آقا روی کفن مادر شهدا چه نوشت ؟
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 91/2/10:: 7:58 عصر
"رهبر را که میبیند، اسپریها خاصیتشان را از دست میدهند. به نفسنفس میافتد.
یک نفس «آقا آقا» میگوید و قربانصدقه «آقا» میرود.
به همه التماس میکند «تو رو خدا من رو دور آقا بگردونین» اما رهبر تشکر میکند و منع.
او هم عبای رهبر را میگیرد و چندینبار میبوسد.
مادر از بیمار بودنش میگوید و بستری بودنش در بیمارستان.
این که خواب دیده رهبر به پرستارها گفته مواظب او باشند و این که رهبر به او گفته خودم به عیادت شما میآیم. «حالا خوابم تعبیر شد»
جلوی درب اصلی آی سی یو نوههایش هم هستند؛ التماس دعا دارند از هرکس که خبر را می شنود "می گویند دعا کنید مادر بهتر شود از همه بخواهید که برایش دعاکنند.
"رهبر قرآن و سکهای را به یادگاری به مادر میدهد.
مادر هم کفناش را می دهد تا رهبر امضا کند.
بعد هم تسبیحی را که آماده کردهبود،
به رهبر هدیه میکند.
انگشترش را هم درمیآورد که هدیه کند: «نگین این انگشتر از اولین سنگ قبر امام حسینه. مال پونصد سال پیش.»
رهبر میگوید انگشتر دست شما باشد بهتر است. همین تسبیح بس است و من با آن ذکر خواهم گفت.
با همان تسبیح سبزرنگ قدیمی رنگ و رو رفته.
رهبر اجازه مرخصی میخواهد که خواهر شهید جلو میرود و چفیه رهبر را برای پسر دیگرش که اینجا نیست میگیرد.
رهبر که بلند میشود، قربانصدقه رفتن مادر دوباره شروع میشود.
اما این بار به زبان ترکی: «آقا! اوزوم. بالام. سَنَه قربان» و رهبر هم به همان ترکی جواب میدهد.
بقیه حرفها هم به همین زبان ترکی رد و بدل میشود و رهبر خداحافظی میکند.
این بار کارگر خانه است که جلو میآید و عبای رهبر را میبوسد و زارزار اشک میریزد. خیالش راحت است که میتواند به ترکی با رهبرش صحبت کند.
رهبر که بیرون میرود، صدای خانمی از توی کوچه میآید که چفیه رهبر را میخواهد.
فوری برمیگردم توی خانه و میروم سراغ کفن تا رویش را بخوانم:
«اللهم انا لانعلم منها الا خیرا. و انت اعلم بها منا. سید علی خامنهای»"
پ.ن: مادر شهیدان حمیدرضا، فرید و محمدرضا فاطمی
کلمات کلیدی : آقا روی کفن مادر شهدا چه نوشت شهیدان فاطمی