تصاویری از حرم کریمه اهل بیت (علیهم السلام)
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 90/12/13:: 12:52 صبح
کلمات کلیدی :
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 90/12/13:: 12:52 صبح
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 90/12/13:: 12:31 صبح
سرت را به شیشه پنجره تکیه داده اى. ماشین از پلیس راه مى گذرد و هر لحظه به شهر نزدیک تر مى شود، دلت بهانه مى گرفت، هواى او را کرده بود که پا در سفر گذاشتى از لحظه اى که ساک را بسته اى و راه افتاده اى هر لحظه بى تابتر شده اى از بلنداى جاده به شهر خیره مى شوى نگاهت از روى ساختمان ها مى گذرد. چشمان تشنه ات در التهاب عطش مى سوزند. چیزى را مى کاوند که خود نمى دانى، دلت گواهى روشنى مى دهد. در تابش نور آفتاب تشعشع خیره کننده «گنبد طلایى» حرمش چشمانت را به آتش مى کشد. نگاه تشنه ات بر روى گنبد قفل مى شود، مى ماند. گویى به آنچه مى طلبیده رسیده است...
مطاف ملائکه الله
جذبه محبت کریمه، امان فکر کردن به غیر را از تو گرفته است. هنوز نگاهت خیره به گنبد است و «گلدسته ها» که آواى «ربنا» از قنوتشان جارى است. توان ایستادن ندارى، تا لحظه اى دیگر بر دروازه حرمش خواهى بود.
بیقرار، بیخود از خود، دل هواى پرواز مى کند، بى تاب از ماندن. چششم ها بهانه باریدن مى گیرند. زبان زمزمه نیایش پیدا مى کند و دست هایت تشنه قنوت دعا مى شوند. ضرباهنگ قلبت با پایت درهم مى آمیزد, کسى تو را به خود مى خواند...
اذن دخول
بر آستان درکه پا مى گذارى بى اختیار دلت مى لرزد. حس مى کنى در دریایى از نوز غوطه ور شده اى. «صحن و سراى» با صفایش روح تو را سرشار از لطافت و مهر مى کند. نگاهت از لابه لاى گلدسته ها مى گذرد.
نسیم هر لحظه بر «پرچم سبز» گنبد طلایى اش بوسه مى زند.«کبوتران حرم» این ساکنان همیشگى دسته دسته بر گرد حرم طواف مى کنند و به او سلام مى دهند. دست بر سینه مى گذارى، صداى هق هق قلبت را مى شنوى. چشمانت خلسه خود پر چشم سبز را زیارت مى کنند و بى اختیار اشک ورود به حرمش را از خدا و پیامبر و ملائکه الله و خود کریمه مى طلبى،چرا که ورود به این مکان مقدس بى اجازه نشاید.
دیگر تاب ایستادن ندارى، وارد مى شوى و خود را در جارى آب حرمش تطهیر مى کنى...
ضریح،لحظه اى تا بى نهایت...
کفش هایت را که به «کفش دارى» مى سپارى دیگر خودت نیستى که پیش مى روى. اکنون لبریز از شور و عطشى. تشنه اى هستى که هر لحظه به آب نزدیکتر مى شود. اما تو هر چه از دریاى عشق اهل بیت بنوشى تشنه تر خواهى شد. نگاهت از لابه لاى نور«چلچراغ سبز وسرخ وزرد» که چون ملائک دور تا دور «رواق ها» صف کشیده اند مى گذرد و بر روى «ضریح» قفل مى شود. قلبت به هم فشرده مى شود و یک لحظه از حرکت مى ایستد! دل و دیده از اختیار بیرون مى رود و بر زبانت جارى مى شود:
السلام علیک یا بنت رسول الله(صلى الله علیه و آله وسلم) ...
در ازدحام جمعیت گم مى شوى و بى اختیار به طرف ضریح کشیده مى شوى. شرمنده و خجل از اعمالت اما امیدوار به «شفاعتش» پا پیش مى گذارى. فریاد در حنجره ات خشکیده و غمى غریب روى دلت سنگینى مى کند. ناگفته هاى زیادى دارى که فقط به او مى توانى بگویى. نفست بند آمده است. دستت را به پنجره ضریح گره مى زنى. جاذبه اش تو را به نزدیک تر مى خواند .پیشانى ات که سردى ضریح را مى چشد با تمام وجود او را حس مى کنى. بوى عطر و گلاب از خود بى خودت مى کند.
داغ دلت آرام از جا کنده مى شود واز لابه لاى «مشبک هاى ضریح» داخل «مرقد» مى شود , کنار«پارچه سبز» روى مرقد مى نشیند و آن را به چشم مى کشد و مى بوسد. حالا دیگر دل و زبانت دست به دست هم داده اند و با چشمانت هم آوا شده اند. هر چه بلدى زمزمه مى کنى به تمام اولیا متوسل مى شوى آن ها را شفیع مى آورى و زبانت با تک تک واژه ها زیارتنامه معاشقه مى کند و دلت ناگفته هایش را بیرون مى ریزد.آتشفشان چشمانت مى جوشد و سیلاب اشک به پهناى صورتت مى دود حس مى کنى که پوسته قلبت ترک برداشته است در امتداد این لحظه هاى سرخ و سبز احساس غریب اما خوش به تو دست مى دهد. «دستى سبز» از شبکه ضریح بیرون مى آید، نوازشت مى کند و دلت را لبریز از نور مى کند. لبریز از کوثر کریمه. دوست دارى که سال ها در همین لحظه بمانى و این لحظه به بى نهایت متصل شود...
با تربت کربلا
نسیم ملایمى مىوزد و مشامت را سرشار از عطر «گل محمدى» مى کند. احساس سبکى خاصى مى کنى و طرف «بالا سر مبارک» کشیده مى شوى. «تربت کربلا» را جلوت مى گذارى و تکبیر مى گویى. تربت کربلا هم در این جا بوى دیگرى دارد. دلت براى یک جرعه «زیارت عاشورا» لک مى زند. عاشورا! این سرخ ترین روز تاریخ...
مى روى اما...
نه! چطور دلت مى آید این جارا ترک کنى. این جا قطعه اى از بهشت است. اى کاش مى توانستى همیشه این جا بمانى!مى روى اما نه آن که آمده بودى. سبک، راحت، رها، عجیب حالتى دارى، گویاکه در آسمانى و برابر ماه پا مى گذارى.
و دلت تاریک! نه، روشن، مثل خورشید، سفید چون برف، آبى تر از آسمان، سبز، سبزتر از بهار. مى روى به امید این که دوباره خیلى زود برگردى و سلامش کنى. هر لحظه بر مى گردى وبه پشت سر نگاه مى کنى. گلدسته ها تو را به خود مى خوانند و کبوترى بر بلنداى «ساعت حرم» در امتداد نگاهت مى نشیند. کاش تو هم یک کبوتر بودى. یک کبوترحرم!...
کریمه، کوثر کویر...
و معصومه معصومه است. فاطمه، کریمه اهل بیت، کوثر کویر و قبله همه دل هاى شیفته ولایت، آشناى دور و نزدیک و بزرگ و کوچک. دختر هفتمین و خواهر هشتمین خورشید ولایت، زیارتش بهانه نمى خواهد که حرمش خانه محبان است و حریمش کعبه عاشقان. و عشق عشق است مسلمانى و زندیقى نیست. آنان که هر روز جرعه جرعه «اکسیر ولایت» را از جام مشبک هاى ضریحش مى نوشند دورى او را نمى توانند تحمل کنند در جوارش سکنا مى گزینند تا جان هاى عطشناک و کویرى خود را از محبت او سیراب کنند. خدا کند قدر این بانو را بدانیم.
على الله اکبرى
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 90/12/13:: 12:28 صبح
اَلـسَّلامُ عَـلى آدَمَ صَـفْوَةِ اللّه ِ، سـلام بـر حـضـرت آدم بـرگزیده خـدا
اَلسَّلامُ عَلى نوُح نَبِىِّ اللّه ِ ، سلام بر حضرت نوح پیامبر خدا
اَلسَّلامُ عَلى ا ِبْراهیمَ خَلیل ِ اللّه ِ، سلام بر حضرت ابراهیم دوست خدا
اَلسَّلامُ عَلى موُسى کَلیم ِاللّه ِ ، سلام بر حضرت موسى هم صحبت خدا
اَلسَّلامُ عَلى عیسى روُح ِ اللّه ِ، سلام بر حضرت عیسى روح الله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَیْرَ خَلْقَ اللّه ِ ، سلام بر تو اى رسول خدا
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صَفِىَّ اللّه ِ، سلام بر تو اى برگزیده خدا
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمّدَ بْنَ عَبْد ِاللّه ِ خاتَمَ النَّبِیّینَ، سلام بر تو اى محمّد بن عبداللّه خاتم پیامبران
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ عَلىَّ بْنَ اَبى طالِب وَصِىَّ رَسوُل ِ اللّه ِ، سلام بر تو امیر مؤمنان علىّ بن ابى طالب وصىّ رسول خدا
اَلسَّلامُ عَلَیْک ِیا فاطِمَةُ سَیِّدَةَ نِساءِ الْعالَمینَ، سلام بر تو اى فاطمه اى بزرگ بانوى بانوان اسلام
اَلسَّلامُ عَلَیْکُما یا سِبْطَىْ نَبِىِّ الرَّحْمَة وَ سَیِّدَىْ شَباب ِ أَهْل ِ الْجَنَّة ِ سلام بر شما اى دو سبط پیامبر رحمت، اى دو سرور جوانان اهل بهشت
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْن ِ، سلام بر تو اى على بن حسین
سَیِّدَ الْعابِدینَ وَ قُرَّةَ عَیْن ِ النّاظِرینَ، اى سرور عبادت پیشگان اى فروغ دیده بینندگان
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىٍّ، باقِرَ الْعِلْم بَعْدَ النَّبِىِّ ، سلام بر تو اى محمّد بن على، اى شکافنده علم بعد از پیامبر
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد الصّاد ِقَ الْبارَّ الْامینَ ، سلام بر تو اى جعفر بن محمّد، اى راستگوى نیکوکار امین
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا موُسَى بْنَ جَعْفَر الطّاهِرَ الطُّهْرَ، سلام بر تو اى موسى بن جعفر، اى پاک و پاکیزه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلِىِّ بْنَ موُ سَى الرِّضَا الْمُرْتَضى، سلام بر تو اى على بن موسى اى پسندیده
اَالسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِى التَّقِىَّ، سلام بر تو اى محمّد بن على، اى خویشتن دار،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلِىِّ بْنَ مُحَمَّدالنَّقِىَّ النّاصِحَ الْأَمینَ، سلام بر تو اى على بن محمّد اى پاک سرشت و خیرخواه و امین،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بْنَ عَلِىٍّ، سلام بر تو اى حسن بن على،
اَلسَّلامُ عَلَى الْوَصِىِّ مِنْ بَعْدِه ِ . سلام بر وصى بعد از او
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى نُورِکَ وَ سِراجِکَ، وَ وَلِىِّ بار خدایا صلوات بفرست بر نور و چراغ روشنگرت ، بر ولىّ
وَلِیِّکَ، وَ وَصِیِّکَ، وَ حُجَّتِکَ عَلى خَلْقِکَ . ولیّت ، بر وصىّ وصیّت، بر حجّت خود بر بندگانت .
اَلسَّلامُ عَلَیْک ِ یابِنْتَ رَسوُل ِ اللّه ِ، سلام بر تو اى دختر رسول خدا
اَلسَّلامُ عَلَیْک ِ یابِنْتَ فاطِمَةَ وَ خَدیجَةَ ، سلام بر تو اى دختر فاطمه و خدیجه
اَلسَّلامُ عَلَیْک ِ یابِنْتَ اَمیر ِ الْمُؤْمِنینَ ، سلام بر تو اى دختر امیر مؤمنان
اَلسَّلامُ عَلَیْک ِ یابِنْتَ الْحَسَن ِ وَ الْحُسَیْن ِ سلام بر تو اى دختر امام حسن و امام حسین
اَلسَّلامُ عَلَیْک ِ یابِنْتَ وَلِىِّ اللّه ِ ، سلام بر تو اى دختر ولىّ خدا
اَلسَّلامُ عَلَیْک ِ یا اُخْتَ وَلِىِّ اللّه ِ، سلام بر تو اى خواهر ولىّ خدا
اَلسَّلامُ عَلَیْک ِ یا عَمَّةَ وَلِىِّ اللّه ِ ، سلام بر تو اى عمه ولىّ خدا
اَلسَّلامُ عَلَیْک ِ یابِنْتَ موُسَى بْن ِ جَعْفَر وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ. سلام بر تو اى دختر موسى بن جعفر و رحمت و برکات خدا بر تو باد.
اَلسَّلامُ عَلَیْک ِ، عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ فِى الْجَنَّة ِ، سلام بر تو، خداوند آشنایى برقرار کند میان ما و شما در بهشت،
وَ حَشَرَنا فى زُمْرَتِکُمْ، وَ أَوَرَدْنا حَوْضَ نَبِیِّکُمْ، و ما را در زمره شما محشور کند، و ما را بر حوض پیامبر شما وارد کند،
وَ سَقانا بِکَأْس ِ جَدِّ کُمْ و ما را با کاسه جدّ شما
مِنْ یَد عَلِى ِّ بْن ِ اَبى طالِب ،صَلَواتُ اللّه عَلَیْکُمْ ،ِ از دست علىّ بن ابى طالب سیراب کند ـ صلوات خدا بر شما باد ـ
أَسْئَلُ اللّه أَنْ یُر ِیَنا فیکُمُ السُّروُرَ وَ الْفَرَجَ ، از خداوند مى خواهم که سرور و فرج شما رابه ما بنمایاند،
وَ أَنْ یَجْمَعَنا وَ إِیّاکُمْ فى زُمْرَة ِ جَدِّکُمْ مُحَمَّد، ما و شما را در زمره جدّ بزرگوارتان حضرت محمّد ـ که
صَلَّى اللّهُ عَلَیْه ِ وَ آلِه ِ، وَ أَنْ لا یَسْلُبَنا درود خدا بر او و آلش باد ـ گرد آورد، و معرفت شمارا
مَعْر ِ فَتَکُمْ، إِنَّهُ وَلِىِّ قَدیرٌ. از ما نگیرد، که او صاحب اختیار و مقتدر است .
أَتَقَرَّبُ إِلَى اللّه ِ بِحُبِّکُمْ وَ الْبَرإَة ِ مِنْ به سوى خداوندتقرّب مى جویم با محبّت شما و بیزازى از
أَعْدائِکُمْ، وَ التَّسْلیم ِ إِلَى اللّه ِ ، راضِیاً بِه ِ غَیْرَ دشمنان شما، و با تسلیم شدن به فرمان خدا، از روى رضایت، نه
مُنْکِر وَ لا مُسْتَکْبِر وَ عَلى یَقین ِ ما أَتى بِه مَحَمَّدٌ انکار و نه استکبار، و با یقین به آنچه حضرت محمّد (ص) آورده
وَ بِهَ راض، نَطْلُبُ بِذلِکَ وَجْهِکَ و به آن راضى هستم، با این عقیده عنایت تو را مى طلبم
یا سَیِّدى ، اَللّهُمَّ وَ رِضاکَ وَ الدّارَ الْآخِرَةِ . اى سرور من، خدایا رضایت ترا و سراى آخرت را خواستارم .
یا فاطِمَةُ ا ِشْفَعى لى فِى الْجَنَّة ِ ، اى فاطمه(معصومه) در مورد بهشت از من شفاعت کن ،
فَا ِنَّ لَکَ عِنْدَاللّْه ِ شَأْناً مِنَ الشَّأْن ِ. که ترا نزد خدا مقام رفیعى است.
اَللّْهُمّ ا ِنى اَسْئَلُکَ أَنْ تَخْتِمَ لى بِالسَّعادَة ِ ، خداوندا من از تو مى خواهم که عاقبت امر مرا به سعادت ختم کنى ،
فَلاتَسْلُبْ مِنّى ِ ما أَنَا فیه ِ،وَ لاحُولَ وَ لا قُوَةَ پس عقایدى که دارم از من نگیر، که هیچ نیرو و قدرتى
إِلا بالّله الْعَلِىِّ الْعَظیم ِ . جز خداوند بزرگ و والانیست
اَللّهُمَ اسْتَجِبْ لَنا، وَ تَقَبَّلْهُ بِکَرَمِکَ وَ عِزَّتِکَ ، خداوندا دعایم را مستجاب کن، و آنرا به کرم و عزت
وَ بِرَحْمَتِکَ وَ عافِیَتَکَ، وَ صَلَّى الّلهُ عَلى مُحَمَّد و رحمت و عافیت خود از من قبول فرما، بر محمّد و همه
وَ آلِه ِ أَجْمَعینَ، وَ سَلَّمَ تَسْلیما اهلبیت او صلوات فراوان و درود بى پایان بفرست
یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ . اى بخشنده ترین بخشندگان
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 90/12/13:: 12:27 صبح
سراى «موسى بن خزرج» که حضرت معصومه (س) چند صباحى در آنجا به سر برد، به مدرسه معروف «ستیه» است.
این سرا در محله «میدان میر» وسط شهر قم در یکى از محلههاى قدیمى بود و عبادتگاه آن حضرت به نام «بیت النور» در وسط آن، قرار داشت.
موسى بن خزرج پس از رحلت آن بانوى گرانقدر، محراب ایشان را به همان حال باقى گذارد، و دیگر نقاط خانه خویش را نیز به احترام ایشان، مسجد کرد.
اصل محراب فاطمه معصومه (س) که در نزد عوام به «تنور» مشهور است تاکنون پابرجاست و مردم از قدیم الایام تاکنون براى تیمن و تبرک و خواندن زیارت و دعا بدان جا مىروند.
محراب مزبور که غرفه کوچکى بیش نبوده، تجدید بنا شده و به صورتى زیبا در آمده است.و در کنار آن، مدرسهاى براى طلاب علوم دینى ساخته شده که به «مدرسه ستیه» معروف است.
نیز در ضلع غربى و و جنوبى آن، مسجدى بنا گردیده است.
سراى موسى بن خزرج در آن روزگار به هنگام ورود حضرت معصومه (س) در منتهى الیه جنوب غربى شهر قم قرار داشت.
زیرا بر اساس آثارى که موجود است، شهر قم در آن عصر در شمال شرقى شهر فعلى قرار داشت و به تدریجبه سمت غرب و جنوب کشیده شد.
البته در حال حاضر محل نامبرده در اواسط قسمت قدیمى شهر به سمت جنوب است.
ناحیهاى که آستانه مقدسه با مدارس و مساجد تابع آن در آنجا قرار دارد، پیش از رحلتحضرت معصومه (س)، احتمالا باغ آباد و مصفایى از املاک موسى بن خزرج بود.
چون در آن دوران، متداول و معمول بود که رؤسا و بزرگان عرب علاوه بر خانههاى مجللى که داخل شهر داشتند، هر یک به تناسب موقعیت و مقام خویش در باغهاى اختصاصى خود در سواحل رودخانه، کاخ و قصرى مشرف بر آب براى تفریح در ایام بهار و تابستان بنا مىنمودند.
با توجه به وضعیت محل مذکور و موقعیت متناسب «بابلان» همان محلى که امروزه پیکر مقدس حضرت معصومه (س) قرار دارد.و شخصیت موسى بن خزرج، حدس زده مىشود که کاخ ییلاقى موسى در همان ناحیه قرار داشت.و به طورى که از قراین برمىآید، باغ و کاخ مزبور را موسى فوق العاده دوست مىداشت.و به همین جهت آن را نثار مقدم حضرت معصومه نمود و محل دفنش را در آنجا نهاد.
ظاهرا موسى بن خزرج با مشاهده وضع مزاجى نامناسب و وخامتحال حضرت معصومه (س) ایشان را به باغ ییلاقى خویش دعوت نمود تا از آن رهگذر از ازدحام مردم در امان بماند.
علت برگزیدن شهر قم بر اساس سخن مشهور: پس از اینکه فاطمه معصومه (س) به شهر ساوه رسید، بیمار شد.
و چون در خود توان رفتن به خراسان را ندید، و یقین پیدا کرد که دیگر هرگز برادرش امام رضا (ع) را نخواهد دید، تصمیم گرفتبه قم که از پیش مىدانست در آنجا به لقاى حق خواهد شتافت.
یکى از نویسندگان درباره علت رفتن حضرت معصومه (س) به شهر قم گوید:
«این مجلله در اوائل سال 201 هجرى به مقصد «مرو» از مدینه طیبه بیرون آمده، بین راه در ساوه که شهرى معظم و مردمش «شافعى مذهب» و بسیار هم متعصب بودند.
به شدت مریضه و ناتوان گشته، بواسطه فقدان اصحاب وفاق و وجدان ارباب نفاق و به علت نبودن طبیب معالج و نداشتن پرستار دلسوز و مکان مناسبى براى آسایش خود، مجبور مىشود که از راه مقصد، اندکى منحرف گشته، خود را به شهر قم که از بلاد مستحدثه شیعیان و مراکز موالى و دوست داران آن خاندان، مىدانستبا آنکه در مسیر او نبود.
و از قرائن، مستفاد مىشود که فاطمه (س) قبل از رکتخود از ساوه به طرف قم، رؤساى قم را از مقدم خویش به ساوه، خبردار کرده بود...
معلوم مىشود موقعى که بىبى بیمار مىشود، به جهاتى که نگارش یافت، خود را از حرکتبه طرف قم ناچار مىدیده، از طرفى هم نمىخواسته است که بدون سابقه دعوت بدان شهر که از مسیر او دور است، وارد شود.
بنابراین، از ورود خود به ساوه «آل سعد» را آگهى مىدهد تا آنان به طلب وى از قم بیرون آیند.»
برخى درباره سبب روى آوردن حضرت معصومه (س) به قم، گویند: بىتردید مىتوان گفت که آن بانوى بزرگ، روحى ملهم و آیندهنگر داشت و با توجه به آینده قم و محوریتى که بعدها براى این سرزمین پیش مىآید -محوریتى که آرامگاه ایشان مرکز آن خواهد بود- بدین دیار، روى آورد...
این جریان به خوبى روشن مىکند که آن بانوى الهى به آینده اسلام و موقعیت این سرزمین توجه داشته است و خود را با شتاب بدین سرزمین رسانده و محوریت و مرکزیت آن را با مدفن خود پایهریزى کرده است.
پرواز سوگمندانه حضرت معصومه (س) هفده روز بیشتر پس از ورود به قم، زنده نماند و سپس دعوت حق را لبیک گفت و به سوى هشتبرین پرواز کرد.
این حادثه به سال 201 هجرى رخ داد.
سلام بر این «بانو» از سپیده خلقت تا قیام قامت
محمد اصغرىنژاد
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 90/12/13:: 12:25 صبح
تاریخ گویاى این حقیقت تلخ است که حکومت بنى امیه و بنى عباس،هر دو از دشمنان قسم خورده نبوت و ولایت بودند و این کینه توزى با اسلام ناب را با جنایات مختلفى نشان مى دادند;با این تفاوت که این نظام جبار بنى امیه به شکلى علنى،شمشیر برهنه اى شده بود و قلوب خاندان ولایت را مى شکافت و در نشان دادن این جنایات آن چنان اصرار مىورزید که دیگر حتى پدر،جرأت نداشت به فرزند خود بگوید که از نسل اولاد على(ع) است.
اما شیوه حکومت بنى عباس،ظاهرى آرام و باطنى کینه توز وخصمانه داشت و بعضى اوقات مردم نیز تحت تأثیر این گونه رفتارهاى منافقانه قرار مى گرفتند.
مردم ایران درآن روزگار علاقه وافرى به خاندان ولایت و اهل بیت داشتند و حتى با وجود حاکمیت استبداد عباسى در قلمرو اسلامى، از ابراز علاقه خود به آنان خوددارى نمى کردند. در این میان عده اى بر این باورند که این علاقه به دلیل ازدواج امام حسین(ع) با دختر یزدگرد سوم است، اما شواهد تاریخى نشان مى دهند که این علاقه ریشه الهى دارد.
نقل شده است زمانى که آیه: «ان یشاء یذهبکم ایها الناس و یات باخرین و کان الله على ذالک قدیرأ»
اى مردم اگر خداوند بخواهد مى تواند شما را از این دنیا ببرد و قومى دیگر را جانشین شما سازد و خداوند بر این کار قادر است» بر پیامبر نازل شد،آن حضرت دست بر شانه سلمان فارسى گذاشت و فرمود: «آنان هموطنان سلمان هستند.»
در حقیقت پیامبر اسلام با این سخن،آینده ملت ایران را پیش بینى نمود و وظیفه خطیر آنان را گوشزد کرد.
دلیل دیگر علاقه ایرانیان به اهل بیت،عدالت خواهى فطرى ایرانى ها و بى عدالتى پادشاهان فاسد و خودسراین کشور بوده است; همان حکام جبارى که قرآن از آنان به نام مترف و مستکبر یاد مى کند. به طور کلى علت اصلى علاقه ایرانیان به خاندان امامت،فطرت عدالت خواهى آنان و عادل بودن ائمه اطهار بوده است.
البته علاقه اى که ریشه هزار ساله دارد،به دور از عوامل سطحى و زودگذر است. حکومت بنى عباس نیز از وجود این علاقه با خبر بود و مى دانست که خبر اسارت امام موسى بن جعفر(ع) خشم مردم ایران را علیه حاکمان جبار بنى امیه و بنى عباس بر انگیخته و امکان دارد که ایرانیان دست به قیامى همه جانبه بزنند و حکومت بنى عباس را سرنگون کنند. از این رو،در پى چاره جویى برآمدند و از آن جا که با رشادت هاى ملت ایران آشنا بودند،شمشیر را چاره کار ندانستند و نقشه ولایتعهدى(اجبارى) امام على بن موسى الرضا(ع) را مطرح کردند.
