند. فاطمه هنگامى که به نزدیک بهشت مـى رسد، درنگ مى نماید. خـداونـد مـى فرمایـد: درنگ شما براى چیست؟ فرمان دادم که شما را به بهشت ببرند. فاطمه عرضه مـى دارد: پروردگارا! دوست دارم در چنیـن روزى مقامـم شناخته شـود. خداوند مى فرماید:
اى دختر حبیبـم! برگرد و نظر افکـن و هر کـس را که دوستى تو یا دوستى یکی از فرزندان تو در دلـش باشد، او را گرفته و وارد بهشت کن.
سپـس امام باقر(ع) فرمـود: به خـدا سـوگند! اى جابر! در آن روز فاطمه شیعیان و دوستانـش را همانند پرنده اى که دانه خـوب را از دانه بد جدا مى کند، از بیـن جمعیت جدا مى کند، هنگامى که شیعیان آن حضرت همراهـش به نزدیک بهشت رسیدند، آنان نیز درنگ مـى کنند.
خداوند مى فرماید: اى دوستان مـن! درنگ شما براى چیست، در حالـى که فـاطمه در بـاره شمـا شفـاعت کرده است؟
آنان پاسخ مـى دهنـد: دوست داریـم در چنیـن روزى منزلت ما روشـن شـود. خداوند مى فرماید: دوستان مـن! نظر افکنید و هر کـس که به جهت محبت فاطمه شما را دوست مـى دارد یا شما را مهمانـى کرده یا به شما لباس داده یا شـربت آبـى به شما داده یا در غیاب شما از شمـا دفـاع کـرده، بـرگیـریـد و همـراه خـود به بهشت ببـریـد.
سپـس امام باقر(ع) فرمـود: اى جابر! در آن روز باقـى نمـى مانند مگـر افراد شک کننـده یا کافـر یا منافق (و بقیه از بـرکت وجـود فاطمه به بهشت مى روند)!(13)

فاطمه(س) در نگاه امام صادق(ع)

از امـام صـادق(ع) در مقـام و مـرتبت و عظمت مـادرش فــاطمه(س) روایات زیادى نقل شـده که دو نمـونه ذکر مـى شـود: معرفت او بـر همگان لازم است مرحوم مجلسى در ضمـن روایتى از امام صادق(ع) نقل مـى کنـد: فاطمه صـدیقه کبـرا است. محـور حـرکت انسان هاى گذشته، معرفت و شناخت حضرت فاطمه(س) بـوده است.(14)
روایت دیگری از امام صادق(ع) در ذیل آیه شـریفه"انا انزلناه فـى لیله القـدر"است که مـى فرماید: منظور از "لیله" فاطمه و منظور از "قدر" خداوند است. هر کـس فاطمه را آن گونه که سزاوار است بشنـاسـد ، " لیلة القـدر" را درک کرده است. (15)

فاطمه(س) در نگاه امام کاظم(ع)

سلیمان بن جعفـر مـى گـویـد: از حضـرت مـوسـى بـن جعفر(ع) شنیدم: در خانه اى که اسم محمد، على، حسن، حسین، جعفر، عبدالله و از زنان، اسـم فاطمه باشد، فقر و تنگدستى وارد نخـواهد شد.(16)
از حضرت موسى بـن جعفر(ع) نقل شده است: همـانـا فـاطمه، صـدیقه و شهیده است . (17)

فاطمه(س) در نگاه امام رضا(ع)

از حضرت علـى بـن مـوسـى الرضا(ع) روایات متعددى در باره مقام و جـایگـاه رفیع حضـرت فـاطمه(س) شده است.
روایت متعددی درباره مقام و جایگاه رفیع حضرت فاطمه (س) از حضرت علی بن موسی الرضا (ع) نقل شده است .
اگر علـى(ع) نبـود، همسرى براى فاطمه(س) یافت نمـى شد حضرت امام رضا(ع) از پدران بزرگـوار خـود از علـى(ع) نقل مى کند که پیامبر به مـن فـرمود: اى علـى! عده اى از بزرگان قـریـش، مرا در مـورد ازدواج فاطمه، سرزنـش کرده و گفتند: فاطمه را از تـو خواستگارى کردیم و موافقت ننمودى و او را به على دادى، به آنها گفتـم: به خدا سوگند! مـن از پیش خود در ایـن باره مخالفت نکردم و به نظر شخصـى او را به ازدواج علـى در نیاوردم، بلکه خداوند با ازدواج شما مخالفت و با ازدواج على موافقت فرمـود. جبرئیل بر مـن نازل شده و گفت: اى محمد! خداوند عزوجل مـى فرماید: اگر علـى(ع) را نمـىآفریـدم، براى دخترت فاطمه همتا و همسرى در روى زمیـن یافت نمى شد. (18)

برترى فاطمه(س) بر همگان

همسرى با فاطمه زهرا(س) آنچنان سبب کمال و بـرترى و مباهات است که امام رضا(ع) از پدر و اجداد گرامیـش نقل مى کند که پیامبر به علـى(ع) فرمـود: سه فضیلت به تـو داده شد که به مـن داده نشـده است. على(ع) عرض کرد: چه چیزهایى به مـن داده شده است؟
فرمـود: تو پدرزنى همچون من دارى،که مـن چنین پدرزنى ندارم، همسرى چون فاطمه به تو داده شده، که به من داده نشده است، حسـن و حسین به تـو داده شده، که به مـن داده نشـده است.(19)

فاطمه(س) از منظر امام جواد(ع)

از آن حضرت در باره حضـرت زهـرا(س) روایاتـى نقل شـده که به دو مورد بسنـده مـى شـود. مـوسـى بـن قاسـم گوید به حضرت جواد عرض کردم: تصمیـم گرفته بودم براى شما و پـدر بزرگـوارت طـواف کنـم. گفتنـد که به نیابت جانشینان نمى شود طواف کرد. فرمود: هر قدر که مى توانى طواف کـن، چون ایـن کـار جـایز است.
سه سـال بعد خـدمت آن حضـرت رسیــدم و راجع به طـوافهایى که براى معصـومان انجام داده بـودم، تـوضیحاتى دادم. سپـس عرض کردم: گاهى از طرف مادرت حضرت فاطمه نیز طـواف کردم و گاهى هـم نکردم. فرمـود: آن را زیاد انجام بده ، زیرا که برتریـن چیزى است که بدان عمل مى کنى.(20)

فاطمه(س) به روایت امام هادى(ع)
آن حضـرت در وجه نامگذارى حضـرت صـدیقه طاهـره به"فاطمه" از رسـول خـدا نقل مـى کنـد: دختـرم فاطمه را بـدان جهت "فـاطمه" نامیدند که خـداوند عزوجل او و دوستانـش را از آتـش جهنـم به دور نگه مى دارد.(21)

فاطمه(س) در نگاه امام عسکرى(ع)

از امام حسـن عسکـرى(ع) نیز روایاتـى دربـاره حضـرت فـاطمه(س) رسیده است.

بهشت درخشان از نور زهرا است

امام حسـن عسکرى(ع) از پدران بزرگـوارش از على(ع) نقل مى کند که پیامبر(ص) فرمـود: آن هنگام که خـداونـد آدم و حـوا را آفریـد، آنـان در بهشت به خـود مبـاهـات مـى کـردنـد. آدم به حــوا گفت:
خداوند هیچ مخلـوقى بهتر از ما نیافریده است. خداوند به جبرئیل فرمـود: این دو بنـده ام را به فردوس بریـن ببر! زمانـى که وارد فـردوس شـدنـد، چشمانشان به بانـویـى افتاد که جامه اى زیبـا از جامه هاى بهشتـى در بر داشت و تاجـى نـورانـى بر سر گذاشته و دو گوشواره درخشان به گوشـش آویخته بود و بهشت از پرتو نور چهره اش درخشان بـود. حضرت آدم به جبرئیل گفت: حبیبـم جبـرئیل! ایـن بانـو که از زیبایـى چهره اش بهشت نـورانـى گشته، کیست؟ گفت: او فاطمه دختر محمد، پیامبرى است که از نسل تـو می باشد که در آخر الزمان خـواهـد آمـد. گفت: ایـن تاجـى که بر سر دارد ، چیست؟ پاسخ داد:
شوهرش على بـن ابى طالب است. گفت: این دو گوشواره که بر دو گوش او است، چیست؟ پاسخ داد: دو فرزندش حسـن و حسین مى باشند. آدم گفت:
حبیبـم! آیـا اینـان پیـش از مـن آفـریـده شـده اند؟
گفت: بلـى، اینان در علـم مکنـون خداوند چهار هزار سال پیـش از آنکه تـو آفـریـده شـوى، وجـود داشتنـد.(22)

پاداش عالمان
از آن حضرت نقل شده است: زنـى خـدمت حضرت زهرا شرفیاب شده، عرض مى کند: مادر ناتـوانى دارم که نسبت به مسایل نماز شبهاتى دارد. مـرا فـرستـاده است که از شمـا بپـرسـم.
حضـرت پاسخ او را داد: مجـددا سـوال دیگـرى مطـرح کـرد که پاسخ شنید. باز هـم سوالى دیگر تا به ده سـوال رسید و پاسخ گرفت. زن از سؤال هاى ِ بسیار ، شرمنده شده، گفت: بیش از ایـن شما را به زحمت نمـى انـدازم! حضـرت فـرمـود: هـرچه مـى خـواهـى، سـوال کن.
سپـس براى تقویت روحیه وى فرمود: اگر به کسى کارى واگذار کنند، مثلا بار سنگینـى را به او بـدهند که به ارتفاع بلندى حمل کند و در برابر صـد هزار دینار مزد بـدهند، آیا احساس خستگـى مـى کند؟
زن پاسخ داد: خیر. حضرت فرمود: مـن در مقابل هر پرسشى که جـواب مـى گـویـم، پاداشـى به مراتب بیشتر از ایـن از خـداونـد دریافت مـى کنـم. پـس سزاوارتر است از جـواب پـرسش ها خسته نشـوم. آنگاه فرمود: از پدرم(ص) شنیدم که فرمـود: در روز قیامت عالمان شیعه، در پیشگاه خداوند حاضر مى شـوند و به اندازه دانششان و کوششى که در راه ارشاد بندگان خدا نمـوده اند،به آنان مقام و مرتبه داده مى شـود، به طورى که به برخى از آنان یک میلیون نور مى دهند.(23)

فاطمه(س) در نگاه حضرت مهدى(عج)

عده اى از شیعیان درباره جانشینـى حضـرت امام حسـن عسکرى(ع) با یکـدیگر اختلاف داشتنـد. در ایـن باره خـدمت حضـرت بقیه الله(عج) نـامه اى نـوشتنـد و جـریـان اختلاف را ذکـر کـردند.
حضرت ضمـن پاسخ به نامه آنها فرمود: " و فى ابنة رسـول الله(ص) لى اسوه حسنه " (24) دختر رسـول خدا (فاطمه) براى مـن سرمشق و الگوى نیکویى است.
حضـرت حجت بـن الحسـن العسکـرى(عج) که جهان را بـا ظهور و احکام نورانى خـود متحـول مى کند و آنچنان حکـومتى در روى زمیـن تشکیل مـى دهـد که تا به حال ایجاد نشـده است و عدالت را در تمام کـره زمیـن حاکـم مى گرداند، فاطمه(س) را الگو و اسوه خود در رفتار و برنامه حکومتى خود مى داند.
آنچه گذشت جلـوه اى از سخـن معصـومان علیهم السلام در باره عظمت و جایگاه رفیع فاطمه زهرا(س) بـود. به امیـد آنکه مـورد عنایت آن حضرت واقع شـود و در جهان ابدى، ما را مشمول شفاعت خـویـش قرار دهد.

پی نوشت :

1ـ بحار، ج43، ص54.
2ـ اعلام الـورى، فضل بـن حسـن طبرسى، تحقیق موسسه آل البیت قـم، چاپ اول، 1417، ج1، ص294.
3ـ بحـار، ج43، ص،26 / عوالـم العلوم، 1/11، ص148.
4- آل عمران /42.
5- بحـار، 43، ص24،حدیث ،2 منـاقب ابـن شهر آشـوب، ج3، ص360، موسسه انتشاراتى علامه، قم.
6ـ احزاب، 23.
7- بحار،ج29، ص11.
8ـ احتجاج، ، ص321.
9- بحار، ج 43، صص 81-82، حدیث 3.
10- بحار، ج 92، ص 196.
11ـ زخرف، 69.
12ـ عوالـم العلـوم، 1780/2/11 ـ 1779.
13ـ بحـار، ج43، ص64/ عوالم، ج2،ص116.
14ـ همان، ج43، ص105.
15ـ بحار، ج43، ص65، حدیث 580.
16ـ سفینه البحار، ج4، ص295.
17ـ مرآه العقول،ج5، ص315.
18ـ بحار، ج43، ص،92/ مسنـد الامام الـرضا، ج1، ص41، حـدیث 177.
19ـ مسنـد الـرضـا، ج1، ص119، حـدیث 81.
20- کافى، ج4، ص314، حدیث 2.
21ـ همان، ص74.
22ـ لسان المیزان، ج3، ص346.
23ـ همان، ص3، حدیث3.
24ـ همان، ج53، ص180.
منبع: سایت راسخون



کلمات کلیدی :

حضرت فاطمه (س) در اندیشه امام خمینی (ره)

حضرت فاطمه (س) در اندیشه امام خمینی (ره)


هستی شناسی و انسان شناسی امام خمینی تحت تاثیر اندیشه عرفانی قرار دارد.
امام خمینی نزدیکترین قرائت به اسلام حقیقی را، قرائت عارفان اعلام کرده است. به نظر وی هیچ‌یک از طوایف علمی از متکلمین و فلاسفه به اندازه عارفان به فهم دین و زبان دین قائل نشده‌اند. قبل از ورود در موضوع مقاله، فهم این نکته ضروری است که امام خمینی در آثار کتبی و شفاهی‌اش به حضرت صدیقه طاهره (س)، با زاویه دید عرفان نگریسته‌اند. از طرفی امام چون به عزت اسلامی توجه خاص داشت و خود منظر عزت مسلمین بود، نسبت به مظالمی که در دنیا نسبت به حقوق زن می‌شد و بخشی از این مظالم ناشی از قرائت‌های غلط از اسلام شکل گرفته بود، به شدت نسبت به حقوق زن حساس بود. مشارکت زنان مسلمان که تا قبل از انقلاب مقوله‌ای فراموش شده بود با تهییج امام خمینی در انقلاب اسلامی شکل گرفت. شاخص امام خمینی در همه بحث‌های مربوط به حقوق زنان بر مبنای سیره مبارک حضرت فاطمه (س) و اندیشه‌ها و گفتارهای آن بزرگوار شکل می‌گرفت. بنابراین به طور کلی حضرت فاطمه (س) در اندیشه امام خمینی در دو قسمت پررنگ است:
1. حوزه عرفان
2. حوزه سیاست

الف – مقام عرفانی فاطمه (س)

