فاطمیه
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 91/1/13:: 1:27 صبح
گفت : در می زنند مهمان است
گفت: آیا صدای سلمان است؟
این صدا، نه صدای طوفان است
مزن، این خانهء مسلمان است
مادرم رفت پشت در، اما
**
گفت:آرام ما خدا داریم
ما کجا کار با شما داریم
و اگر روضه ای به پا داریم
پدرم رفته ما عزاداریم
پشت در سوخت بال و پر، اما
**
آسمان را به ریسمان بردند
آسمان را کشان کشان بردند
پیش چشمان دیگران بردند
مادرم داد زد بمان! بردند
بازوی مادرم سپر،اما
**
بین آن کوچه چند بار افتاد
اشک از چشم روزگار افتاد
پدرم در دلش شرار افتاد
تا نگاهش به ذوالفقار افتاد-
گفت: یک روز یک نفر اما...
سید حمیدرضابرقعی
ممنونم اگر نروی
میمیرم اگر بروی
زهرای من
الا ای چاه یارم را گرفتند
گلم عشقم بهارم را گرفتند
بر هرچه وهابی و بهایی لعنت
من الاول الی الابد
کلمات کلیدی :