داستان قلاده های طلا
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 91/1/11:: 10:51 صبح
داستان قلاده های طلا
این برایم جالب بود که قبل از انتخابات حدود سه هزار نفر از انگلستان وارد ایران می شوند. به هر حال اینها چه کاری داشته اند که خودشان را به ایران رسانده اند؟ من 6 هزار صفحه پرینت سایت روابط خارجه اسرائیل را در مورد انتخابات در اختیار گرفتم و مطالعه کردم؛ از قبل تا بعد از انتخابات و آنچه آنها می گفتند و گفتند. تمام فیلم هایی که له و علیه موضوع جاسوسی بود را دیدم، حتی کتاب جین شارپ را چندین بار خواندم و تمام توصیه هایی که در انقلاب رز زرد و دیگر انقلاب های رنگی بود را خواندم اما ماهیت اتفاقی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری در کشور ما رخ داد کاملا متفاوت با تمام این ها بود و می توان بگوییم این فیلم کاملا یک نسخه ایرانی در روایت از جاسوسی و حوادث مرتبط با آن است.
من از منافقینی که به تازگی از اردوگاه اشرف آزاد شده بودند اطلاعات جدیدی نتوانستم پیدا کنم اما تقریبا تمام فیلم هایی که یا با دوربین شخصی گرفته شده بود و یا خود وزارت اطلاعات و یا نیروی انتظامی و بسیج داشت دیدم و تمام بازجویی ها از بازداشت شدگان را خواندم و اطلاعاتی نبود که باشد و من نخوانده باشم.
انگیزه اصلی برای ساختن این فیلم این بود که وقتی من تظاهرات برگزار شده آن موقع را نظاره گر بودم واقعا بغض گلویم را می گرفت، ببینید من آدم فرهنگی هستم اما سیاسی هم هستم نه اینکه پست و مقام داشته باشم، نه اینکه من تحلیل سیاسی از وقایع اطرافم دارم و وقتی می دیدم چگونه نقار بر فضای حاکم بر جو سیاسی آن موقع گرفته است با خودم گفتم که من باید یک کار کنم و هر چه انگیزه داشتم، هرچه تجربه داشتم گذاشتم پای این فیلم تا این نقار و دوری را از بین ببرم و من باید سنگ تمام می گذاشتم برای این نظام.
سینما وقتی می خواهد وارد قضاوت بشود می گذارد زمان بگذرد اما من نمی خواستم قضاوت کنم، من می خواستم نقل کنم و بگویم در این اتفاقی که افتاده همه یک طرف قضیه را دیده اند اما آن روی سکه هم هست. من نقل وقایع کردم، عده ای می گفتند برج میلاد گرایشش جور دیگر است اما من تنها بر روی زوایایی که دیده نمی شد نور دادم و گفتم این ها هم وجود دارد.
در تظاهرات 25 خرداد، راهپیمایی سکوت کردند، در مسیری که می رفتند 11 پایگاه بسیج دیگر هم بود اما کوچکترین تعرضی به آن ها نکردند تا اینکه رسیدند به این پایگاه و هنگامی که همه از راهپیمایی پراکنده می شوند برای تسخیر این پایگاه که مهمات هم داخل آن بود چهار ساعت مقاومت می کنند، خوب از این می توان به سادگی گذشت و واقعا معنای خاصی ندارد؟
واقعا وقایع پیچیده ای رخ داد و این فیلم تنها یک فیلم اکشن و حادثه ای نیست به واقع اگر ترور خاتمی رخ می داد چه اتفاقی در آن برهه زمانی می افتاد و اصلا چه شد که در پرواز خاتمی تغییر ایجاد شد و آن نوشته ای که به امنیت پرواز داده شد از طرف که بود، این ها همه زوایای پنهان وقایع است که باید روشن شود و قضاوت نیست و ما نمی خواهیم بگوییم چرا این کارها را کردند، می خواهیم بگوییم چه کار هایی کردند.
چیزی که واقعا من را رنج می دهد این است که برای جامعه قلم به دست ما بسیار زشت است که در سالن اکران بنشینند و به هو کشی بپردازند، اولین فیلمی که هو کردند فیلم ویرانگر من بود و بچه های روزنامه سلام این کار را کردند و از آن موقع این شد رسم و واقعا رسم بدی پایه گذاری شد.
منبع: روزنامه کیهان
کلمات کلیدی :