امام خمینی در آثارشان مقام ائمه اطهار (س) را به لحاظ مراتب معنوی و باطنی مساوی رسول الله (ص) دانسته‌اند، اگرچه رسول اکرم (ص) در باطن اصل و ائمه (ع) پیرو و به تبع آن حضرت مطرح شده‌اند، اما از آنجا که "کلهم نور واحد" هستند، ترتب پیامبر (ص) بر حضرت زهرا (س) ترتب زمانی است و نه رتبی. به نظر امام خمینی رسول اکرم (ص) و ائمه (ع) قبل از این عالم، انواری بوده‌اند در ظل عرش، و در انعقاد نطقه و طینت از بقیه مردم امتیاز داشته‌اند و مقاماتی دارند الی ماشاءالله، چنانکه در روایات معراج جبرئیل عرض می‌کند:لو دنوت انمله لاحترقت (هرگاه کمی نزدیکتر می‌شدم، سوخته بودم) یا این فرمایش که" ان لنا مع الله حالات لایسعه ملک مقرب و لانبی مرسل" (ما با خدا حالاتی داریم که نه فرشته مقرب آن را می‌تواند داشته باشد و نه پیامبر مرسل"، این جزء اصول مذهب ماست که ائمه (ع) چنین مقاماتی دارند... این مقامات سوای وظیفه حکومت است. (ولایت فقیه ص 53-54(
مطابق این اندیشه‌، اگر حضرت زهرا (س) در زمان پیامبر (ص) می‌بودند رسالت را بر عهده می‌گرفتند.
نکته عرفانی دیگری که امام به تبع از عارفان بزرگوار اسلام در مقام حضرت زهرا (س) به خوبی تحلیل کرده‌اند، در تفسیر سوره لیله‌القدر است، عارفان در آثارشان نماد روز را به امیر‌المومنین(ع) و نماد شب را به حضرت زهرا (س) تطبیق کرده‌اند. روز مظهر ولایت و شب مظهر غیب است.
در روز ماه رمضان تکلیف روزه‌داری بر عهده روزه دار است و در شب رمضان، تکلیف برداشته می‌شود. در روایات شیعه، لیله‌القدر را به صدیقه طاهره (س) تطبیق نموده‌اند. در حقیقت لیله‌القدر از باطن مبارک فاطمه نازل می‌شود. به اعتقاد امام خمینی دلالت بر آنچه احتمال دادیم از حقیقت لیله‌القدر می‌کند حدیث شریف طولانی که در تفسیر برهان از کافی شریف نقل فرموده و در آن حدیث است که نصرانی می‌گفت به حضرت موسی بن جعفر که تفسیر باطن " حم والکتاب المبین انا انزلناه فی لیله مبارکه اناکنا منذرین، فیها یفرق کل امر حکیم" (دخان11-4) چیست، امام فرمود: اما "حم" محمد صلی الله علیه و آله است و اما "کتاب‌ مبین" امیرالمومنین علی است و اما "الیله" فاطمه علیهما‌السلام است. (آداب‌الصلوه،329-330)
نکته عرفانی دیگری که بارها امام خمینی در مورد حضرت صدیقه (س) مطرح نموده‌اند، تنزیل جبرئیل در مجلس حضرت فاطمه (س) بوده است. جبرئیل آن‌گونه که قرآن توصیف فرموده بزرگترین فرشته خداست که مأمور علم در جهان است. تمام علومی که در عالم منتشر می‌شود از خزینه فرشته‌ای به نام جبرئیل نازل می‌گردد. خداوند از وی به "قوی و امین" تعبیر نموده و کفر به جبرئیل را کفر به خدا می‌داند.
عارفان در تنزیل معانی از عالم غیب سخن عمیقی دارند. به نظر عرفا پیامبر صرفا آینه‌ای نبود که سخن خدا را در خود منعکس کند بلکه نزول و تنزیل رابطه‌ای مستقیم با حقیقت فردی دارد که بروی وحی نازل می‌شود. در حقیقت مطابق اندیشه‌ عرفانی، پیامبر (ص) به لحاظ قدرت باطنی به درجه‌ای بود که جبرئیل را از مرتبه عقول نازل می‌کردند و مانند بچه دبستانی بدنیا می‌آوردند و با وی گفتگو می‌کند...
بااین مبنا را می‌توان نزول جبرئیل در محضر حضرت فاطمه (س) را درک کرد. امام خمینی ضمن آنکه خود را عاجز از توصیف معنوی حضرت فاطمه (ع) می‌داند، می‌گوید: "فقط اکتفا می‌کنم به یک روایت که در کافی شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است که حضرت صادق (ع) می‌فرماید: فاطمه (س) بعد از پدرش 75 روز زنده بودند در این دنیا، و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت و جبرئیل امین می‌آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می‌کرد و مسائلی از آینده نقل می‌کرد. ظاهر روایت این است که در این 75 روز مراد دهای بوده است، یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیای عظام درباره کسی این طور وارد شده باشد که در ظرف 75 روز جبرئیل این رفت و آمد را داشته است و مسائلی را در آتیه‌ای که واقع می‌شده است، مسائل را ذکر کرده است و آنچه که به ذریه او می‌رسیده است در آتیه، ذکر کرده است و حضرت امیر هم آنها را نوشته است، کاتب وحی بوده است، حضرت امیر، همان‌طوری که کاتب وحی رسول خدا بوده است، کاتب وحی حضرت صدیقه در این 75 روز بوده است. مسأله آمدن جبرئیل برای کسی یک مسئله ساده نیست. خیال نشود که جبرئیل برای همه کسی می‌آید و امکان دارد بیاید، این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل می‌خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است، چه ما قائل شویم به اینکه قضیه تنزیل، تنزل جبرئیل، بواسطه روح اعظم خود این ولی است یا پیغمبر است. او تنزیل می‌دهد او را وارد می‌کند تا مرتبه پایین یا بگوییم که خیر، حق تعالی او را مأمور می‌کند که برو و این مسائل را بگو... حتما درباره ائمه هم من ندیده‌ام که وارد شده باشد این طور که جبرئیل بر آنها نازل شده باشد، فقط این است که برای حضرت زهرا (س) است که آنکه من دیده‌ام که جبرئیل به طور مکرر در این 75 روز وارد می‌شده است. در هر صورت من این قرائت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا (س) ذکر کرده‌اند، با اینکه آنها هم فضایل بزرگی است _ این فضیلت را من بالاتر از همه می‌دانم که برای غیر انبیا (علیهم‌السلام) آن هم نه همه انبیا، برای طبقه بالای انبیا (علیهم‌السلام) و بعضی از اولیایی که در رتبه آنها هست، برای کس دیگر حاصل نشده، این از مختصات حضرت صدیقه (س) است. (صحیفه نور/ 20ص4-16(