با این ترفند موذیانه , هم خطر قیام مردم ایران را از میان بردند و هم امام هشتم را تحت نظر گرفته و رابطه مردم با ایشان را قطع نمودند.به این ترتیب دسترسى به امام هشتم(ع) بسیار مشکل و حتى غیر ممکن شد و مردم مجبور بودنداز طریق عوامل حکومتى خبرهاى مربوط به ائمه را دریافت نمایند.
نقش حضرت معصومه(س) در مبارزه با حکومت بنى عباس
همان گونه که مى دانید،امامان معصوم داراى خواهران دیگرى هم بوده اند، پس چه دلیلى دارد که در میان همه آنان، حضرت زینب و حضرت معصومه(س)دخت گرانقدر امام موسى بن جعفر(ع)با ابعادى متفاوت،همان ویژگى سفر حضرت زینب را در بر دارد، و در آن مرحله از تاریخ، حضرت معصومه(س)همان رسالتى را به عهده داشت که حضرت زینب(س) بعد از ماجراى خونین کربلا عهده دار آن شده بود.
زیرا در آن روزگار،ظلم و خفقان دستگاه بنى عباس در همه جا سایه افکنده بود. وحضرت معصومه و برادرش احمدبن موسى و چند تن از خواص دیگر،تنها شخصیت هایى بودند که از توطئه نظام بنى عباس آگاهى داشتند و عواقب چنین توطئه اى را هم پیش بینى مى کردند.
بدین جهت، حضرت معصومه(س)براى افشاى چنین خیانتى عازم شهرهاى ایران شده و به افشاگرى علیه آنان پرداخت .
در واقع در سال 201 هـ ق. یک سال پس از سفر تبعید گونه حضرت رضا(ع) به «مرو» حضرت فاطمه معصومه(س) همراه عده اى از برادران خود براى دیدار برادر و انجام رسالتى که بر عهده داشتند تجدید عهد با امام زمان خویش راهى دیار غربت شد.در طول راه به شهر ساوه رسیدند،ولى از آن جا که در آن زمان عده اى از اهالى از مخالفان اهل بیت بودند، با مأموران حکومتى همراهى نموده و با همراهان حضرت وارد نبرد و جنگ شدند و عده اى از همراهان حضرت در این حادثه غم انگیز به شهادت رسیدند. حضرت در حالى که از غم و حزن بسیار،بیمار شده بود، با احساس نا امنى در شهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببرید،زیرا از پدرم شنیدم که فرمود: «شهر قم مرکز شیعیان ماست.»
سپس حضرت به طرف قم حرکت نمود.
بزرگان قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند،به استقبال آن حضرت شتافتند. و در حالى که «موسى بن خزرج » بزرگ خاندان «اشعرى» زمام شتر آن مکرمه را به دوش مى کشید; ایشان در میان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر شد و در منزل شخصى «موسى بن خزرج» اجلال نزول فرمود. آن بزرگوار هفده روز در شهرقم به سر برد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود و واپسین روزهاى عمر پر برکت خویش را با خضوع وخشوع در برابر ذات پاک الهى به پایان رساند.
سرانجام آن همه شوق و شور و شعف از «اجلال نزول کوکب ولایت و توفیق زیارت بانویى از تبار فاطمه اطهر» با افول نجمه آسمان عصمت و طهارت،مبدل به دنیایى از حزن و اندوه شد، و این غروب غم انگیز،عاشقان امامت و ولایت را در سوگ و عزا نشاند.
در خصوص علت بیمارى نابهنگام حضرت و مرگ زودرس آن بزرگوار،گفته شده است که زنى در شهر ساوه ایشان را مسموم نمود. این مطلب با توجه به درگیرى دشمنان اهل بیت با همراهان حضرت و شهادت عده اى از آن ها در «ساوه» و جو نامساعد آن شهر و حرکت نابهنگام آن بزرگوار در حال بیمارى به سوى شهر قم،بعید به نظر نمى رسد.
آرى،آن حضرت که مى رفت زینب وار با سفر پربرکتش سند گویایى بر حقانیت امامت رهبران راستین و افشاگر چهره نفاق و تزویر مأمونى باشد و همانند قهرمان کربلا پیام آور خون سرخ برادرى باشد که این بار مزدورانه به قتلگاه«بنى عباس» برده مى شد، ناگاه تقدیر الهى بر این قرار گرفت که مرقد آن بزرگوار حامى خط ولایت و امامت قرار گیرد و براى همیشه تاریخ فریادگر مبارزه با ظلم و بى عدالتى ستم پیشگان دوران و الهام بخش پیروان راستین تشیع علوى در طول قرون و اعصار باشد.
بعد از وفات شفیعه روز جزا که در دهم ربیع الثانى سال 201 هـ ق در 28 سالگى آن حضرت اتفاق افتاد، ایشان را غسل داده وکفن نمودند و سپس به سوى قبرستان «بابلان» تشییع کردند، ولى به هنگام دفن آن بزرگوار، به دلیل نبودن محرم، «آل سعد» دچار مشکل شدند و سرانجام تصمیم گرفتند که پیرمردى به نام «قادر» این کار را انجام دهد.
ولى قادر و حتى بزرگان و علماى شیعه قم هم لایق نبودند عهده دار این امر مهم شوند; چرا که معصومه اهل بیت را باید امام معصوم (ع) به خاک سپارد.
مردم منتظر آمدن «آن پیرمرد صالح» بودند که ناگهان دو سوار را دیدند که از جانب ریگزار به سوى آنان مى آیند.وقتى نزدیک جنازه رسیدند، پیاده شده و بر جنازه نماز خواندند و جسم پاک ریحانه رسول خدا را در داخل سردابى «که از قبل آماده شده بود» دفن کردند و بدون این که با کسى تکلم نمایند،سوار شده و رفتند و کسى هم آن ها را نشناخت.
به قول یکى از بزرگان، هیچ بعید نیست که این دو بزرگوار، امامان معصومى باشند که براى این مهم به قم آمدند.
پس از به پایان رسیدن مراسم دفن، موسى بن خزرج سایبانى از حصیر و بوریا بر قبر شریف آن بزرگوار بر افراشت و این سایبان بر قرار بود تا زمانى که حضرت زینب،دختر امام جواد(ع)، وارد قم شد و قبه اى آجرى بر آن مرقد مطهر بنا کرد.
و بدین سان تربت پاک آن بانوى بزرگ اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهل بیت(ع) و دارالشفاى دلسوختگان عاشق ولایت و امامت شد.
مقام و منزلت معنوى حضرت معصومه(س)
امام جواد(ع) فرمود: «من زار عمتى بقم فله الجنّة»
یعنى: هر کس عمه مرادر شهر قم زیارت کند،بهشت بر او واجب است..
حضرت معصومه(س) بانویى آگاه از حوادث روز و محدثه اى سخنور و معلمه اى توانا بوده است وشاگردان زیر نظر ایشان به تعلیم اصول اسلامى مشغول بوده اند. همچنین کرامات زیادى از ایشان نقل شده است که نشان مى دهد این بانوى مؤمنه و دریادل از روحى بزرگ و شأنى رفیع در پیشگاه خداوند برخوردار است.
امام صادق(ع) مى گوید: «الا اى قم حرمى...تقبض فیها امرأة من ولدى و اسمها فاطمة بنت موسى یدخل بشفاعتها شیعتى الجنة باجمعهم.»
«اى مردم!شهر قم حرم من است، بانویى از فرزندان من در این شهر در مى گذرد که نامش فاطمه دختر موسى است و شیعیان در روز قیامت با شفاعت او به بهشت مى روند.»
در روایتى دیگر:
از امام رضا(ع) آمده است: «من زارها عارفاً بحقها فله الجنة» کسى که قبر فاطمه دختر موسى بن جعفر را آن گونه که شایسته اوست زیارت کند، بهشت از آن اوست.
نقل شده است که آیه: « ان یشإ یذهبکم ایهاالناس و یات باخرین وکان اللّه على ذالک قدیرأ» اى مردم اگر خداوند بخواهد مى تواند شمارا از این دنیاببرد و قومى دیگر راجانشین شماسازد و خداوند بر این کار قادر است» بر پیامبر نازل شد، آن حضرت دست بر شانه سلمان فارسى گذاشت وفرمود: «آنان هموطنان سلمان هستند.»
زهرا خراسانى