استاد مطهری ضرورتهای زمان را درک می کرد
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 91/2/12:: 4:24 عصر
استاد مطهری ضرورتهای زمان را درک می کرد
اشاره:
مردان بزرگ و دوران ساز تاریخ، آنان که با حضور در برهه ای از زمان، بر اندیشه ها و دیدگاههای نسل معاصر خود و نیز بر نسلهای آینده تأثیر گذاشته اند و جهان بینی و شناخت آنها را دگرگون ساخته و مناظر تازه ای را در برابر آنان گشوده اند، کسانی بوده اند که در یک، یا چند بعد از ابعاد وجودی خویش، برتری و امتیاز چشمگیری نسبت به همگنان داشته و به واسطه شدت نور و پرتوی که در آن ابعاد از خود ساطع ساخته اند، جلوه و فروغ دیگران را بی مقدار نموده و نورشان را بی اثر و شخصیتشان را در محاق قرار داده اند.سرسلسله این گروه از انسانها و مایه افتخار همه ایشان، پیامبرانند و دیگران در این سلسله تا آنجا که به آنان نزدیک شده اند، از سایرین اوج بیشتری گرفته و نمود چشمگیرتری یافته اند. استاد شهید آیة ا... مطهری(قدس سره)، در زمره آن گروه از برگزیدگان جامعه بشری است که با تأسی به پیامبران و امامان و علما و بزرگان دین، نه فقط در یک جنبه، که در ابعاد گوناگون وجودی، رشد و بالندگی داشته است. او استاد و معلمی مبرز، محققی توانا و موشکاف، متکلمی بصیر و غیرتمند، فیلسوفی عمیق اندیش و صاحب رأی و مصلحی پرشور و روشن بین بود. از این رو، شناخت چنین شخصیتی، جز با نگاهی ولو گذرا به فراز و نشیبهای حیات او، میسر نیست.
در این مجال اندک سعی شده تا در گفتگو با محقق گرانقدر شیعه، آیة ا... جعفر سبحانی، شمه ای از این حدیث مفصل، بازگو شود.
* استاد، در آغاز لطفاً از آشنایی با شهید آیة ا... مطهری بگویید و از علت و اسبابی که به این آشنایی منجر شد...
** بنده در سال 1325 وارد حوزه علمیه قم شدم و در آن زمان سطوح عالیه، یعنی مکاسب و رسائل را مطالعه می کردم. در آن زمان حضرت امام(ره)، درس خارجی را برای چند نفر شروع کرده بودند که مهمترین آنها آیة ا...مطهری بود، من چون به حضرت امام(ره) از قبل علاقه داشتم و از طریق کتاب «کشف الاسرار» با افکار ایشان آشنا شده بودم، خیلی کنجکاو بودم که شاگردان ایشان را هم بشناسم و در آن زمان اطلاع یافتم که آقای مطهری به درس حضرت امام می روند و شاگرد ممتاز ایشان هستند. اولین بار ایشان را از این طریق شناختم و بعد شناسایی ما به دوستی تبدیل شد. هنگامی که مرحوم علامه طباطبایی(ره) در سال 1331 درسی را با عنوان «اصول فلسفه» شروع کرد، و به تطبیق فلسفه اسلامی با فلسفه های غربی و فلسفه مارکسیسم پرداختند، در جلسه ای که تشکیل دادند، یکی از اعضای آن، مرحوم شهید مطهری بود و در آن جلسه نیز که ما مدتها شرکت می کردیم، آن جا دوستی ما بیشتر شد و همدیگر را بهتر شناختیم؛ یعنی بنده ایشان را بهتر و بیشتر شناختم. بعدها که به پای درس حضرت امام(ره) می رفتیم، از آن جا که ایشان هم قبل از ما در جلسات درس امام شرکت می کردند، در این جلسات و درسها هم با هم بودیم. البته ایشان شاگرد برجسته حضرت امام(ره) بودند و ما در ردیفهای بعدی قرار داشتیم. در جلسات شبهای پنج شنبه و جمعه که علامه طباطبایی برقرار می کرد، رفت و آمد زیادی داشتیم تا وقتی که شهید مطهری قم را برای تدریس در تهران ترک کردند، دوستی ما هم البته کم و بیش برقرار بود و با هم رفت و آمد داشتیم. گاهی به منزل ایشان می رفتیم و گاهی هم ایشان به قم تشریف می آوردند و تبادل فکری و فرهنگی داشتیم. مثلاً ایشان پیشنهاد می کرد که فلان موضوع را شما بنویسید و گاهی لطفها و مرحمتهای دیگری به ما داشتند. دوستی ما همچنان برقرار بود و با پیروزی انقلاب اسلامی، ابعاد بیشتری به خود گرفت. البته از آغاز نهضت امام(ره) در سال 1342 و قبل از آن، رفت و آمد شهید مطهری به قم زیاد شده بود و ما هم به تهران رفت و آمد داشتیم. در همین دوران بود که مرحوم علامه طباطبایی به من فرمودند که کتاب «اصول فلسفه» ایشان را به عربی ترجمه کنم و من علاوه بر ترجمه این کتاب، پاورقی های آن را که آقای مطهری نوشته بودند هم به عربی برگرداندم که تا حدی مورد قبول آنان واقع شده بود. خلاصه دوستی ما در اواخر خیلی مستحکم تر بود و بیشتر جنبه های علمی را با هم مطرح می کردیم.
* موفقیت استاد مطهری را در طی کردن سطوح مختلف علمی در حوزه علمیه قم به چه صورتی می دیدید و اساساً شیوه ها و روش علمی ایشان در دروس و طی مدارج تحصیلی چگونه بود؟
** به نظر من، ایشان از دو نظر فوق العاده موفق بودند. اولاً استعداد شایسته ای داشتند، هم از حیث فهم و هم مسأله را به خوبی درک می کردند و هم بعد از درک، می توانست آن مسأله را تجزیه و تحلیل کند، که ما به آن تصرف می گوییم. اغلب این سه خصلت تواماً در افراد جمع نمی شود. گروهی و یا اکثراً حافظه خوبی ندارند و یا حافظه دارند، ولی فهم درستی از موضوعات ندارند و یا هر دو را دارند، ولی تصرف ندارند. اندکی از مردم هستند که هر سه خصلت را داشته باشند؛ یعنی هم حافظه خوبی دارند و هم می فهمند و بعد از فهمیدن تحلیل می کنند. مرحوم استاد مطهری این سه کمال را از نظر استعداد در خودجمع کرده بود. این یک موضوع و دوم آنکه ایشان بیشتر فکر می کرد و کمتر حرف می زد. ایشان که به درس حضرت امام(ره) تشریف می آوردند و ما هم می رفتیم، فقط هفته ای یک بار در درس حضرت امام(ره) حرف می زدند، اما همان یک مرتبه ای که سخن می گفتند، مطلب خودشان را ثابت می کردند و ما حس می کردیم که ایشان سعی دارد حضرت امام(ره) را قانع نماید که این اشکال من، اشکال به حقی است و یا دست کم در حدی هست که مطرح شود و برای آن جوابی داده شود. البته دیگران هم بودند که خیلی صحبت می کردند، ولی ایشان کمتر حرف می زد و بیشتر فکر می کرد. و این دو نکته مثبت در رویه های علمی مرحوم مطهری، بیشتر از همه به چشم می خورد. البته یک موفقیت دیگر ایشان هم این بود که وقتی به تهران تشریف بردند، در اوضاع تهران گم نشدند. خیلی ها از حوزه قم می رفتند تهران و اغلب آنها هنگامی که می رفتند، حوزه را فراموش می کردند و در حقیقت در آن وضع خاص تهران و زندگی در آن هضم می شدند و جنبه های علمی برای آنها در درجه دوم اهمیت بود. ولی ایشان که رفتند، از این لحاظ هیچ فرقی با زمانی که در قم بودند، نکردند؛ یعنی همان علم و دانش و مطالعه برایشان در درجه اول بود و مسایل دیگر در درجه دوم اهمیت قرار داشت، که وضع زندگی شان عوض نشد و رشته کار علمی شان قطع نگردید و هیچ فرقی با زمان زندگی در حوزه نکردند. از این لحاظ هم ایشان موفقیت خوبی در قسمتهای علمی داشت.
* با توجه به مدت زمان طولانی که شما با شهید مطهری ارتباط و آشنایی داشته اید، نقش استاد را در صحنه مبارزات عقیدتی، با افکار و جریانهای انحرافی و التقاطی، چگونه یافتید؟
** باید اذعان کرد که ایشان حقیقتاً مردی منظم و کاملاً مستقیم بود، واقعاً در مسایل اسلامی خوب فکر می کرد و خالق متعال ذوق سلیمی به ایشان داده بود، که از استقامت برخوردار بود.
آن شهید، اکثریت مسلمانان را از بیان خود، چه در مسایل عقیدتی، چه در مسایل اصولی و چه در مباحث فقهی، راضی می کرد. ایشان به خاطر استقامتی که داشت، وقتی کتابها را مطالعه می کرد، از روش کتاب وجمله بندیهای آن و الفاظی که کتاب به کار برده بود و نتایجی که می خواست بگیرد، خیلی سریع تشخیص می داد که این آقا یا اسلام را نفهمیده و یا مغرضانه این کتاب را نوشته است و در حقیقت اولین بار، مطهری بود که کلمه «التقاط» را در میان حوزه و جاهای دیگر مطرح می کرد و مثلاً می گفت که فلان شخص التقاطی فکر می کند.
از ویژگیهای ارزنده استاد مطهری این بود که ایشان تا حد زیادی نسبت به مکتبهای موجود اطلاع داشت و آنها را می شناخت. از مکتب مادیگری شناخت کافی داشت، از مبانی مکتب اسلام اطلاع داشت و مسیحیت را هم خوب می شناخت. این خصیصه استاد موجب می شد که ایشان، کسانی را که می خواستند به طور معجونی فکر کنند و بنویسند، شناسایی کرده و اعلام کند که چگونه بعضی ها تلاش دارند چیزی را درست کنند و تحویل مردم دهند که در آن هم اسلام باشد، هم مسیحیت باشد، هم مادیگری و هم سوسیالیزم. اطلاعات وسیع مرحوم مطهری سبب می شد که ایشان بفهمد کدام فکر و یا کدام کتاب التقاطی و کدام یک اصیل است.
* به نظر شما، نقشی که شهید مطهری در پی ریزی بنیانهای فکری انقلاب اسلامی داشتند، چه بود؟
** واقع امر این است، از آن روزی که حضرت امام(ره) در نیمه مهر ماه سال 1341، این انقلاب را شروع و پی ریزی کردند، ایشان با حضرت امام(ره) همکاری داشت. من خودم گاهی نامه هایی که ایشان می فرستاد، نامه های خصوصی که از همان روز اول می فرستاد، در ایام همه پرسی و غیر آن، و یا نامه هایی را که برای بعضی از ما ارسال می کرد، اغلب می دیدم. همه آنها نشان می داد که ایشان چه همکاریهایی را در کنار حضرت امام دارند. البته ایشان شاگرد امام بودند و از آن بزرگوار بهره های فراوانی برده بودند. ولی آنچنان نبود که امام(ره) روی افکار ایشان حساب نکنند، مطهری، انسان خوش فکر و بسیار خوش برخوردی بود.
ارتباط ایشان و نامه هایی که به شکل متقابل با امام(ره) رد و بدل می کردند، حتی در زمانی که امام(ره) به ترکیه و از ترکیه به نجف تشریف برده بودند، هرگز قطع نشد. او توسط کسانی که مسافر بودند، گاهی نامه می فرستاد و یا پیام می داد و ارتباط را حفظ می کرد و در مقابل، نامه ها و پیغامهایی را در خصوص وضعیت نهضت از امام(ره) دریافت می کرد. ایشان نقش مفید و مؤثری در به اصطلاح پختن انقلاب و پی ریزی بنیانهای فکری آن داشت.
* به عنوان شخصیتی که از نزدیک با استاد شهید مراوده داشته اید، مایلیم اندکی از فضایل اخلاقی ایشان را برای ما تبیین کنید.
** مطهری مرد خدا بود، یعنی اگر تشخیص می داد، مسأله ای حق است، محال بود که آن را اظهار نکند و یا از آن دفاع ننماید. اگر هم در مجلسی شخصی حضور می داشت که خیلی کوچکتر از ایشان بود، چنانچه تشخیص می داد که حرف او حق است، از او دفاع می کرد و او را می پذیرفت. ارزش ترویج حق برای او از همه چیز بیشتر بود. نکته دیگر از فضایل اخلاقی ایشان، این است که شهید مطهری، فرد جامعی بود. در صفات متقین داریم: «رهبان باللیل و اسد فی النهار» (شبها راهبند و روزها شیر بیشه کار و تلاشند).
ایشان وقتی در مجامع و مجالس علمی بود، به صورت یک عالم، فیلسوف و یا فقیه بحث می کرد. وقتی مجلس علمی تمام می شد و محفل، محفل انس بود، هم مانند یک انسان واقعی و با همه کسانی که چه به لحاظ سنی و چه از جنبه های علمی، از او کمتر بودند، صمیمانه مأنوس می شد و جلسه می گرفت و صحبت می کرد. یعنی انسانی بود که می توانست خودش را تطبیق دهد، در عین حال که عالم و متفکر بود، در مقام تفکر می توانست یک جور باشد و در مقام انس و جلسات دیگر هم به شکل دیگر باشد.
در موقع نویسندگی، نویسنده خوبی بود. در تحلیل، تحلیلهای زیبایی داشت، در فلسفه متفکر بود، در مسایل سیاسی صاحب نظر بود و در عین حال، یک عارف کامل بود که واقعاً اگر بخواهیم بعد از حضرت امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی(رضوان ا...) افرادی را معرفی کنیم که به خوبی دنباله رو حقیقی آنها و از دست پروردگان آنها باشند، یقیناً استاد شهید مطهری یکی از آنها بود.
* یکی از روشهایی که استاد در زندگی اجتماعی- سیاسی خود داشتند، برخورد متناسب با مقتضیات زمان بوده است. شما این مشی را در روش زندگی آن بزرگوار، چگونه ارزیابی می کنید؟
** البته مقصود از مقتضیات زمان، این است که با حفظ اصول، لباسها عوض شود. مراد از مقتضیات این نیست که زمان، اصول را عوض کند، اصول هیچ وقت عوض نخواهند شد، ولی لباسها عوض می شوند. بیانها تغییر می کنند. مثلاً وقتی ایشان دست به قلم گرفت و کتاب نوشت، نیازها را احساس کرد و طبق نیازهای جامعه، کتاب نوشت. بعضی ها می نویسند برای اینکه معلومات خودشان را بعد از خودشان به یادگار بگذارند، این هم البته بسیار کار خوبی است، ولی ایشان هر چه نوشته است، با یک نیاز روبرو بوده و همان نیاز را از طریق نوشتن کتاب برطرف کرده است. ایشان ضرورت زمان را درک می کرد و مطابق ضرورتها گام برمی داشت. تعبیری که امام صادق(ع) درباره مردان بزرگ دارند، این است که: «مردان بزرگ، هیچ وقت غافلگیر نمی شوند، کسی که آگاه به زمان باشد، در حوادث دچار اشتباه و خطا نخواهد شد.» او دردها را شناخته بود و دنبال درمان دردها بود. همین کتابی که ایشان درباره خانواده نوشته اند و مدتی هم در یکی از نشریات چاپ شد، از نمونه اینهاست. مخالفان، مقاله می نوشتند، ایشان هم مقاله می نوشت و هر دو در کنار هم بودند و هر کسی که چند شماره از این مقالات را مطالعه می کرد، درمی یافت که مرحوم مطهری از نظر نویسندگی و معلومات، چه تفاوتهایی با نویسنده مخالف دارد.
* از میان مجموعه علوم اسلامی که در حوزه علمیه متداول است، گرایش استاد مطهری، و میل باطنی و درونی ایشان به سمت کدام یک از این علوم بیشتر بود؟
** ایشان انسان متفکری بود. به مسایلی که تفکر در آنها عنصر بارزی است، گرایش بیشتری داشت و لذا در بحثهای کلامی و فلسفی، بیش از علوم دیگر می توانست خود را نشان بدهد و کتاب بنویسد. حتی در میان فقه و اصول، به اصول بیشتر گرایش داشت تا فقه، زیرا اصول جنبه تفکرش بیش از فقه است، لذا به موضوعاتی که جنبه تفکری داشت و نیاز به استدلال و برهان در آنها بیشتر بود، گرایش بیشتری از خود نشان می دادند.
* با توجه به تأکیداتی که حضرت امام(ره) نسبت به زنده نگه داشتن آثار شهید مطهری داشتند، برای تحقق هر چه بهتر و بیشتر این امر، و به منظور حفظ آثار استاد و ادامه خط و راه فکری ایشان، چه پیشنهادی دارید؟
** کتابهایی که مرحوم مطهری به یادگار گذارده اند، انصافاً همه آنها به تعبیر حضرت امام(ره)، بدون استثنا کتابهای خوبی است، ولی در این میان، سه کتاب ایشان اهمیت بیشتری دارد. یکی «عدل الهی» است، که واقعاً یک کتاب ابتکاری است، و در مقام برهان و قانع کردن طرف مقابل، یک معجزه به شمار می رود و از اعجاز علمی برخوردار است. دیگری کتاب «حقوق زن» است که کتاب بسیار خوبی است و ایشان تحلیلهای بسیار خوبی در آن کتاب ارایه داده اند و سومی هم پاورقی هایی است که بر کتاب «اصول فلسفه» نگاشته اند. اگر بشود کتابهای ایشان به زبانهای زنده دنیا عرضه شود، این بیشتر اهمیت دارد. البته تعدادی از کتابهای ایشان ترجمه شده است، برخی را سازمان تبلیغات ترجمه کرده است، ولی کتابهای بزرگ و قطور ایشان به زبانهای دیگر ترجمه نشده است. کتاب «عدل الهی» ترجمه شده است و خوب است. اصول فلسفه را که ایشان پاورقی زده اند، اگر افراد مسلط و فلسفه دان ترجمه کنند، ارزشمند است.
منبع:http://rasekhoon.net
کلمات کلیدی :