سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به فرزندانتان بیاموزید که راه ما راه امام حسین (ع) است

به فرزندانتان بیاموزید که راه ما راه امام حسین (ع)‌ است

 شهید "سید علی‌رضا جوزی" دانش‌آموز 15 ساله بود که همراه 4 رزمنده که آنها هم از سلاله پاک رسول‌ خدا بودند، در روز عید قربان سال 67 به فیض شهادت نائل شد؛ وی در وصیت‌نامه‌اش نوشته است: به فرزاندان‌تان یاد بدهید و بگویید که راه ما راه حق و راه حسین شهید (ع) است.

شهید "سید علی‌رضا جوزی" دانش‌آموز 15 ساله تهرانی‌ بود که در بسیج مسجد شاه‌آبادی فعالیت می‌کرد و در همان مسجد به عضویت گروه «مقاومت کمیل» درآمد. سید علی‌رضا همیشه در انجام کارهای فرهنگی، نصب اعلامیه و تشییع شهدا پیش قدم بود. دوازده بود که برادر بزرگش به شهادت رسید و او در همان ایام به همراه برادر دیگرش به صف مجاهدان اسلام پیوست و در جبهه‌های غرب حضور یافت.

سحرگاه اول مهرماه سال 1367 "سید علی‌رضا" به همراه 22 رزمنده دیگر در سه راه کوشک واقع در جاده اهواز -خرمشهر در کمین دشمن محاصره شدند. با اصابت گلوله به اتومبیل آنها، "سید علی‌رضا" به همراه با 4 رزمنده دیگر که آنها از سلاله پاک رسول‌الله و فرزندان خلف حضرت زهرا (س) بودند به فیض عظیم شهادت نائل آمدند. آن روز عید قربان بود... . آنچه در ادامه می‌آید وصیت‌نامه شهید "سید علی‌رضا جوزی" است که حدوداً 3 ماه قبل از شهادتش نگاشته شده است.

 

*بدانید، هیچ قطره‌ای از خونی که در راه خدا ریخته شود، بهتر نیست 

"هنگامی که شیپور جنگ به صدا درمی‌آید مردها از نامردها تشخیص داده می‌شوند. پس ای شیپورچی بنواز! (شهید چمران)" / "ولا تقولو لمن یقتل فی سبیل‌الله امواتا بل احیاء ولکن لاتشعرون"؛ سلام بر مهدی یگانه منجی عالم بشریت و سلام بر رهبر کبیر انقلاب و سلام به تمام رزمندگان اسلام.

ای عزیزان بدانید که هیچ قطره‌ای در مقیاس حقیقت در نزد خدا از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود بهتر نیست. و من می‌خواهم با نثار این قطره خون به معشوقم برسم. به معشوقی که سال‌هاست در انتظار دیدن اویم. به معشوقی که به انسان هستی داد و آنان را خلق کرد.

 

*مرگ دست خداست، پس از جبهه رفتن فرزندانتان ممانعت نکنید 

برادرانم، بدانید که شهادت در راه خدا بالاترین درجه است و همین‌طور بالاترین و بزرگ‌ترین آرزوی من. برادران و خواهران بدانید که مرگ انسان دست خداست و تا خداوند متعال اراده نکند، هیچ اتفاقی نمی‌افتد. پس از جبهه رفتن و جهاد رفتن فرزندان‌تان جلوگیری نکنید.

 

*آیا سکوت ما مقابل دشمن بوی انسانیت می‌دهد؟ 

انسان روزی به دنیای فانی می‌آید و روزی به دنیای آخرت می‌رود و مرگ هم برای همه است، پس چه بهتر که مرگ در راه خداوند در سنگر عشق باشد. در سنگری که هزاران نفر از عزیزان همانند پروانه به دور شمع سوختند و با سوختن آنها هزاران نفر دیگر روشن شدند.

 

ای برادران آیا می‌توانید ببینید که دشمن به وطن ما و به خانه ما تجاوز کند و جان هزاران نفر از زن و کودک و پیر و جوان را بگیرد و هر غلطی که می‌خواهد بکند و ما آرام بنشینیم؟ آیا واقعاً سکوت ما بوی انسانیت می‌دهد؟ نگذارید با زرق و برق دنیا انس بگیرید و طوری شود که به درجه حیوانیت برسید و شاید از حیوان هم پست‌ و پست‌تر!

 

*گول چند صباح زندگی را نخورید 

گول این دنیا را که چند صبایی بیشتر نیست، نخورید. آیا هیچ فکر کرده‌اید که چرا خداوند انسان را آفرید و چرا یکی را زیبا و یکی را بدقیافه و زشت آفرید و چرا یکی را عاقل و دیگری را نادان، یکی را فقیر و دیگری را سرمایه‌دار آفرید؟ به والله تمام اینها آزمایش از طرف خدا بیش نیست. پس سعی کنید که از این آزمایش‌های الهی سرفراز بیرون آیید.

 

*خواهرانم، فرزندانتان را چنان تربیت کنید که راه ما را، یعنی راه حق و حسین(ع) را ادامه دهند 

و اما شما ای خواهرانم، حجاب برترین زینت برای شماست و سعی کنید که این زینت الهی و خدادادی را حفظ کنید تا پیش حضرت فاطمه‌الزهرا(س) روسفید باشید. غیبت و بدگویی را کنار بگذارید و فرزاندان‌تان را چنان تربیت کنید که بتوانند راه ما را ادامه دهند به آنها یاد بدهید و بگویید که راه ما راه حق و راه حسین شهید (ع) است. راهی که پس از گذشت 1400 سال دوباره زنده و جان گرفت و حال می‌بینید که زنده شدن او چگونه بدن شرق و غرب را به لرزه درآورده و چگونه پوزه آنان را به خاک مذلت و رسوایی کشیده (است).

 

*مادرم، با یاد تو جان می‌دهم! 

و اما مادرم، ای که وقتی نامت را به زبان می‌آورم تمام وجودم به یاد تو می‌افتد، بدان که من در آخرین لحظات زندگی‌ام به یاد تو هستم. بدان که با یاد تو جان می‌دهم. مادرم مبادا در مقابل دشمنان‌مان گریه کنی که گریه کردن تو در مقابل آنان فشردن قلب من است. مادرم همیشه به یاد تو بودم و همیشه خواهم بود.

 

*مادرم، مرگ شروع زندگانی من است 

روزی که می‌خواستم برای اولین‌بار به جبهه بروم شجاعت تو را دیدم. بدان که در آخرت روسیاه نیستی. حال که این وصیت‌نامه را می‌نویسم چند روزی دیگر به شروع عمرم نرسیده (نمانده). بدان مرگ من تازه شروع زندگانی من است و این آخرین لحظات چقدر برایم شیرین است.

 

*پدرم، بر دستان پینه زده‌ات بوسه! 

و اما پدرم، بر دستان پینه‌زده‌ات بوسه! به تمام دوستان و آشنایان تبریک بگو و بگو که جان او هدیه‌ای بیش برای رهبر و خداوند متعال نیست و برای همین بود که سید به جهاد رفت و جان خود را نثار کرد. و اما برادرم محمد، معلم عزیزم تا زمانی که جان در بدن دارم به یاد تو هستم. به یاد تو و به یاد درسهایت اگر نبود...؟

 

*برادرزاده‌هایم، پدر شما آن سید حسینی است که رهبر تمام عالم است 

و اما برادرزاده‌های عزیزم، امید و هادی جان، هیچگاه احساس نکنید که پدرتان را از دست داده‌اید. بدانید که هرگاه این احساس را کردید شکست بزرگی خوردید. پدر شما امام امت است. پدر شما آن سید حسینی است که رهبر تمام عالم است. آن سیدی که تمام عالم را به اسلام دعوت می‌کند.

 

*معلمان عزیزم مرا حلال کنید 

خب عزیزان، دیگر مزاحم اوقات شما نمی‌شوم. مرا حلال کنید. ببخشید، خصوصاً معلمان عزیزم در مدرسه و اما توصیه‌ای که می‌کنم به دوستانم، ای دوستان من، سنگر مدرسه و سنگر جهاد را رها نسازید و تا آخرین قطره خون مبارزه کنید. خب عزیزان، دیگر عرضی ندارم اما اگر احیاناً جنازه‌ای از من باقی ماند آن را در گلزار شهدای امام‌زاده علی‌اکبر دفن کنید.

خدانگهدار والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

سید علی جوزی



منبع: سایت ساجد



کلمات کلیدی :
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید