سردارسرتیپ شهید یدالله کلهر(زندگی نامه)
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 90/7/19:: 1:34 عصر
سردارسرتیپ شهید یدالله کلهر
یدالله به سال 1333 در روستای «بابا سلمان» از توابع شهریار، در خانواده ای متوسط و مذهبی زاده شد. عشق به خاندان اهل بیت و ائمه اطهار از همان دوران کودکی با تمام وجودش عجین گشت و از او مردی با احساسات ناب مذهبی ساخت، به طوری که پیش از رسیدن به سن بلوغ شرعی و تکلیف، به نماز می ایستاد و در مساجد و محافل دینی شرکت می کرد.
در سن هفت سالگی قدم در راه مدرسه و تحصیل می گذراد و با بهره مندی از هوش و استعداد خوب دوره ابتدایی را با نمره های عالی و رتبه ممتاز در زادگاه خود به پایان می رساند. وی برای ادامه تحصیل مجبور می شود به شهریار برود چرا که دوره متوسطه در روستا نبود. در یک? از دبیرستان های شهریار به تحصیل می پردازد. او که در جستجوی معرفت دینی بود، همزمان با تحصیل، به مطالعه کتب دینی رو می آرود از این رو، با شهامت و توان فکری خوب، با گروه «ضاله بهائیت» به بحث می پردازد. جثه درشت و قوی و اندیشه سالم از او چهره ای جذاب می ساخت و به خاطر جوانمردی و منش والایش، زبانزد بود. یدالله کلهر اوقات فراغت خود را به مطالعه , ورزش و تفریحات سالم محلی می پرداخت وی تحصیلات خود را تا سوم متوسطه ادامه می داد، ولی به دلیل دوری روستا از شهر و سخت? رفت آمد مجبور به ترک تحصیل شد.
یدالله پس از ترک تحصیل، در یک تانکر سازی مشغول کار می شود. وی در سال 1351 همراه یکی از دوستانش، در کار برق و سیم کشی ساختمان وارد می شود و در شهر اصفهان، یک پروژه بزرگ برق کشی را با موفقیت و در اسرع وقت به پایان م? رساند. در سال 1353 مدتی به جوشکاری می پردازد و همان سال به سربازی اعزام می شود. وی چندین بار از سربازی فرار می کند و سرانجام دوره آموزش خود را در ارومیه و بقیه سربازی اش را در شاهپور می گذراند.
فعالیت های شهید پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
از آن جا که خانواده اش پیش از انقلاب اسلامی، با شخصیت حضرت امام آشنا بوده و از معظم له تقلید می کردند، او هم رساله و برخی کتاب های ایشان را مطالعه می کند و با افکار و اندیشه هایشان آشنا می شود. در دوره سربازی به ماهیت رژیم شاه پی می برد وخیلی زود وارد مسائل سیاسی می شود. وی دوستان سرباز خود را جمع کرده، به روشنگری می پردازد و ماهیت رژیم را برای آنان آشکار می کند.
درسال 1355 سربازی را تمام می کند و پس از بازگشت از سربازی، دوباره به کارهای برق و سیم کشی ساختمان مشغول می شود. مدت? هم به آهنگری و جوشکاری می پردازد.
یدالله با شروع جرقه های انقلاب اسلامی، وارد عرضه سیاسی می شود. جوانان محل را جمع کرده، درباره حضرت امام و انقلاب برای آنان صحبت می کند. وی نخستین کسی بود که در مسجد «بابا سلمان»، «تکبیر» و شعار «مرگ بر شاه» را سر می دهند. و مردم را به مبارزه علیه شاه ترغیب می نماید. مدتی از سوی پاسگاه شهریار مورد تعقیب قرار می گیرد. با هوشیاری تمام، فعالیت هایش را گسترش می دهد و هر روز بچه ها? محل را جمع می کند و با آنان شعارهای تند انقلابی، از جمله شعارهای «مرگ بر شاه» را سر می دهند. وی فعالانه در اغلب صحنه های انقلاب اسلامی حضور می یابد و در روزهای پیروزی انقلاب برای فعالیت بهتر و بیشتر، راهی تهران می شود. در راهپیمایی ها حضور جدی می یابد. در 21 بهمن ماه 1357 هنگام تصرف پادگان «باغ شاه»، از ناحیه پا تیر می خورد و مجروح می شود و چند روز در بیمارستان بستری می گردد.
فعالیت های شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، فعالانه در مسائل انتظامی و امنیتی در کرج فعالیت می کند. وی از جمله بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منطقه کرج به شمار می رود. در فروردین ماه 1358، به دنبال تحرکات ضد انقلاب در کردستان، به سرپرستی یک گروه، عازم آن جا می شود و مدتی به نبرد علیه ضد انقلاب می پردازد.
او که روحی فعال و جستجوگر داشت، هرگز نمی توانست ببیند انقلابی که در راه آن خون ها? پاک هدیه شده و خون دل ها خورده شده، به راحتی بازیچه دست عده ای ضد انقلاب و وابسته قرار گیرد. از این روی، از فردای پیروزی انقلاب اسلامی خود را وقف تحقق آرمان های بلند آن می کند و هر جا که به وجودش نیاز باشد، از هیچ کوشش دریغ نمی کند.
فعالیت های شهید در دوران دفاع مقدس
پاسداری , پاک باخته و فدایی انقلاب بود، که پس از شروع جنگ تحمیلی، گروهی از پاسداران سپاه کرج را جمع کرده، به فرماندهی خود، راهی جبهه های «سرپل ذهاب» و «گیلان غرب» می شوند و مدتی در آن جبهه علیه دشمن بعثی عراق به مقابله می پردازند وی در آزاد سازی گیلان غرب، ایثار و شهامت بالایی از خود بروز می دهد و توانمندی نظامی خود را به نمایش م? گذارد.
او پس از مدتی جنگیدن در جبهه های غرب و پس از آزادی گیلان غرب، به جبهه های جنوب اعزام می شود و با نیروهای خود در جبهه آبادان مستقر می گردد و در حساس ترین شرایط، آبادان را همراه دیگر نیروهای مردمی، از سقوط و اشغال نجات می دهد. فرماندهان خیلی زود به توانمندی نظامی و لیاقت شهید کلهر پی می برند و از استعداد وی در مسوولیت های مختلف نظامی بهره می گیرند. شهید کلهر در تشکیل تیپ المهدی (ع) نقش اساسی ایفا می کند و خود به عنوان جانشین فرماندهی آن برگزیده می شود.
کلهر از زمانی که وارد جنگ می شود، در اکثر عملیاتها با مسوولیت بالا و هدایت نیرو و فرماندهی محور وارد عمل می گردد و بارها در جبهه مجروح می شود. در عملیات «فتح المبین» به عنوان خط شکن حماسه می آفریند و در منطقه «ام الرصاص» سخت مجروح می شود.
کلهر در اکثر عملیات ها به عنوان خط شکن عمل می کند. از این رو، چندین بار به سختی مجروح می شود؛ اما او کسی نبود که از پای بیفتد و به بهانه جراحت، پای از جبهه بکشد. یک کلیه اش را از دست می دهد و یک دستش بر اثر ترکش، عملاً از کار می افتد جای جای بدنش ترکش می نشیند؛ ولی او که عاشق جبهه و بسیجیان بود، آنان را ترک نمی کند.
او در سال 1361 یک دوره فشرده تخریب و مربیگری را در پادگان امام حسین می گذارند. در اردیبهشت ماه 1363 همراه گروهی به سوریه و لبنان اعزام می شود و جبهه های مختلف لبنان، از جمله بلندی های جولان بازدید می کند. پس از بازگشت از لبنان، به جبهه های جنوب باز می گردد.
کلهر در عملیات فتح المبین با مسئولیت «معاونت تیپ» وارد عمل می شود و در محور «فکه» و «تنگه رقابیه» حماسه می آفریند. پیش از تشکیل تیپ المهدی (ع)، وی در طرح، برنامه و هدایت عملیات ها نقش موثر و بسزایی ایفا می کند. پس از شرکت فعال در «عملیات رمضان»، در لشگر 21 محمد رسول الله (ص) به عنوان جانشین لشگر منصوب شده و با این مسئولیت، در «عملیات والفجر مقدماتی» و «والفجر 1» حضوری تعیین کننده می یابد.
او در عملیات «والفجر 8» وارد عمل می شود و به عنوان فرمانده، به هدایت نیروها می پردازد. او در این عملیات، به سختی مجروح می شود؛ به طوری که به خاطر مداوا حدود یک سال در بیمارستان بستری می گردد. هنوز بهبودی کامل نیافته به جبهه های نبرد می شتابد و در عملیات «کربلای 4» و «کربلای 5» حضوری چشمگیر و حماسی می یابد.
ویژگی های اخلاقی
کلهر به مفهوم واقعی، عاشق بود؛ عاشق راهی که انتخاب کرده بود. عاشق حضرت امام، عاشق بسیجیان و مردم. او هر چه داشت، با دیگران قسمت می کرد. وی مردی متواضع و فروتن بود. شجاعتش در جبهه همیشه راهگشا بود. از نوجوانی، جوانمرد و والامنش بود. در عین جدی و قاطع بودن، شوخ طبع می نمود. با بسیجیان با احترام و ادب برخورد می کرد، از این رو، همه مجذوب او می شدند و از او حرف شنوی داشتند. حرمت بزرگتران را همواره حفظ می نمود.
او پایبند حلال و حرام بود. از امر به معروف ونهی از منکر غفلت نمی ورزید. با دعا و قرآن انس دیرینه داشت. نماز شبش در جبهه ترک نمی شد. یکی از همرزمانش می گوید: «شبی با بچه ها داشتیم از خاطرات شهدا تعریف می کردیم و شهید کلهر هم نشسته بود. دیر وقت بود، گفت:«بچه ها بروید بخوابید که نماز صبح تان قضا نشود همه که رفتند، آمد و از من خواست که به اتاقش بروم و من رفتم. یک مفاتیح از کشوی میزش در آورد، و گفت که زیارت عاشورا را برایم بخوان. زیارت را که شروع کردم، سرش را به سجده گذاشت و در حال سجده شانه هایش از گریه می لرزید. نیم ساعت دعا طول کشید. دیدم هنوز در سجده است. تو حال خودش رهایش کردم و از اتاق بیرون آمدم. صبح که برای نماز بیدار شدم، رفتم که برای نماز بیدارش کنم، دیدم هنوز در سجده است و هق هق گریه اش بلند است.»
چگونگی شهات
شهید کلهر که چمدانی پر از شکوفه های یاس تقوا همراه داشت و برای ملاقات و ضیافت با شکوه عشق لحظه شماری می کرد، عاقبت در «شلمچه» کارت سبز دعوت در میهمانی کروبیان را دریافت کرد.
وی در دی ماه 1365 در عملیات «کربلای 5» در منطقه شلمچه، در حالی که برای شرکت در جلسه ای عازم پشت جبهه بود، تذکره عبور و معراج به عالم ملکوت را گرفت و از شرکت در جلسه زمینیان باز ماند. وی بر اثر اصابت ترکش به سرش به شهادت رسید. یکی از دوستان همرزمش درباره نحوه شهادت شهید کلهر می گوید: «داشتم راهی خط مقدم می شدم که سردار «فضلی» گفت که به کلهر بگویم برای شرکت در جلسه به عقب باز گردد. با خشایار برای گردان امام سجاد (ع) که تقریبا در محاصره بود، غذا و مهمات می بردیم. به خط مقدم رفتم. شهید کلر با قامتی برافراشته و استوار، در حال هدایت رزمندگان بسوی دشمن بود. دشمن منطقه را زیاد می کوبید. پیغام را دادم. چند لحظه بعد سوار جیپ شد که باز گردد. دویست متر رفته بود که یک دفعه گلوله ای کنار ماشین او منفجر شد. قلبم به تپش افتاد. یک لحظه منطقه دور سرم چرخید. بچه ها «یا حسین» گویان به طرف جیپ دویدند و با هزار مصیبت خودم را به او رساندم. از شدت انفجار، جیپ مچاله شده بود. خون از سر و روی شهید کلهر سرازیر بود ,ترکش به سرش خورده بود.
کلمات کلیدی : شهید