پیغام بهار
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 91/1/14:: 7:20 صبح
پیغام بهار
پیغام بهار آمده و موسم عید است
بر لب همه را زمزمه عشق و امید است
هر سو نگری رایت نوروز پدید است
در نفحه انفاس سحرگاه نوید است
برخیز و برآور علم عشق به یاری
گرم و طرب انگیز چو خورشید بهاری
آغاز بهار است و جهان در هیجان شد
از عطر شکوفه سر هر کوی نشان شد
با غمزه گل بلبل عاشق به فغان شد
گل با مدد باد صبا جامه دران شد
کمتر نه ای از گل نفس صبحدمت کو
در صحن چمن رایحه دم به دمت کو
هشدار که بی بار در این باغ نروییم
بی عاطفه آرامش مطلوب نجوییم
بی پای ارادت ره نوروز نپوییم
بی دست عنایت سخن از عید مگوییم
آن عید بود کز دگران دست بگیریم
با دست سخا دست تهیدست بگیریم
خوش آنکه به اقلیم مروت سفری داشت
در کوچه دلهای پریشان گذری داشت
چون پرتو مهتاب به جانها اثری داشت
یا چون شجری سایه و برگ و ثمری داشت
سوگند به بوی گل و آواز قناری
بی عطر محبت نفسی نیست بهاری
ای مونس جان بازی دوران مبر از یاد
در کشتی دنیا غم طوفان مبر از یاد
در حسرت نان اشک یتیمان مبر از یاد
در کنج بلا رنج اسیران مبر از یاد
شادی کریمان بود از شادی مردم
آزادیشان بسته به آزادی مردم
عید آن لحظاتیست که ما قدر بدانیم
بر دلشده ای شهد محبت بچشانیم
یا بنده ای از بند اسارت برهانیم
یا بر لب طفلی گل شادی بنشانیم
«بیگی» ز بهاران روش عشق بیاموز
تا شام تو چون روز شود روز تو نوروز
نصرت الله بیگی درباغی
کلمات کلیدی :