شهادت از عسل شیرین تر است.
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 91/1/27:: 2:33 عصر
باران تندی می بارید.
خیس آب شده بود.
آب رود خانه تا روی پل بالا آمده بود.
بچه ها باید برای عملیات رد می شدند.
خودش آمده بود پای پل ، بجه ها را یکی یکی رد می کرد.
***********
فرمانده های تیپ ها بودند؛
خرازی ، زین الدین ، بقایی و....
حرف های آخر را زدند و شب حمله مشخص شد.
حسن شروع کرد به نوحه خواندن.
وقتی گفت « شهادت از عسل شیرین ترست»
هق هقش بلند شد.
نشست روی زمین و زار زد.
از اول روضه رفته بود سجده .
کف سنگر سه تا پتو انداخته بودند.
سر که برداشت از اشک ،
تا پتوی سوم خیس شده بود.
در صورت عدم مشاهده عکس اینجا کلیک نمایید.
کلمات کلیدی :