نگاهی گذرا به زندگی حضرت زینب(سلام الله علیها)*1
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 90/11/8:: 9:46 عصر
مقدمه:
حضرت زینب(سلام الله علیها) در محیط خانه نمونه والای یک دختر و زن خانهدار و همسر است. در اداره خانواده و تربیت فرزندان از مسائل تربیتی غافل نیست. عشق، خلوص و پارسایی از در و دیوار خانه بیآرایش و آلایش او میبارد. او در جامعه مظهر یک فرد مسئول در مقابل سرنوشت مردم است. طنین فریاد او همواره بر ضد منحرفان بلند است و اوج این پژواک را در کاخ یزید شاهد هستیم.
بررسی ابعاد گوناگون زندگی سرتاسر افتخار و حماسی زینب کبری(سلام الله علیها) مُهر باطلی است بر ناآگاهانی که زن مسلمان را بسته در چادر و اسیر در کنج خانه میدانند. حضور آن بزرگبانوی اسلام در بزرگترین حادثه خونین تاریخ، جایی برای تردید و طرح شبهه نگذاشته است.
در آفاقی تیره و تار و در دورهای ظلمانی و در محیط خون و هراس (که هر نوع عاطفه و دغدغههای انسانی در سپاهیان ظلم مرده بود و جز قساوت و شقاوت از وجودشان نمیبارید)، تازیانه حق از آستین شجاع زنی بیرون آمد و بر پیکره سفاکترین رژیم اصابت کرد. او پرچم ادامه نهضت اسلامی را به دوش کشید و بدون هیچ ترس و تزلزل و هراسی بر دشمن تاخت و «پیروزی» پنداری را بر کام آنان به زهری کشنده مبدل ساخت. ظاهرا اگر چه اسیری ناتوان در بند بود اما فریادش بر سر ستمگران فرود آمد و بذر اندیشه اسلامی و انقلاب برادرش حسین بن علی(سلام الله علیهما) از دامن او در هر کجا که گام نهاد پراکنده شد. زینب کبرا(سلام الله علیها) آن چنان در تاریخ قد برافراشت که حتی کسانی که عقیدهای به دین اسلام ندارند، در برابر آزادگی و ایستادگی بیمانند او سر فرود میآورند. این همه شگفتیها و تحیرها از آثار زنی آگاه و مسئول است که در دامن اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و اله و سلم) و با اندیشه و فرهنگ اسلامی پرورش یافته است.
زن امروز؛ که مشتاقانه به دنبال الگویی است تا در عین حضور در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی، پاکدامنی او آلوده نشود، میتواند و باید از حضرت زینب(سلام الله علیها) پیروی کند. آشنایی با زندگی آن بانوی بزرگوار و ملاکهای ارزشی ایشان، زن امروز را به گستره پهناور معرفت و اندیشه اسلامی میکشاند و او را بر چشمانداز بلندی مینشاند و قلههای سربلند اخلاق و انسانیت را در او قرار میدهد. چنان که امنیت درونی او را به برکت پارسایی و زهد و نجابت تأمین میکند. نیز حریم عفاف و پاکدامنی او را با سلاح غیرت و شجاعت حفظ میکند، و سرانجام در سایه تعالیم آن بزرگبانو، خویشتن را در آب زلال عاطفه پیدا میکند و در پرتو فروغ عشق به آن بزرگوار، امید و شور زندگی به او بازمیگردد. نیازمندیها و تسکین دردها و رنجهای زن امروز در آموزههای زندگی پربار زینب کبری(سلام الله علیها) نهفته است، زیرا به طور کامل، بیانگر شخصیت زن مسلمان است. او تفسیر حرمت و آیه احترام و بزرگداشت است.
در برههای کوتاه از تاریخ اسلام درخشید و کارهای سترگ را به یادگار گذاشت که پس از گذشت قرنها هنوز به دیده اعجاز و شگفتی به آنها نگریسته میشود. رهبری نهضت خونین برادر در سرزمین بیگانه، جنگ تبلیغی با تحریفگران پیامهای عاشورا، دلجویی از کودکان و زنان داغدیده، حفظ تعادل و ثبات روحی، فریاد ویرانگر علیه بیرحمترین دژخیم زمان، تحمل سختی اسارت عزیزان و خود، گرسنگی و خستگی طاقتفرسا و ... همه از افتخارات بیمانند دختر فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است. همه این رادمردیها مایه سربلندی و مباهات زنی است که از سینه عصمت شیر نوشیده و در مهد اسلام و دامن امامت پرورش یافته است.
در این نوشتار سعی شده چهره سیاسی ـ اجتماعی حضرت در حد امکان شناسانده شود تا آزادگان در پی انتخاب اسوهای کامل، به بیراهه نروند و دل و جان به کسی بسپارند که عظمتش بلندتر از تاریخ و فراتر از عصاره قلم و بیان است.
پرورشی بیمانند
زینب کبری(سلام الله علیها) در دامان عصمت و شجاعت و شهامت به گونهای تربیت شد که در برابر حوادث سهمگین روزگار نه تنها خم به ابرو نیاورد بلکه چون کوهی استوار و محکم، ناگواریها و سختیها را در آسیاب ارادهاش به خاک مبدل ساخت. درخشش صلابت بینظیر حضرت زینب(سلام الله علیها)در صفحات تاریخ، عقول همه اندیشوران را شگفتزده میسازد.
خودسازی در پرتو تجاربی سخت
زینب کبری(سلام الله علیها) از کودکی در میدان زهد و پارسایی با انواع رنجها و دردها خو گرفت تا جایی که مصیبت را نعمت و بلا را رحمتی از پروردگار میدانست و آن گونه خود را در برابر حوادث دنیا با زهد و پارسایی بیمه کرد که اگر کوهها متلاشی و زمینها از هم میشکافت، در اراده محکم او خللی وارد نمیشد.
زینب کبری(سلام الله علیها) در شش سالگی شاهد شکستن درخت پر ثمر انسانیت و رهبر جامعه اسلامی و آخرین پیامبر خدا بود. در حالی که خود گریان و پریشان بود، از حال والدین و برادران غافل نبود و در اعماق جانش در آن سن کم، غم سنگینی جای گرفت. او با این مصیبت بزرگ و تحمل آن درد جانکاه، قدم بر اولین پله تسلیم و رضا نهاد که آخرین منزل سالکان الی اللّه است. آنچنان در این مکتب کوشا و هوشیار بود که به آخرین درجات انسانی رسید.
گویی ماندگاری نام حضرت زینب(سلام الله علیها) در تاریخ، به قیام امام حسین(سلام الله علیه) و جاودانگی قیام امام به پیام حضرت زینب(سلام الله علیها) است، زیرا یکی از روشنترین ابعاد و زوایای قابل تحلیل و بررسی قیام حسینی را میتوان از پیام زینبی برگرفت.
حضرت زینب(سلام الله علیها) تاریخگوی نهضت سیدالشهدا(سلام الله علیه) است.
تسلیم و رضای بر حق رسید تا توانست وظیفه سنگین خود را در انجام رسالت پیام خون و شهادت شهیدان عاشورا به فرجام رسانده، ندای آنان را به جهانیان در همه اعصار و قرون برساند.
هنوز چندی از این اندوه جانکاه نگذشته بود که شاهد طرح انحرافی سقیفه بنیساعده شد. او انحراف انقلاب جهانی اسلام را از مسیرش به چشم دید و کوششهای بیامان مادرش را برای جلوگیری از انحراف مشاهده کرد. در مسجد جدش رسول اکرم(صلی الله علیه و اله و سلم) همراه مادرش و جمعی از زنان بنیهاشم شرکت کرد و شنید که مادرش چگونه شجاعانه و با فصاحت و بلاغت، لب به سخن گشود و پس از آن همه گفتگو و محاجه شنید که در پایان سخن، مادرش با سوز دل و اندوه تمام فریاد زد: «هان! این شتر و این بار! ببرید و بخورید!!»
پس از گذشت چند روز از این رخداد، دختر علی بن ابیطالب(سلام الله علیه) شاهد ورود به زور به خانه امامت و عصمت و در پی آن وداع مادر با علی بن ابیطالب(سلام الله علیه) بود. از آن پس 25 سال با برادران و خواهرانش در مکتب پدر، آن بزرگمرد راستین اسلام، ادب و دانش اندوخت. آن روز که مولای متقیان علی(سلام الله علیه) به اصرار و خواهش مردم زمام خلافت را به دست گرفت، زینب کبرا همراه برادرانش از تمامی شئون ممالک اسلامی زیر فرمان پدر و مسائل حاکم بر جوّ و محیط سیاسی آن روز به خوبی آگاهی داشت. احزاب فعال و مخرب ضد علوی را به خوبی میشناخت و از اهداف و نظریات و تفکرات آنان به خوبی آگاه بود.
آموزش و پرورش اسلامی
آنگاه که امام نخستین شیعیان پس از درگیری با فتنه ناکثین، مصلحت را در آن دید که به کوفه مهاجرت کند، حضرت زینب همراه پدر، برادران، شوهر و فرزندان خود راهیِ کوفه شد. شخصیت والای زینب کبری(سلام الله علیها) در پشت پرده برای کوفیان پنهان نماند، بلکه به مرور زمان متوجه مقام علمی و سیاسی او شدند و از امام درخواست کردند جهت ارشاد بانوان از وجود آن حضرت بهرهمند شوند. مولای شیعیان با این پیشنهاد موافقت کرد. از آن پس خانه زینب(سلام الله علیها) نه تنها پناهگاه بیچارگان و افراد مستضعف جامعه بود، بلکه مکتب تعلیم و تربیت نیز به حساب میآمد. فعالیتهای اجتماعی و مذهبی ایشان به مقتضای زمان در کوفه بیانگر مسئولیت سنگین زن مسلمان در جامعه اسلامی است.
زینب کبری در کوفه میدید که سنگ اوّل انحراف در دین بنا گذاشته میشود. میدید چگونه حاکم شام و «عمروعاص» قرآن را وسیله دستیابی بر آرزوهای خود قرار دادهاند. نیز شاهد بود فرصتطلبان و خودخواهانی چون ابوموسی اشعری، پنهانی برای معاویه کار میکنند، و پیگیرانه علیه حضرت علی(سلام الله علیه) اقدام مینمایند. عالمهای که استاد ندیده بود، به خوبی از گمراهان گمراه کننده جامعه آگاه بود و حربه ریا و تظاهر آنان را در زیر پوشش اسلام میدید و چون پدر و برادرانش در نشان دادن راه و ارشاد و راهنمایی علاقهمندان و دلهای مؤمن کوشا بود.
مادر مصیبت!
این چنین زندگی زینب کبری(سلام الله علیها) در کوفه ادامه داشت تا آنکه شمشیر زهرآلود ابن ملجم فرق مولای متقیان علی بن ابیطالب(سلام الله علیه) را شکافت. شهادت پدر و جدایی از او برای دخترش بسیار سخت و گران بود، چرا که پس از وفات جدش و شهادت مادرش، دل به پدر بسته بود و سایه مهر پدر آرامشبخش روح و جان داغدار او بود اما حال باید داغ دوری از پدر را بر دیگر دردهای خود بیفزاید و شاهد بیوفاییهای مردم و توطئههای حساب شده دشمنانی چون معاویه علیه برادرش حسن بنعلی(سلام الله علیه) باشد. پس از آنکه شاهد قرارداد مظلومانه صلح امام حسن مجتبی(سلام الله علیه) با معاویه شد، به همراه برادران و خانوادهاش به مدینه بازگشت. بانوی خردمند بنیهاشم به خوبی آگاه بود مردم چگونه امام معصومی چون امام مجتبی(سلام الله علیه) را فدای آمال و آرزوهای شیطانی خود کردند. او در رنجهای برادر سهیم بود و شاهد خون جگر خوردن برادر و شهادت مظلومانه او، حتی اهانت به جنازه آن عزیز و از این همه درد چه داغ عظیمی بر سینه سوختهاش نهاده شد.
پیامرسان کربلا
زینب(سلام الله علیها)سمبل زنی شجاع، مدبر و لایق رهبری گروهی مصیبتزده در اوضاع و شرایطی بسیار سخت و بحرانی بود. مدیریت بحران را باید در رفتار او بجوییم.
حضرت زینب(سلام الله علیها) تاریخگوی نهضت سیدالشهدا است
عقیله بنیهاشم با تاریخ کربلا در حرکت است و تمام حوادث و رخدادها با زینب کبرا ارتباط دارد. بر این اساس میتوان گفت تاریخ کربلا همان گونه که بخش عظیمی از تاریخ زندگی امام حسین(سلام الله علیه) را در بر دارد، بخش باشکوهی از تاریخ زندگانی این اسوه صبر را نیز تشکیل میدهد. از اینرو نمیتوان زندگی حضرت زینب(سلام الله علیها) را بدون واقعه سترگ کربلا و جدای از آن بررسی کرد؛ گرچه فقط به گوشههایی از واقعه سال 61••• ه.ق که در ارتباط با فعالیتهای سیاسی و اجتماعی حضرت زینب(سلام الله علیها) است اشاره میشود.
الگوی شکیبایی
تاریخ، زنی صبورتر از حضرت زینب (سلام الله علیها) ندیده است. در واقعه کربلا پسرانش در برابر دیدگان او سر بریده شدند اما شیون نکرد. پس از آن ناظر بود در چند ساعت پیشوایش امام حسین(سلام الله علیه) و برادران و پسران برادرانش به شهادت رسیدند و باز بردباری پیشه کرد. زینب(سلام الله علیها) سمبل زنی شجاع، مدبر و لایق رهبری گروهی مصیبتزده در اوضاع و شرایطی بسیار سخت و بحرانی بود. مدیریت بحران را باید در رفتار او بجوییم. گرچه او نیز به ظاهر اسیر و بسته به زنجیر بود و مصیبتها و ناملایمات، بدن او را فرسوده کرده بود اما در همان حالت چنان اسرا را رهبری میکرد و چنان صبری سترگ و عظیم داشت که برای هیچ کدام از افراد بشر رسیدن به این حد صبر ممکن نیست مگر به فضل خداوند بلندمرتبه.
وقتی بانگ رحیل و کوچ در یازدهم محرم سال 61 از وادی کربلا سر داده شد و برای آزردن دل اسرا آنان را بر اجساد کسانشان گذر دادند، امام زین العابدین(علیه السلام) نگاهی حزین بر پیکر قطعه قطعه پدر بزرگوارشان انداخت. این نگاه از دید ریزبین حضرت زینب پنهان نماند و خطاب به امام زمان خود عرض کرد: « آنچه میبینی تو را غمین نکند. به خدا سوگند که این حادثه از زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تا جد و پدر و عمویت نیز اتفاق افتاده بود. حال آنکه خداوند عهدی از گروهی از امت ستانده که فراعنه خاک آنها را نمیشناسند، ولی نزد اهل آسمان آشنایند؛ که این اعضای پاره پاره و تکه تکه و این اجساد به خون تپیده را جمع و دفن کنند. در این بیابان پرچمی برای مزار پدرت (سرور شهیدان) نصب میکنند که هیچ گاه نشان قبرش ناپدید نشده و در اثر گذشت زمان مَنِش او گم نشود. سران کفر و گمراهان بر نابودی مزار او بکوشند اما هیچ اثر نکند جز اینکه اثر او ظاهرتر و کار او نمایانتر شود.»
خطبه توفنده
کاروان اسرای اهل بیت پس از تحمل رنجهای بسیار در حالی وارد کوفه شدند که شهر برای پیروزی یزید آذین بسته شده بود. کاروانیان و به ویژه حضرت زینب وقتی کوفه را با آن منظره دیدند، دردشان افزون شد، چرا که کوفه شهری آشنا نزد آنان بود. روزگاری سفیر کربلا به عنوان بانوی مجلله به همراه پدر و خانواده خود در کمال عزت وارد آن شهر شده بود و زنان کوفه ریزهخوار سفره علم و معرفت او بودند. با وجود کوهی از غم، حضرت زینب پرده سکوت و اشک را در هم ندرید زیرا سیاستمداری با درایت بود و اوضاع را تحت نظر داشت و میخواست با همه ناراحتی و دشواری اوضاع، ادای رسالت کند و پیام خون شهیدان را به گوش مردم برساند، و ماهیت رژیم خیانتکار یزید را آشکار سازد.
علاوه بر آن با بیان فجایع دلخراشی که کارگزاران یزید بر خاندان نبی اکرم(صلی الله علیه وآله) روا داشتند، مردم را به شورش و قیام علیه آنان فرا خواند.
حضرت زینب به مردم اشاره کرد ساکت باشند. نفسها در سینه حبس شد و زنگها از صدا افتاد. سپس زینب(سلام الله علیها) به نیکویی به حمد و ثنای پروردگار پرداخت. چون به نام مبارک پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) رسید، بر او به نیکویی درود فرستاد و این شروع شکوهمند خطبه ایشان بود که با صدای گیرا و سخن راستین خود توجه همگان را به خویش جلب کرد، سپس با شجاعت و شهامت تازیانه شماتت و ملامت را به دست گرفت و به یاد مردم کوفه آورد که عهد خود را شکستند چرا که آنان مردمانی با صفات زشتِ خدعه و تزویر، بیایمانی و چاپلوسی هستند.
اهانت وجسارت ابن زیاد ملعون:
حمد خدای را که شما را رسوا کرد و مردانتان را کشت و دروغتان را آشکار ساخت.
حضرت زینب(سلام الله علیها)پاسخ فرمود:
حمد خدای را که ما را به پیامبرش کرامت بخشید و از آلودگیها پاک گردانید،
پسر زیاد رسوا نمیشود مگر فاسق و دروغ نمیگوید مگر فاجر و آن چیزی است که ما از آن به دوریم.
ابنزیاد:
کار خدا را با برادرت چگونه دیدی؟
حضرت زینب(سلام الله علیها):
از خداوند در باره برادرم جز نیکویی و احسان ندیدم.
او و یارانش افرادی بودند که خداوند برای آنها شهادت را مقرر فرمود و آنها با اختیار خود به سوی جایگاه تعیینشده خود رفتند؛ ای زاده مرجانه، مادرت به عزایت بنشیند.
« آه ! که بد توشهای برای خویش گرد آوردید و چه بد باری را برای روز رستاخیزتان بر دوش خویش نهادید. حسرت و سرنگونی بر شما باد! تلاشتان به نومیدی گرایید و دستهاتان بریده شد. سوداگریتان به زیان انجامید و به خشم خدا گرفتار آمدید و مُهر خواری و بیچارگی بر پیشانیتان زده شد.»
در ادامه سفیر کربلا تمام مسئولیت حوادثی را که رخ داده بود، بر دوش آنها افکند تا بر گردن سران و فرماندهان و امثال آنان نیفکنند و از سهلانگاریشان در دنیا و آخرت ترساندشان؛ زیرا در دنیا ننگی بود که هیچ گاه از دامانشان زدوده نمیشد و در آخرت، غضب الهی بود.
و حضرت زینب(سلام الله علیها) چنین صریح با مردم کوفه در بازار سخن گفتند که اشک از دیدگان آنان جاری شد چرا که بانوی فرزانه بنیهاشم سخنی جز حق نگفتند، کوفیان با حق ناآشنا نبودند، ولی از یاری کردنش دست باز داشته بودند، همانند انصار و مهاجرانی که حضرت فاطمه صدیقه (سلام الله علیها) با صدای پرطنین و صاعقهوار خویش خطابشان کرد؛ همین گونه بود آهنگ صدای امام علی بنابیطالب(علیه السلام) در آخرین سخنرانیهایش برای مردم کوفه. این یکی از مهمترین درسهایی است؛ که مبلّغان قیام حسینی باید از حضرت زینب(سلام الله علیها) بیاموزند که به طمع دنیا یا ترس از حاکمان، با باطل سازش نکنند. خطابه ایشان در بر دارنده عوامل روانی و برخوردار از عاطفهای جوشنده و توفنده بود تا آگاهیبخشی معنوی و ابراز دوستی صادقانه با رهبران راستین و دعوت صریح آنها و دادن مسئولیت مستقیم به شنونده و مخاطب باشند.
زن امروز؛ باید به پیروی از سفیر کربلا آنگاه که میخواهد مقاصد سیاسی اجتماعی خود را میان گروهها و احزاب مختلف مطرح سازد، صداقت را پیشه خود سازد و چون زینب کبری(سلام الله علیها) شجاعانه به همه جنبههای مختلف مقاصد خود بپردازد و تنها به یک یا چند جنبه از خط مشی خود بسنده نکند و از سایر جنبهها غافل نشود. در تمام این خطبه غرّا روی سخن آن بزرگبانو با مردم است و خود را مستقیم با ابنزیاد و یزید طاغی روبهرو نساخت. تمام گفتار آن حضرت پیرامون مسئولیت مردم در برابر اعمالشان است. این گونه سخن گفتن، بیانگر جامعهشناسی و مردمشناسی بزرگبانوی کربلاست. زن امروز باید جامعهشناسی را از بانوی سیاستمدار صحرای کربلا بیاموزد و بداند چگونه با هر گروه و حزبی سخن بگوید و آنها را مخاطب قرار دهد.
یاری جستن از پروردگار
بدین گونه زینب کبرا دختر رشید علی(سلام الله علیهما) بدون اینکه هراسی به دل راه دهد با سخنان کوبنده و شکنندهاش ابنزیاد را در برابر دیدگان مردمی که به قصد قدرتنمایی خود در آن مجلس جمع کرده بود، مفتضح و رسوا ساخت.
ابنزیاد تصور میکرد دختر علی بنابیطالب(سلام الله علیهما) با ترس وارد مجلس میشود و عذر تقصیر میخواهد، به جرم خطبهای که در بازار کوفه ایراد کرده بود، اما مجلس شاهد ورود بانویی شد که کمترین اعتنایی به شکوه ظاهری آن نکرد.
حضرت در برخورد خود با ابنزیاد نشان داد مؤمن ـ هر چند در اسارت باشد ـ هیچ گاه در برابر دشمن ـ هر چند قوی و قدرتمند ـ سر ذلت فرو نخواهد آورد.
چه چیز سبب شد زینب کبری در عین روبهرو شدن با آن همه مصائب در پاسخ ابنزیاد که سؤال کرد « کار خدا را با اهل بیت خود چگونه یافتی؟ » فرمود: «مشکلات، مصیبتها و سختیهایی که در راه خدا دیدم، همه برایم زیبا بود.»؟ آیا به راستی کشته شدن عزیزانی چون برادر، فرزند، برادرزاده و ... برای یک زن زیباست؟! آیا آتشسوزی خیمهها، غارت آنها، سرگردانی کودکان و پریشانی زنان و اسیری آنان و گردانیدن اهل بیت در کوی و برزن زیباست؟ چگونه ممکن است این همه سختی و مصیبت زیبا باشد؟ فقط یکی از این مصایب و سختیها میتواند انسان پر مدعای مدرن قرن بیست و یکم را از پا در آورد تا به زمین و زمان ناسزا گوید و همه عرشیان و فرشیان را مقصر بداند و همه عالم را بازخواست کند که چرا دچار چنین مصیبتی شده است! چه چیز سبب شد زینب کبری(سلام الله علیها)همه مصایب و سختیها را زیبا ببیند؟! زیبا دیدن چگونه قابل توجیه است؟
خداشناس حقیقی بنیهاشم؛ خود را بنده حق میدید و سربلندی خود را در گرو انجام وظیفه الهی خود میدانست. در مسیر عمل به وظیفه، شهادت انسان کاملی چون حسین بن علی(سلام الله علیهما) و یاران فداکارش و اسارت اهل بیتش و همه ناگواریها، گوارا و شیرین و زیباست. این جهانبینی مؤمن است که هر آنچه از سوی خدا به او میرسد، همه را خیر و زیبا میبیند زیرا که خداوند برای بندگانش جز خیر نمیخواهد و این نگرشی توحیدی و زیبا به تمام پدیدههای جهان هستی است .
همه شکوه و عظمت و سربلندی بزرگبانوی خردمند بنیهاشم در برابر قدرت ابنزیاد، از توان ایمان به خدا و آرامش سرچشمه گرفت. این همه اطمینان و بیهراسی را حضرت زینب از زنده نگاه داشتن یاد خدا در قلبش به دست آورد. آدمی باید بداند با یاد و ذکر خدا هیچ گاه به بنبست نمیرسد و شکست نمیپذیرد. چنان که امام حسین(سلام الله علیه) به بنبست نرسید و ذلت بیعت با یزید را نپذیرفت و با تسخیر دلهای مؤمنان پیروز شد و عاشورا بزرگترین جاذبه دلهای باایمان شد. حضرت زینب(سلام الله علیها)ادامهدهنده راه حسین بن علی(سلام الله علیهما) و شاگرد مکتب ایشان بود و با سخنان خود به شوکت و عظمت نهضت خونین کربلا افزود.
عبیداللّه گمان میکرد دختر علی بن ابی طالب(سلام الله علیهما) در جواب او خواهد ماند و به خدا شِکْوه میبرد اما دید هر بار نهیب او کوبندهتر و حملاتش شدیدتر شد و چنان بنای خروشیدن را گرفت که هول و هراس بر دل او و تمامی کارگزارانش افکند و در همه حال سعی داشت بُعد سیاسی و حماسی اسارتش را بر هر چیز چیره گرداند تا روح حماسی حرکتش هر چیزی را تحت تأثیر قرار دهد و به عنوان چشمه جوشانی در بستر تاریخ بخروشد و زلال شجاعت و مبارزه و شور و حماسه را به کام خشکیده مردگان تاریخ بریزد و آرایش و زینت هر قیام و جنبشی باشد.
جنبشی بر ضد یزیدیان
عبیداللّه در زیر ضربات و حملات کوبنده کلام آتشین عقیله بنیهاشم چنان درمانده شد که اقامت آنان را حتی برای یک روز در کوفه، خطری بزرگ برای حکومت خود دانست، بنابراین نامهای به یزید نوشت و چگونگی ماجرای شهادت امام حسین(سلام الله علیه) و یارانش و نیز اسارت زنان را گزارش داد و از او خواست که در مورد اسرا تصمیم بگیرد. یزید در پاسخ فرمان داد کاروان اسرا با سرهای شهدا به شام روانه شوند.
روز اوّل ماه صفر سال 61 دمشق غرق در شادمانی، خود را پذیرای ورود خارجیان و کافران (بنا به تبلیغ رسانههای حکومتی بنیامیه) کرد! کاروان اسرای اهل بیت عصمت و طهارت پس از گرداندن در شهرِ آذین بسته شده دمشق ـ به مناسبت پیروزی یزید ـ به زندانی برده شد. پس از چندی یزید به شکرانه پیروزی بر حسین بن علی(سلام الله علیه) مجلسی باشکوه آراست و از بزرگان شام و دیگر مناطق دعوت کرد و زینتبخش محفل خود را سرهای بریده شهدای کربلا قرار داد! در چنین حالی پذیرای اسرای خاندان نبی گرامی اسلام شد. به محض ورود حضرت زینب(سلام الله علیها) به مجلس و دیدن سر برادر بزرگوارشان(سلام الله علیه) با صدای حزین دادِ سخن داد:
«ای حسین! ای حبیب خدا، ای فرزند مکه و منا، ای پسر فاطمه زهرا، ای دخترزاده مصطفی ...» ناله سفیر کربلا چنان دلها را دگرگون کرد که مجلس طرب و شادی را مبدل به مجلس غم و سوگواری نمود!
یزید شروع به سخن کرد و با سخنان کفرآلود و خوفانگیز خود مقدسات اسلام و کشتن حسین(سلام الله علیه) را بیشرمانه انکار کرد. و این همه اطمینان و بیهراسی را حضرت زینب(سلام الله علیها) از زنده نگاه داشتن یاد خدا در قلبش به دست آورد.
آدمی باید بداند با یاد و ذکر خدا هیچ گاه به بنبست نمیرسد و شکست نمیپذیرد.
یارانش را به انتقام کشتههای کفار قریش در جنگ بدر قلمداد کرد. در آن جوّ رعبآور، یزید به یاوهسراییهای خود ادامه داد و قصد آن را داشت که به کلی پرونده خاندان پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و اسلام را پایان یافته اعلام کند و ارزشهای دوران جاهلی را گستاخانه زنده نماید!
در آن فضای مرگبار و بهتانگیز حاکم بر مجلس، شیرزنی اسیر در بند از گوشه مجلس دادِ سخن داد و اجازه نداد یزید مقصود خود را عملی سازد و ارزشهای دوران جاهلی را بار دیگر زنده سازد. او بیان کرد:
« ستایش پروردگار جهانیان و درود بر جدم سرور پیامبران، قول خدا راست در آمد که فرمود: ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤوا السُّوءَ أَن کَذَّبوُا بِآیاتِ اللّه وَ کانوُا بِها یَسْتَهْزِئونَ ...».
سپس با تمسخر سلطنت و قدرت دروغین طاغوت، سرش را به سنگ کوفت و با بیان قدرت پایانناپذیر الهی، قدرت مادی یزید را کوچک شمرد و فرمود:
« یزید! راستی تو بر این باوری اکنون که عرصه آسمان و زمین را بر ما تنگ کردهای و ما را به عنوان اسیر این سو و آن سو میگردانی و بر ما چیره شدهای، ما نزد خدا هم این گونه خوار و بیمقدار هستیم؟ خیال میکنی چون پیروز شدی، نظر کرده خدایی و ما که مغلوب، خوار درگاه او؟ به همین خاطر باد در دماغ انداختهای و با غرور به اطراف خود مینگری و شادمان مشت بر سینه میکوبی و خرسندی که چرخ دنیا بر مراد تو میگردد و کارها مطابق خواست تو نظام میگیرد و حکومتی که سزاوار ما بوده، بر تو هموار گشته است؟ اما لختی آهستهتر! چنین از روی نادانی سرود پیروزی مخوان. آیا فراموش کردهای که خداوند میفرماید: «و لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَروا أنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لاِءَنفُسِهِمْ، إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادوا إِثْما ...»
آغاز خطبه، هجومهایی پی در پی است و هیچ ملاحظه ای در آن با طاغوت دیده نمیشود. هر چه هست زبونی سلطنت و ریشخند کردن شکوه ظاهری آن و یادآوری عظمت خدای بلندمرتبه است و اینکه ملاک نزدیکی به خدا، رسیدن به حطام دنیا و چیزی از متاع فرسوده آن نیست.
آنگاه بزرگبانوی اسلام، یکی از گناهان بزرگ یزید را به خاطرش آورد و آن گناه عظیم، گرداندن دخترکان نبی گرامی اسلام(صلی الله علیه واله و سلم) در کوچه و خیابانها بود و به او سرکوفت زد: تو فرزند «طلقاء» ـ آزادشدگان ـ هستی و پیامبر پدران تو را پس از فتح مکه، زمانی که بر آنان چیرگی آورده بود، مورد بخشش قرار داد، آیا این عدالت است که دختران پیامبر از دهها کوی و برزن عبور داده شوند، در حالی که هیچ حامی و پشتیبان نداشتند؟!
کلمات کلیدی : نگاهی به زندگی حضرت سکینه(س) رباب امام حسین دختر مادر علی اکبر ع