ب- مقام سیاسی اجتماعی حضرت فاطمه (س)

امام در حوزه سیاست، آراء مهمی دارند. آراء سیاسی امام قبل از آنکه در حوزه سیاست مطرح شده باشد در مبانی عرفانی ایشان طرح گردیده است. امام خمینی در کتابهای عرفانی چه در تفسیر "انعمت علیهم" و چه در تفسیری که از "کوثر" ارائه می‌دهند، مقام انعمت علیهم را برزخ میان وحدت و کثرت یعنی مقام "ضالین"، "مغضوب علیهم" می‌دانند و تعبیرشان از "حوض کوثر" تعبیری عرفانی است، حوض که آب در آن جمع می‌شود در مظهر وحدت جمعی و "کوثر" اشاره به کثرت دارد.
در روایات است که سوره کوثر به معنای خیر کثیر مصداق اتمش حضرت فاطمه (س) است. خداوند از طریق فاطمه (س) و اولاد پاک او برکات را در عالم پراکنده می‌کند و از قیامت تمام فضلیت‌ها در این حوض تجسم پیدا می‌کنند.
به اعتقاد امام خمینی عینیت دین و سیاست، با تفسیری که از کوثر ارائه می‌دهند قابل تبیین است. بنابراین فاطمه (س) مظهر اتم رابطه دین و سیاست می‌گردد. از این معنای بلند عرفانی که تبیین رابطه دین و سیاست را عمق می‌بخشد بگذریم، برای امام خمینی فاطمه (س) مظهر دین سیاسی است.
به نظر امام اسلام حقیقی که اسلام پابرهنگان و اسلام مبارزه فقر و غنا با اشرافیت است، در کوخ کوچک حضرت فاطمه (س) به حد اعلی درجه خود رسیده است. امام بر ساده‌زیستی خانه زهرا (س) تأکید زیادی می‌کردند و از خانم‌های انقلابی می‌خواستند که در دنیا خود را از تعلقات پاک کنند اما مانند زهرا (س) در عرصه‌های اجتماعی حضور پیدا کنند، خود را صرفا با ادعیه و زیارات مشغول نکنند.
زن مسلمان حقیقی از نظر مصرف‌گرایی به حداقل قناعت می‌کند اما از نظر نفع‌بخشی به جامعه حداکثر فایده را به اجتماع مسلمین می‌رساند. امام در توصیف خانه حضرت زهرا (س) می‌گویند: حضرت امیر سلام الله علیه که خلیفه مسلمین بود، خلیفه یک مملکتی که شاید ده مقابل مملکت ایران بود، از حجاز تا مصر، آفریقا، و یک مقدار هم از اروپا، این خلیفه الهی وقتی توی جمعیت بود مثل همه ما که نشسته‌ایم با هم، این هم ( اشاره به زیرانداز) زیر پایش نبود. همین بود که یک پوست داشتند، به حسب نقل _ یک پوست داشتند که شب خودش و حضرت فاطمه رویش می‌خوابیدند و روز روی همین پوست علوفه اشترش را می‌ریخت پیغمبر هم همین شیوه را داشت، اسلام این است. (سخنرانی مورخ 13/4/52) همین خانه که تا این حد ساده بود، از نظر برکات اجتماعی اعجاب‌آور بود. این خانه کوچک فاطمه سلام‌الله علیها و این افرادی که در آن خانه تربیت شدند که به حسب عدد، چهار، پنج نفر بودند بر حسب واقع، تمام قدرت حق تعالی را تجلی دادند، خدمتهایی کردند که ما را و شما را و همه بشریت را به اعجاب آورده است. (18/12/60)
زنی که در حجره‌ای کوچک و محقر، انسانهایی تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوی افلاک و از عالم ملک تا آن سوی ملکوت اعلی می‌درخشد (25/1/61)
ما یک کوخ چهار-پنج نفری در صدر اسلام داشتیم و آن کوخ فاطمه زهرا (س) است. از این کوخها هم محقرتر بوده لکن برکات این چی است؟ این کوخ‌نشینان در کوخ محقر، در ناحیه معنویات آن قدر در مرتبه بالا بودند که دست ملکوتیها هم به آن نمی‌رسد و در جنبه‌های تربیتی آن قدر بوده است که هرچه انسان می‌بیند برکات در بلاد مسلمین هست و خصوصا در مثل بلاد ماها، اینها از برکت آنهاست. (1/1/62)
امام خمینی معتقد بودند که ادعاهای زنان مسلمان نسبت به دست‌آویز به حبل فاطمه (س) به صرف ادعا صحیح نیست و گوینده آن اگر در مقام عمل به عامل به سیره فاطمه (ص) نباشد، دروغگو خوانده می‌شود. به نظر امام اگر زنان مسلمان شیعه ایرانی، زهد و تقوا و ساده‌زیستی و حق پرستی زهرا را تبعیت نکند. باید بدانند که داخل در روز زن نشده‌اند، هر کسی نپذیرفت، این در روز زن وارد نشده است و در این شرافت وارد نشده است. (11/12/62)
منبع: سایت موعود



کلمات کلیدی :
<      1   2   3   4   5   >>   >
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید