زندگی نامه شهید محمد بروجردی(2)
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 90/7/4:: 9:6 صبح
او یک دوست و یاور به تمام معنا برای مردم مستضعف و محروم کردستان بود. این علاقه نه تنها در رفتار ظاهری او نمایان بود، بلکه در عمق وجودش ریشه دوانده بود.
هیچگاه در چهره او تردید و ابهام وجود نداشت. دارای روحیهای قوی و بزرگ بود و در شجاعت بینظیرترین فرد در کردستان بود.
تقوی، خلوص و اعتقادش به توحید، در او ایجاد آرامش میکرد و تحمل و صبر و استقامتی که در او بود، نشان میداد که چگونه مجاهدی است.
او هیچگاه وقار و متانت خود را از دست نمیداد و علاوه بر ارتباط تشکیلاتی، همواره یک ارتباط معنوی با بچهها داشت. نفوذش بر قلبها به گونهای بود که حتی در رابطه با مردم کردستان نیز مصداق داشت. مردم کردستان با علاقه عجیبی او را دوست داشتند. او همواره میگفت: باید حساب مردم را از ضدانقلاب جدا کنیم. این برخورد گرم و صمیمی با مردم آن منطقه بود که به او لقب مسیح کردستان داده بودند.
همواره تبسم بر لبانش بسته بود. درحالی که شکیبا بود، خروشان هم بود. او که یک لحظه از تداوم عملیات غافل نبود، با تلاش همه جانبه و شبانهروزی، دیگران را برای خدمت هرچه بیشتر ترغیب میکرد. محمد تمام وجود خود را وقف انقلاب کرده بود. کسی نمیتوانست زمانی را بیابد که ایشان در حال استراحت باشد و یا وقفهای در کارش ایجاد شد.
او با تمسک به روحانیت پیرو خط امام و تقوی سرشار خود، درمراحل مختلف مبارزهچه قبل و چه پس از پیروزی انقلاب از هرگونه چپروی یا راستروی مصون ماند. او با همین اخلاق اسلامی و تواضع و فروتنی توانسته بود تبلیغات انبوه ضدانقلاب را خنثی نموده و به یک منطقه وسیع حیات دوباره بخشد.
شهید بروجردی یک نظامی بود، ولی بشدت عاطفی و فرهنگی بود. سعی میکرد که به وسیله برخوردها و بحثهای اعتقادی و سیاسی، افراد را با عقاید و دیدگاههای انقلابی و اسلامی آشنا کند و این کار در کردستان کارایی خوبی داشت. با مردمداری و قلب مهربان خود چنان در دل نیروهای سپاهی و بسیجی و مردم کردستان نفوذ کرده بود که هرچند ماموریتها طولانی میشد، نیروها احساس خستگی نمیکردند.
در زندگی شهید بروجردی آثار رفاهطلبی و گرایش به مادیات مشاهده نمیشد و در سختترین شرایط با کمترین امکانات به خدت مشغول بود و همواره خود را مدیون انقلاب و امام میدانست.
در مجموع، آگاهی سیاسی و دینی او، مهارتهای نظامی و عشق و ارادتش به انقلاب از او فردی ساخته بود که خود را همواره در خدمت به نظام مقدس اسلامی میدید و در این راه هیچگاه احساس خستگی نکرد.
بروجردی را همه میشناسند و خوب میدانند که او به واقع منجی کردستان بود و حضورش در آن خطه، دل هر دشمنی را میلرزاند.
پاکی و بیآلایشی محمد به هنگام شهادتش همه را بشدت متاثر کرده و سردار محسن رضایی به هنگام تشییع پیکرش در حالی که عکس آن شهید را در آغوش داشت، پیاده همراه جمعیت تا بهشتزهرا رفت.
محمد با فعالیتهای مخلصانهای همه را مجذوب خود کرده بود. خبر شهادتش، تمامی رزمندگان مستقر در منطقه را آنچنان منقلب کرد که گویی پدر خویش را از دست دادهاند.
شهید بروجردی که در حیات پربرکتش منشا بسیاری از خیرات بود با تقدیر الهی پس از عمری کوتاه ولی سراسر مبارزه و تلاش و محرومیت، با قلبی آکنده از عشق به اسلام و محرومان به شهادت رسید و خصلتهای بیشماری همچون سادهزیستی، تحمل مشکلات، آگاهی و بصیرت، عشق به امام و ولایت، صلابت وقاطعیت در مقابل ضدانقلاب و ستمگران را برای رهروانش به یادگار گذاشت.
سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت درمورد نفوذ کلام او چنین گفته است:
«بودند برادرانی که در اثر فشار کار خسته شده بودند ولی بعد از چند دقیقه صحبت با شهید بروجردی، تمام مسائل آنها حل میشد و با دلیگرم و امیدوار دوباره سراغ کارشان میرفتند ...
ما شاگرد او بودیم. ایشان دارای یکسری ویژگیهای اخلاقی خاصی که شاید من در طول زندگیم از کمتر انسانی دیدم و ولایتپذیری در این انسان بزرگ، استقامت و پایداری، اخلاق حسنه، خصوصاً در برخوردهای اجتماعی از ویژگیهای خاص اولیه این مرد بود.
او خیلی ساده از خطای دیگران درباره خویش میگذشت و به اشتباه خود اعتراف داشت و طلب عفو میکرد.»
او نمونهای از شیران صحرای نبرد در روز و زاهدان در دل شب بود.
سردار محسن رفیقدوست در این خصوص میگوید:
«نماز شب او را در شب ورود حضرت امام (ره) که مسئولیت حفاظت نظامی از امام را داشت، دیدم و گریه او را در پیشگاه خدا مشاهده نمودم. او در پیش از انقلاب، شهادت در راه خدا را سعادت میدانست ... او چریک مسلح در قبل از انقلاب بود که بارها به جنگ مسلحانه با طاغوت رفته بود.»
در تاریخ اول خرداد 1362 در حالی که با عدهای دیگر از همرزمانش در مسیر جاده مهاباد، نقده حرکت میکردند بر اثر انفجار مین به آرزوی دیرینهاش (که سالها در نمازها و نیایشهای نیمه شبش از درگاه خداوند میطلبید) رسیده و به فوز عظیم شهادت نایل شد.
یکی از افرادی که در صحنه شهادتش حضور داشت میگوید:
«پس از انفجار وقتی من بالای سر او رسیدم مانند همیشه تبسم بر لبانش نقش بسته بود و من احساس کردم که او کلام مولایش را تکرار میکند. «فُزتُ وَ رَبّ الکَعبَه.»
حضور در حوزه علمیه و همنشینی با طلاب علوم دینی، ایشان را به «جریان مبارزه روحانیت» ملحق ساخت و به تدریج با مشی مبارزاتی حضرت امام خمینی(ره) آشنا گردید. ارتباط ایشان با مجامع مذهبی اصفهان و تردد ایشان به قم و استفاده از محضر علمای بزرگ، از او انسانی مبارز، آگاه،متعهد و تربیت یافته ساخت. در این دوره، مبارزه تنها دغدغه و مشغله ذهنی شهید صالحی بود و هر روز تا پاسی از شب به همراه جوانان انقلابی در جلسات مذهبی شرکت می جست و یا در چاپ، تکثیر و توزیع اعلامیه های حضرت امام خمینی(ره) تلاش می نمود.
پس از چندی به خدمت سربازی فراخوانده شد، اما با صدور فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر ترک پادگانها، از محل خدمت به کمک دوستان فرار کرد.
تلاشهای سیاسی بی وقفه، رفته رفته شهید صالحی را به یکی از ارکان مبارزاتی جوانان شهر نجف آباد درآورد. در سال 1357 با چند تن دیگر از برادران حزب اللهی خود به تهران آمد و در صحنه های مختلف انقلاب حضور فعال داشت.
به هنگام ورود حضرت امام خمینی(ره) از افراد فعال در برنامه استقبال از معظم له و در فرودگاه مهرآباد جزو گروه محافظین حلقه اول بود.
تا لحظه پیروزی انقلاب لحظه ای از حرکت و تلاش و جانفشانی در راه اهداف بلند و الهی ولی امر مسلمین و مرجع و امام خویش دست برنداشت.
سال شمار زندگی شهید بروجردی
1333 تولد در روستای دره گرگ از توابع بروجرد
1340 سکونت در تهران
1348 کار در کارگاه تشک دوزی
1352 ازدواج و تشکیل خانواده
1352 اعزام به خدمت سربازی
1354 آغاز مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی
1356 تشکیل گروه توحیدی صف و انجام عملیات نظامی علیه رژیم پهلوی
1356 تولد اولین فرزند به نام حسین
1356 ملاقات با امام خمینی در نجف اشرف
1357 قبول مسئولیت حفاظت از جان امام در 12 بهمن
1357 قبول مسئولیت زندان اوین
1357 مشارکت در تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
1357 مسئولیت پادگان ولی عصر (عشرت آباد)
1358 اعزام به کردستان و قبول مسئولیت سپاه در غرب کشور
1359 تشکیل سازمان پیش مرگان مسلمان کرد
1361 تشکیل قرار گاه حمزه السید الشهدا
1362 شهادت
محل دفن: قطعه شهدا در بهشت زهرای تهران
منبع: سایت راسخون
کلمات کلیدی :