سلام
ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بر همه شیعیان تسلیت باد.
لطفا متن زیر را با حال و توجه مطالعه بفرمایید.
حضرت صدیقه طاهره در بستر خویش قرار گرفتند یعنی در همان بستری که
برایشان در وسط اطاق گسترده بودند آرام گرفته و رو به قبله خوابیده بودند
در حالی که دست را زیر صورت نهاده بودند و این اعمال بعد از آنی بود که
برای فرزندان خویش غذا آماده کرده بودند.
برخی گفته اند که ایشان دو دختر خویش یعنی زینب و ام کلثوم را به خانه ی برخی از
زنان بنی هاشم فرستاده بودند تا شاهد لحظات مرگ مادر خویش نباشند
و مسلم است که این عمل فرستادن دختران به منزل دیگران همه از باب شفقت
و رأفتی بود که نسبت به اطفال خویش ابراز می فرمودند
تا آنان را از مشاهده آن مصیبت بزرگ حفظ نماید.
امام علی و حسن و حسین علیهم السلام در آن ساعت در بیرون از منزل می بودند،
و شاید که خروج آنان از خانه تحت مسائل خاص و شرایط معینی انجام پذیرفته باشد،
به هر حال آنان در آن دقائق آخر زندگی مادرشان حاضر نبودند
و در آن مکان فقط اسماء حاضر و ملازم حضرتش می بود،
و فضه خادمه نیز در آن محل حضور داشت.
ساعت احتضار فرا رسید.
و حالت نزع، در این هنگام پرده برداشته شد و حضرت صدیقه سلام الله علیها
نگاهی تند و عمیق افکند و فرمود:
« سلام بر جبرئیل، سلام بر رسول خدا؛
پروردگارا مرا با پیامبرت محشور نموده و در رضوان خود و جوار رحمت
و خانه ات دار السّلام مسکن و مأوی ده.
آنگاه فرمودند: آیا آنچه را که من می بینم شما هم می بینید؟
فرمودند: این موکب های آهل آسمان هاست و این هم جبرئیل است
و این هم رسول خدا است که می فرماید: دختر عزیزم پیش ما آی آنچه
در پیش داری برای تو بهتر خواهد بود.
آنگاه چشمان خویش را باز کرد...
و سپس فرمود: و سلام بر تو ای قابض ارواح، زود مرا قبض روح کن و اذیتم منما،
آنگاه فرمود: بسوی تو ای پروردگارم نه بسوی آتش.»
بعد چشم هایشان بسته شد ، دست ها و پاهای خود را دراز کرده واز دنیا رفتند.
اسماء سینه چاک کرده و روی وی افتاده و وی را می بوسید در حالی که می گفت:
یا فاطمه وقتی بر پدرت رسول خدا وارد شدی سلام اسماء بنت عمیش را به او برسان.
در این هنگام حسن و حسین علیهما سلام وارد شدند
و دیدند که مادرشان رو به قبله دراز کشیده فرمودند:
ای اسماء مادر ما هیچ وقت در این ساعت نمی خوابید؟
اسماء عرض کرد: ای فرزند ان رسول خدا! مادر شما نخوابیده ، بلکه از دنیا رفته.
با شنیدن این سخن حضرت امام حسن (علیه السلام) خویشتن را
بر روی مادر افکنده در حالیکه پاهایش را می بوسید می فرمود:
مادر جان قبل از آنکه جان از بدنم بیرون رود با من سخن بگو.
و همین گونه حضرت امام حسین(علیه السلام) پای مادر را می بوسید
و می فرمود: مادر جان من فرزند تو حسینم،
مادر جان پیش از آنکه قلبم از حرکت بازایستد و بمیرم با من حرف بزن.
اسماء به آن دو فرزند داغدیده و دو جگر گوشه پیامبر (ص) عرض کرد:
ای فرزندان رسول خدا به سراغ پدرتان بروید و وی را از درگذشت مادرتان بیاگاهانید،
آن دو نیز رفتند تا نزدیک مسجد رسیدند در آن وقت صدای خویش را به گریه بلند کردند،
گروهی از صحابه گردِ آنان جمع شده و از سببِ گریه شان پرسیدند.
فرمودند: آخر مادرمان مرده است!!
علی (علیه السلام) بر روی صورت افتاده و می فرمود:
بعد از این به چه کسی خود را تسلّی دهم ای دخت محمد(ص) و به طرف خانه آمد.(1)
بابا ببین فدا شدنم را به پشت در روی زمین رها شدنم را به پشت در
باور کن، این جماعت نامرد امدند پایان دهند، پا شدنم را به پشت در
اما من از ولای علی دل نمی کنم ثابت کنم فدا شدنم را به پشت در
بی اذن امدند و مرا بی هوا زدند دیدم حق ادا شدنم را به پشت در
آتش بیار معرکه کارش گرفته بود فهمید بر ملا شدنم را به پشت در
حتی نفس نفس زدنم را شنیده است دانست مبتلا شدنم را به پشت در
یادش بخیر بوسه گهت بود قامتم حالا ببین تا شدنم را به پشت در
گل بودم و بغیر خدا هیچکس ندید از غنچه ام سوا شدنم را به پشت در...
ای وای مادرم.... ای وای مادرم... ای وای مادرم....
التماس دعا
1. فاطمه زهرا من المحد الی اللحد، ص595
کلمات کلیدی :