آفتاب
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 95/6/27:: 6:43 عصر
ای در سپهر از تو درخشنده آفتاب
وی از فروزش تو فروزنده آفتاب
ای ماه دلفروز بتابی اگر ز مهر
گردد ز نور روی تو شرمنده آفتاب
زد مُهر بندگی تو را مهر بر جبین
بر سر نهاد تاج برازنده آفتاب
زیور به بست و از افق آمد برون ولیک
خود را ندید پیش تو زیبنده آفتاب
ذره صفت به خاک رهت بوسه زد مدام
شد بر فلک به عون تو تابنده آفتاب
ای ماه هاشمی که به دربار عزّتت
زهره کنیز آمده و بنده آفتاب
از تو گرفت نور و ضیا وام در جهان
چون شد ز خاک کوی تو جوینده آفتاب
خون گرید از غمت شفق و لاله گون بود
دارد دلی ز داغ تو آکنده آفتاب
شرمش نیامد از رخ زهرا(س) مگر که تافت
بر پیکر شریف تو سوزنده افتاب
سوزد صفا که تشنه فتادی ز صدر زین
در خاک و خون به نزد گدازنده آفتاب
صفا تویسرکانی
کلمات کلیدی :