آخرین خاطره
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 91/1/21:: 12:27 صبح
آن شب حال عجیبی داشتند.
از مسافرت و زیارت حرم مطهر امام رضا(علیه السلام)
و عیادت مادرشان در مشهد، آمده بودند و روحیه تازه ای داشتند.
انگار آماده شهادت بودند.
فردا شبش که ایشان شهید شده بود.
برای من شب بسیار سخت و مصیبت باری بود.
فکر می کردم که در نبودنشان چه کنم،
برای همین در روز تشییع جنازه پدرم،
وقتی خودم را روی پای آقا انداختم،
می خواستم تمام عقده هایم را خالی کنم،
چون ایشان را از پدرم بیشتر دوست داشتم
و باور کنید که از آن لحظه به بعد آرامش وصف ناپذیری پیدا کردم.
الان که فکر می کنم می بینم پدرم بسیار ولایتمدار بودند
و همیشه هم به من سفارش می کردند مطیع محض ولایت باشم.
هرگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی مطلبی را بیان می فرمودند،
سر از پا نشناخته، آن را یادداشت می کردند و در زندگی به کار می بستند.
حتی این اواخر که مقام معظم رهبری درباره تبدیل شدن برخی مطبوعات به پایگاه دشمن، سخنان مهمی را ایراد و اظهار نگرانی کردند،
پدرم سخت متأثر شدند و گفتند:
« آقا دلشان برای اسلام می تپد. این همه شهید داده ایم که اسلام زنده بماند و الان بسیار نگرانند.
مهدی صیاد شیرازی
منبع:سایت راسخون
در صورت عدم مشاهده عکس اینجا کلیک نمایید.
کلمات کلیدی :