سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان!

آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران
****
آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان!
****
قصدم گلایه نیست، اجازه! نه به خدا!
اصلا به این نوشته بگویید «داستان»
****
من خسته ام از آتش و از خاک، از زمین
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!
****
آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کویر
باران بیار و باز بباران از آسمان
****

اهل بهشت یا که جهنم؟ خودت بگو!
آقا اجازه! ما که نه در این و نه در آن!
****
«یک پای در جهنم و یک پای در بهشت»
یا زیر دستهای نجیب تو در امان!
****

آقا اجازه!............................
.......................................!
****
باشد! صبور می شوم اما تو لااقل
دستی برای من بده از دورها تکان...
****
آقا اجازه! خسته‌ام از این همه فریب
از های و هوی مردم این شهر نانجیب
****
آقا اجازه! پنجره‌ها سنگ گشته‌اند
دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب
****
آقا اجازه! باز به من طعنه می‌زنند
عاشق ندیده‌های پر از نفرت رقیب
****
«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می‌کنند
«فرهاد»های کینه پرست پر از فریب
****
آقا اجازه! «گندم» و «حوا» بهانه بود
«آدم» نمی‌شویم! بیا: ماجرای «سیب»!
****
باشد! سکوت می‌کنم اما خودت ببین ... !
آقا اجازه! منتظرند اینهمه غریب


کلمات کلیدی : شعر امام زمان( عج)

افـسـوس کـه عـمـرى پـى اغیار دویدیم

 
افـسـوس کـه عـمـرى پـى اغیار دویدیم
از یـار بـمـانـدیـم و بـه مـقصـد نرسیدیم


سـرمـایـه ز کـف رفـت و تـجـارت ننمودیم
جـز حـسـرت و انـدوه مـتـاعى نـخریدیم


پـس سعـى نمودیم که ببینیم رخ دوست
جـان هـا بـه لـب آمـد، رخ دلـدار نـدیـدیم


مـا تـشـنـه لــب انـدر لــب دریـا مـتـحـیــّر
آبـى بـه جـز از خـون دل خـود نـچشیدیم


اى بـستـه بـه زنـجیر تو دل هـاى مـحبـّان
رحمى که در این بادیه بس رنج کشیدیم


چـنـدان کـه به یاد تو شب و روز نشستیم
از شـام فـراقـت چـو سـحـرگـه نـدیـدیم


اى حـجّـت حـقّ پـرده ز رخـسـار بـرافـکـن
کـز هـجـر تـو مـا پـیـرهـن صـبـر دریـدیـم


ما چشم به راهیم به هر شام و سحرگاه
در راه تـو از غـیـر خـیـال تــو رهــیــدیــم


اى دست خـدا دست بـرآور کـه ز دشـمن
بـس ظلم بدیدیم و بسى طعنه شنیدیم


شمشیر کَجَت، راست کند قـامت دیـن را
هـم قـامـت مـا را کـه ز هـجر تو خمیدیم



"میرزاى نوغانى خراسانى"




کلمات کلیدی : شعر

دنیای بی ظهور

 
 
با وعده های پوچ دلم وا نمی شود
این درد جز به مرگ، مداوا نمی شود

غم میزبان ماست به هر جا که می رویم
این قدر غم به سینه ما جا نمی شود

دیوارها بلندتر از قامت من است
آیا دری به روی زمین وا نمی شود؟

از هر طرف به غارت ما دست می برند
مرهم کسی به زخم دل ما نمی شود

پیوسته سنگ می خورم و دم نمی زنم
اما کسی در آینه پیدا نمی شود

شب را به پای صبح بیافکن که دیر شد
جان بر لبیم و روز مبادا نمی شود

در سایه شماست که حق راست می شود
دنیای بی ظهور که زیبا نمی شود


کلمات کلیدی :

بال آسمانی

سالهای پیش بال آسمانی داشتیم


بال کبوتر کران تا بی کرانی داشتیم


میوه بودیم و سر سال استفاده می شدیم


چون که بالای سر خود باغبانی داشتیم


چهار فصل موی ما برف زمستانی نداشت


پیر هم بودیم اگر رنگ جوانی داشتیم


روزها گردی اگر بر روی دلها می نشست


شب که می شد سنت خانه تکانی داشتیم


مثل شیر مادران ما حلال و پاک بود


در میان سفره ها گر لقمه نانی داشتیم


نذری روز ظهور مهدی موعودمان


صبحها چله به چله عهد خوانی داشتیم


صبح جمعه پیشواز تکسوار فاطمه


روی پشت بامها صوت اذانی داشتیم


گاه گاهی جمعه ها اهل زیارت می شدیم


گاه گاهی میل سجده جمکرانی داشتیم


ثانیه ثانیه‌هامان پای آقا می گذشت


آی مردم!یک زمان صاحب زمانی داشتیم


پر نداریم و دل بپر نداریم و...فقط


یادمان باشد که اینها را زمانی داشتیم



نویسنده:علی بهرمن



کلمات کلیدی :

کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم؟

کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم؟
گوشه ای تنها نشینم تا تماشایت کنم

می نویسم روی هر گل نام زیبای تورا
تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم


هر سحر با یاد تو در گریه ام می خوانمت
تا به کی از سوز دل ناله زهجرانت کنم؟

چشمهای خسته ام بارد زهجرانت عزیز
آنقدر بارم زدیده تا که پیدایت کنم


هر دم از نومیدی شمارم عقده های خویش را
تا به کی از پشت در اهسته نجوایت

بی قرارم مهدیا از بهر دیدار رخت
تا به کی از مادرت زهرا تمنایت کنم



کلمات کلیدی :
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید