سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عبارت های آشنا (قسمت دوم)

عبارت های آشنا (قسمت دوم)

عبارت های آشنا


5- آر. پی. جی یلخی:


گلوله آرپی جی ساخت ایران؛
گلوله ای که در مقایسه با نوع خارجیش از قدرت فوق العاده ای برخودار بود و از هر نقطه که به هدف می خورد منفجر می شد. توفیقی نمی کرد که از سر یا پهلو بخورد. تا وقتی که سوخت و خرج داشت می رفت، از حداقل 300 متر تا بیش از 1100 متر. هیچ وقت نظیر گلوله آرپی جی های خارجی در مسافت معینی روی هوا منفجر نمی شد و نمی افتاد. خلاصه، وضع مشخصی نداشت و مثل خیلیها حساب و کتاب سرش نمی شد. راه خودش را می رفت، یلخی یلخی. و در روبرو شدن با دشمن و نقل و انتقالات او بی ترمز بی ترمز.

6- فیلتر شهادتت مبارک:

فیلتر های خراب و تو رفته و غیر قابل استفاده ای که گاز شیمیایی را از خود عبور می دادند و بعضی فیلتر های ساخت خودمان که مرغوبیت کافی نداشتند، بچه ها تا چشمشان به این نوع فیلترها می افتاد، می گفتند: بچه ها فیلتر شهادتتان مبارک! یا به برادری که احیاناً از روی ناچاری از آنها استفاده می کرد می گفتند: برادر شهادتت مبارک.

7- همای رحمت

تیر و فشنگ؛
تعبیری است نزدیک به «رحمت الهی» که برای ترکش به کار می رود. و غالباً به تیرو فشنگی گفته می شود که باعث جراحت است و رحمت و مغفرت و شهادت را با خود می آورد. همایی که بر سر و روی دوش هر که نشست، او را به سعادت ابدی می رساند، نه سعادتی که گاه هست و گاه نیست . معنی دیگری است از سبب خیر شدن عدو، و اقبال به زخمی که دوست می زند و از هزار مرهم التیام بخشتر است و لاجرعه نوشیدن جام بلایی که ساقی آن عشق است.

8- دانشگاه امام حسین:


جبهه جنگ با دشمن بعثی.
همانجا که درسش عشق، مدرکش شهادت و معلمش آقا و مولا حسین (ع) است. ردیهایش به قول خود بچه ها، جا مانده ها و وامانده های از کاروانی هستند که رو سوی کربلا دارد و دانشجویانش، جان بر کفان بسیج، لشکر مخلص خدا هستند که به تعبیر پیر انقلاب و پدر امت اما (ره) «دفتر تشکیل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضا نموده اند». دانشگاهی که هر روز آن روز ابتلا و امتحان نهایی است. شرط راه افتادن به آن ایمان است و نمره الف را در آن پیوسته به اخلاص می دهند.

9- پشتیبانی مرکز:


اهل و عیال و خانواده در پشت جبهه و شهر.
وقتی کسی مرخصی می رفت و راهی منزل بود و از او سؤال می کردند که: کجا می روی، فکر نمی کنی کار جبهه و جنگ لنگ بماند؟ او در جواب می گفت: جایی نمی روم بابا، می خواهم بروم پشتیبانی مرکز را قوی کنم. کنایه از این که باید هوای برو بچه ها را هم داشت. باید با آنها هم هماهنگ کرد. یک طرف قضیه آنها هستند که اگر مایل نباشند راه بیایند، ما اینجا کاری از پیش نمی بریم.

10- تابلوی غیبت ممنوع:


کسی که حتی دیدن او اسباب تذکر و منع از غیبت است.
با وجود او گویی انسان به رودربایستی می افتد که بدگویی برادری را بکند؛ بی آنکه چیزی بگوید یا حرکتی از او سر بزند، آدم خودش به اصطلاح حساب کار خودش را می کند. ابهت و وقار و پرهیزکاری او در جمع مانع از آن می شود که هر کس هر چه خواست بگوید. درست مثل یک تابلوی ورود ممنوع که برای همه قانون و میزان است. این ترکیب را برای اشخاصی به کار می بردند که فوق العاده در سخن مواظب و مراقب بودند و تعداد آن ها در میان رزمندگان کم نبود.



کلمات کلیدی :
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید